ریشههای خشم
نوشتم: «خوزستان با ابرچالشهای نگران کنندهای مواجه است. هر روز خبر ناگواری از این استان میشنویم. در ماههای گذشته مردم خوزستان کلکسیونی از انواع چالشهای سیاسی،اجتماعی و اقتصادی را تجربه کرده اند. نفسشان تنگ شده،از آب سالم محرومند و کسب وکارشان هم به خطر افتاده. خوزستان یکی از مهمترین استانهای ماست. جز این، ما به مردم این استان به دلیل آسیبهایی که از جنگ تحمیلی دیدند، مدیونیم. لازم است برای حل مشکلات پیچیده این استان، یک نماینده ویژه متنفذ و کارآمد که نگاهی غیر سیاسی داشته باشد با اختیارات کامل برای حل و فصل مشکلات تعیین شود. برای حل چالشهای خوزستان هنوز زمان هست.»
آن روز وضع امروز خوزستان و حتی بدتر از این هم قابل پیش بینی بود. همان طور که امروز میشود وضعیت کردستان و سیستان و بلوچستان را نیز نگرانکننده توصیف کرد.
متأسفانه سیاستگذار در سالهای گذشته از وضعیت اقتصادی،سیاسی و اجتماعی این مناطق غفلت کرده و این سهلانگاری تاریخی،زمینهساز شکلگیری وضعیت بسیار نگران کنندهای شده که بخش عمده آن هنوز به چشم نیامده است.
روشن است که در شکل گیری وضع موجود،عوامل خارجی نیز سهم دارند اما این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که اگر سیاستگذار در سالهای گذشته تلاش میکرد شکاف اجتماعی در این مناطق را پر کند و قدری از مشکلات اقتصادی و سیاسی مردم بکاهد،هیچ نیروی خارجی قادر به عرض اندام در این استانها نبود.
به عبارتی، توفیق عوامل خارجی در اقدامات تحریک آمیز و پول پاشی به منظور ایجاد شکاف اجتماعی به میزان زیادی به پیروزی یا شکست سیاستگذار در تأمین حداقلهای مردم این مناطق بستگی داشته و دارد.
حمله تروریستی دیروز با تمام مصیبتهایی که به جا گذاشت و اشکهایی که جاری کرد، میتواند برای ساختار سیاسی ما آیینه عبرت باشد.
حکمرانی ما نیاز به تیز کردن گوشها و بازکردن بیشتر چشمهایش دارد. مجازات مسببین این جنایت وحشتناک به جای خود، اما از سیاستگذار انتظار داریم پیش از برگزاری مراسم چهلمین روز شهادت سربازان و عزیزان وطن، درباره ریشههای کینه و خشم و شکل گیری چنین جنایتهایی، به قدر کافی تحقیق و پژوهش کند.مردم ایران به خوزستان و خوزستانیها مدیونند و این وضع باید به صورت ریشهای و اصولی تغییر کند.