رأی قاضی دادگاه قم؛ مجازات از چه نوع؟
واقعیت این است که این ماجرا ربط کوچکی به من دارد و عمدۀ آن به محمد جواد رهسپار صادر کنندۀ رأی و دانشجوی محکوم مربوط میشود. آقای رهسپار را من تا کنون ندیدهام و از جزئیات دلایل و انگیزههای او برای صدور این حکم اطلاع ندارم، از این رو اگر روزی روزگاری ضرورتش پیش آید، خود او قاعدتاً در این مورد توضیح میدهد.
با این همه برای من روشن است که او از سرِ خیرخواهی و علاقهاش به کتاب "از سرد و گرم روزگار" این حکم را داده است تا بدین وسیله توجه نسلی را که یا عجولانه در صدد کشف و پیمودن راهی سهل و آسان و غیرعادی و میانبر برای دستیابی به اهداف و خواستهای خود است و یا اصولاً از پیمودن چنین راهی نومید و مأیوس شده و سر در گریبان افسردگی فرو برده است، به این موضوع معطوف کند که زندگی به تلاش مداوم، انگیزۀ قوی، ارادۀ محکم، ستیز با انواع مشکلات، نهراسیدن و تسلیم نشدن در برابر شرایط، صبر و شکیبایی و قناعت، تحملِ ناملایمات و چشم دوختن به افقهای فراتر از روزمرگی و مادیاندیشی نیاز دارد. به عبارت دیگر، زندگی را باید ساخت نه اینکه مانند گِل کوزه گری سرنوشت خود را به دست عوامل و شرایط بیرونی سپرد تا به دلخواه خود، شکلی به آن دهند.
بنابراین، هم از این جهت و هم به دلیل اشارۀ صریح قاضی محترم به نام کتاب و نویسندهاش در متن حکم، آن هم در شرایطی که برخی دوستان قدیم نگرانی خود را از پاسخ به تماسهای تلفنی پنهان نمیکنند، شایستۀ تقدیر و احترام است.
در این میان اما یک طرف ماجرا نیز دانشجوی محکوم است. من نمیدانم که آیا او از حکم رضایت دارد و یا اینکه ترجیح میدهد یک میلیون تومان جریمۀ نقدی را بپردازد و خود را از زیر بار خواندن کتاب خلاص کند! در واقع این تا اندازهای بستگی به رضایتاش از حکم و علاقهاش به مطالعه دارد. طبعاً اگر او کتاب را از سر اکراه و اجبار بخواند بی آنکه با آن ارتباطی برقرار کند، به واقع فقط مجازاتی را تحمل کرده است که قاضی او را به دلیل خطا یا جرم کوچکاش مستوجب آن میداند. اما اگر او از سر علاقه به مطالعۀ کتاب برخیزد و از خواندن آن لذت ببرد، شاید بتوان گفت به جای مجازات، به واقع جایزهای از طرف قاضی دریافت کرده است، جایزهای که شاید نگاه او را به زندگی تغییر دهد و تحولی در احوال او پدید آورد.