واقعگرایى، عوامگرایى و تخیلگرایى
فرض بر این است که مردم، مطالبات مشخصى از رئیسجمهور آینده دارند که این مطالبات را در دو محور کلی «دولت کارآمد» و «عدالت» میتوان خلاصه کرد. رأیدهندگان خواستار تشکیل دولتی کارآمد هستند که بتواند از ثبات قیمتها محافظت کند، فرصتهای شغلی را افزایش دهد، نرخ رشد اقتصادی را بالا ببرد و نهایتا سطح رفاه همه ایرانیان یا درآمد سرانه را بهبود بخشد.
همزمان، دولت باید برنامه دقیقى داشته باشد که بتواند ریشههای تبعیض بین شهروندان ایرانی را بخشکاند، سازوکاری ایجاد کند که مواهب ملی اعم از بهداشت، آموزش، خدمات حقوقی، خدمات ایمنی و امنیتی و سایر خدمات ملی بهصورت عادلانهای بین آحاد مختلف مردم توزیع شود و بیعدالتیهای موجود در توزیع این امکانات و تخصیص سایر منابع ملی از بین برود.
اما مشکل رأیدهندگان آن است که همه کاندیداهای ریاستجمهوری، مطالبات فوقالذکر را بهعنوان شعار دولت خود اعلام میکنند! به همین دلیل، پرسش دقیقتر آن است که کدام کاندیدا در پیگیری این اهداف صادقتر است و راهکارهای صحیحتر و تضمینشدهتری را برای وصول مطالبات مردم در دستور کار دارد؟
پاسخ به پرسش فوق در گرو تحلیل کارنامه گذشته کاندیداها و نیز تجزیه و تحلیل برنامه آنها از زاویه «تناسب راهکارها با اهداف» است. در فرآیند دستیابی به پاسخ این پرسش است که میتوان سه جریان متفاوت انتخاباتی یعنى تخیلگرایی، عوامگرایی و واقعگرایی را شناسایی و از هم تفکیک کرد. البته وجود این سه جریان متفاوت، لزوما به مفهوم آن نیست که هرکدام از این نگاهها در جناح سیاسی خاص یا کاندیداى خاصى تبلور پیدا مى کند؛ چرا که چندان بعید نیست کاندیداهاى دو جریان به ظاهر رقیب؛ هر دو تخیلگرا یا عوامگرا باشند.
یک معیار کاملا مشخص برای تفکیک این سه جریان از یکدیگر، تعریف «واقعگرایی» است. منطق علمى، نگاهی را «واقعگرایانه» توصیف میکند که در این نگاه، تناسب علمی بین «اهداف» و «راهکارهای اعلامشده برای رسیدن به این اهداف» وجود داشته باشد. بنابراین اگر جریانی نتواند برای رسیدن به اهداف اعلام شده خود، راهکارها و روشهایی را براساس یافتههای علمی و تجربیات موفق کشورهاى دیگر ارائه کند، این جریان را نمیتوان «واقعگرا» معرفی کرد و قطعا ذیل یکی از دو جریان تخیلگرا یا عوامگرا جای خواهد گرفت.
تخیلگرایان برعکس عوامگرایان، راهکارهایی برای حل مسائل اقتصادی کشور ارائه میکنند اما این راهکارها تناسبی با اهداف اعلام شده ندارند و بر مبنای تخیلات غیرعلمی تدوین شدهاند که قابل فهم برای گروههای مرجع دارای مقبولیت بین عامه مردم است. به عبارت روشنتر، مخاطبان اصلی تخیلگرایان معمولا اقشار خاصى از نخبگان جامعه به ویژه در حوزههاى فنى و روشنفکرى هستند که درک صحیحى از سازوکارهاى پیچیده اقتصادى ندارند ولى واسطه خوبى براى اقناع عامه مردم به نفع کاندیداى تخیلگرا محسوب مى شوند.
در سوی دیگر، کاندیدا یا جریان عوامگرا معمولا اهداف کاملا مشخصی را براساس درک خود از مطالبات مردم تعریف کرده ولی هیچ راهکاری برای رسیدن به این اهداف نمىکند و صرفا با هدف سوار شدن بر موج احساسات عمومی تلاش مىکند افرادى را بهعنوان مانع تحقق اهداف اعلام شده معرفی کند. این جریان وعده مىدهد که با پایین کشیدن صاحبان نفوذ، مردم را به رؤیاهاى اقتصادى خود خواهد رساند و به همین دلیل ذیل عنوان پوپولیسم یا عوامگرایى تعریف مى شود.
عوامگرایى در اکثر انتخاباتها کاندیداى خاص خود را داشته است که عدم حل مشکلات را به مافیاهاى توهمى یا افراد خاص پیوند مىزند و به مردم وعده مىدهد که با شکستن این بتها، مشکلات خودبخود حل خواهد شد ولى هیچ راهکارى براى حل مشکلات ارایه نمىکند. عامه مردم معمولا اقبال وسیعى به عوامگرایى دارند اما بزرگترین بازندگان پیروزی آن به شمار مىآیند.