درباره تقاضای ممنوع الخروجی سیف
در یکی از پروندههای حساس بانک مرکزی، این شائبه بهوجود آمده بود که یکی از کارکنان سابق بانک مرکزی که آن زمان بازنشسته شده بود، در زمان خدمت خود مرتکب قصوری شده است که منتهی به ورود زیان به داراییهای بانک شده است. پرونده از سوی دستگاههای مختلف قضایی و نظارتی پیگیری میشد و بانک برای پاسخگویی در مورد آن، تحت فشار جدی قرار داشت. در آن زمان، به دکتر سیف پیشنهاد دادم که برای ممنوعالخروجی کارمند مزبور اقدام کنیم. این امر، علاوه بر اینکه خیال ما را از در دسترس بودن آن شخص راحت میکرد و برای بانک هم هزینهای نداشت، میتوانست سیگنالی هم به دستگاههای نظارتی تلقی شود که بانک مرکزی با جدیت پیگیر ماجراست و از این جهت، از فشار وارد بر بانک مرکزی و مسوولان آن میکاست. قبل از آنکه موضوع را با دکتر سیف در میان بگذارم، با تمامی مدیران بالادستی خود آن را مطرح کردم و همه بدون استثنا با آن موافقت کردند. روزی که این موضوع را با دکتر سیف مطرح کردم، ایشان کمی درخصوص موضوع تامل کردند و بعد در مورد آن کارمند بانک مرکزی و سوابق او و نقاط ضعفش برایم گفتند. معلوم بود که دکتر سیف قبل از اینکه به بانک مرکزی بیاید، آن کارمند را که چند سال قبل بازنشسته شده بود میشناخت و نقاط قوت و ضعف او را هم به خوبی میدانست. از این نکته نیز مطلع بود که ممنوعالخروج کردن آن کارمند بازنشسته از فشارها بر بانک مرکزی خواهد کاست.
اما نکتهای که در نهایت بر آن تاکید کرد این بود که درست است بانک مرکزی به راحتی میتواند ایشان را ممنوع الخروج کند اما مساله را مجددا بررسی کنید و همه جوانب آن را در نظر بگیرید تا اگر ضرورتی به ممنوعالخروج کردن نباشد، این کار انجام نشود. قویا تاکید کردند که طوری اقدام کنید که من در آخرت مدیون کسی نباشم. گفتند که با توجه به اطلاعاتی که از پرونده دارند، بررسی پرونده و انجام اقدامات حقوقی و پیگیریهای نظارتی بدون ممنوعالخروج کردن آن شخص هم میسر است و نیازی به این کار نیست. لذا اگر اصرار به ممنوعالخروجی داریم، باید دلایل قانعکنندهای برای اثبات ضرورت این امر داشته باشیم.نتیجه این شد که آن کارمند را ممنوعالخروج نکردیم، رسیدگی به آن پرونده انجام شد و آن کارمند هم از کشور خارج نشد. اگر امروز دکتر سیف، همچنان رئیس کل بانک مرکزی بود، هرگز این یادداشت را نمینوشتم چراکه برای من بهعنوان کارمند بانک مرکزی، نوشتن چنین متنی در مورد رئیسکل، معنایی جز تملق نداشت. از اینرو خوشحالم که ایشان، امروز رئیسکل بانک نیستند و میتوانم این نکته را بگویم که ایشان نه فقط درخصوص موضوع فوق، بلکه درخصوص موضوعات دیگری که پای قضاوت در مورد مسوولان سابق و عملکرد آنها به میان میآمد، با همه اختلاف نظر و تفاوت دیدگاهی که با آنها داشت، مدام تاکید میکرد که طوری بنویسید که نزد خدا مدیون کسی نباشم.منظور از مطالب فوق این نیست که در دوره مدیریت ولیالله سیف، در کار بانک مرکزی ایرادی وجود نداشت و هر آنچه تصمیم گرفته شد و اجرا شد فارغ از عیب و ایراد بود. قطعا ایراداتی به بانک مرکزی و عملکرد آن وجود داشته و دارد و باید با رعایت انصاف آنها را بیان کرد و در رفع کاستیها کوشید، کما اینکه گفتهاند:
الاای خردمند پاکیزه خوی/ خردمند نشنیدهام عیب جوی
قبا گر حریر است و گر پرنیان/ به ناچار حشوش بود در میان
تو گر پرنیانی نیابی مجوش/ کرم کار فرما و حشوش بپوش
که خرما به شیرینی اندوده پوست/ چو بازش کنی استخوانی در اوست
از دیرباز گفتهاند که بیش و پیش از آنکه با گفتارتان مردم را به دین خدا بخوانید، با کردارتان چنین کنید. کاش این توصیه را جدی بگیریم و همه مراقب باشیم که طوری نگوییم، ننویسیم و رفتار نکنیم که فردای قیامت، نتوانیم پاسخگو باشیم.