چند خاطره در مورد مدیران محلى
اگر این مطالب صحیح باشد ایشان تعلق خاطر به زندگى در محل خدمت خود نداشته اند. آیا نمى توان مسئولین محلى را از بین مردم محلى، به همین معنى که در محل ساکن و علاقمند به تداوم سکونت در محل باشند انتخاب کرد؟ در همین ارتباط مى خواهم چند خاطره را با دوستان به اشتراک بگذارم.
١. در سال هاى ١٣٦٠-٦١ اوایل انقلاب که امور مختلف اقتصادى دچار مشکلات ناشى از انقلاب بود، اینجانب در سازمان برنامه فعالیت داشتم . در آن مقطع زمانى به دلیل ضرورت به حرکت در آمدن مجدد چرخ فعالیت اقتصادى رییس و مدیران سازمان به دفعات به مناطق مختلف کشور مسافرت مى کردند و بعضا اینجانب هم همراه بودم. در سفرى به یک استان جنوبى از جمله به استاندارى رفتیم براى جلسه با مدیران استان. استاندار جوانى بود از شهر هاى مرکزى با لهجه غلیظ مناطق مرکزى کشور. ضمنا اطلاع چندان از مسائل خاص محل خدمت خود هم نداشت، مسایل بنادر، صید، تجارت، مشکلات عبور و مرور کشتى هاى خارجى در خلیج فارس مشکلات تجارت محلى که قاچاق تلقى مى شد، مسئله راه هاى ارتباطى، آب آشامیدنى، مشکلات صیادان محلى و بهره بردارى سماک هاى شیخ نشین ها، .... اول نکته این که مسئول محلى را دیدیم که سنخیتى با محل خدمت نداشت.
قرار بود از یکى از جزایر هم باز دید به عمل آوریم از استاندار خواسته شد به فرماندار یا بخشدار آن محل اطلاع دهند که با گروه همکارى کنند. فردا دو قایق موتورى اجاره شد و گروه به طرف جزایر مورد نظر حرکت کردیم. قایقى که اینجانب در آن بودم از موتور کهنه اى بر خوردار بود و از قایق دیگر عقب افتاد. از صاحب قایق پرسیدم که چرا یک موتور نو خریدارى نمى کنید. گفت بایستى به تهران بروم و آنجا خریدارى کنم. نکته دوم، تمرکز امور در تهران، فردى که در بندر زندگى مى کند که محل واردات بود باید موتور قایق را در تهران خریدارى مى کرد که على الاصول کاربرد محلى در تهران براى آن موجود نبود. چرا؟ تاجر رسمى در تهران، تاجر محلى قاچاقچى، مراحل ادارى صدور مجوز، گشایش اعتبار، ثبت سفارش، ترخیص گمرکى... در تهران.
پس از این که دو گروه در جزیره به هم پیوستند برخى ساکنین هم که از صداى موتور قایق و آمدن عده اى کنجکاو شدند به محل آمدند. با راهنمایى آنان به محل فرماندارى رفتیم. ساختمانى قدیمى با در چوبى بزرگ که از داخل بسته بود. پس از مدتى در زدن، یک نفر از پشت در پرسید چه کسى هستید و چه مى خواهید. توضیح داده شد که چه کسانى هستند و از تهران آمده اند. در باز شد و دو نفر جوان نمایان شدند با لباس منزل. رییس سازمان معترض شد که روز غیر تعطیل است چرا این اداره باز نیست. جوان گفت محلى ها با ما خوب نیستند و باز گذاشتن در باید خطر ناک باشد. همان لهجه استاندار را داشت و معلوم شد فامیل نزدیک هستند. خواستیم فرد مطلعى را به همراه گروه بفرستد براى باز دید دو پروژ مختصرى که در آنجا باید اجرا مى شد. یک بندر کوچک صیادى و یک موج شکن. فرد محلى که همراه ما فرستاده شد در حد باغبان یا کارمندى در این حد بود اما لا اقل به مسائل منطقه آگاه و آشکار اطلاعات مفیدى را ارائه مى کرد. در آن سال مردم محل بسیار فقیر بودند(در چند دهه اخیر اقدامات عمرانى قابل توجهى در آن جزیره انجام شده)، برخى ریش سفید ها جمع شدند و با این که گروه ما نگهبان و محافظى هم نداشت به جز بزرگوارى و مهربانى و مهمان نوازى از مردم محلى دیده نشد. در آن زمان تصور من این بود که این نوع انتخاب مدیر یک رویکرد موقتى است و با گذر زمان تصحیح مى شود.
2. سال ها بعد در دهه ١٣٨٠ اینجانب و دوست و همکارم دکتر' ف' از طرف یکى از سازمان هاى برنامه و بودجه شمال کشور دعوت شدیم براى شرکت در یک سمینار یک روزه که در آن ما دونفر بایستى در مورد برنامه ریزى منطقه صحبت مى کردیم. راننده سازمان برنامه ما را به عنوان مهمان سازمان در فرودگاه ملاقات کرد و به هتلى برد. در بخش هایى از هتل کار ساختمانى در جریان بود و اطاق ما پر از گرد و خاک، قطعه صابون استفاده شده کثیفى در دستشویى قرار داشت. از کارمند هتل خواستیم یک صابون تمیز تازه در جا صابونى قرار دهد. ایشان گفت تا این تمام نشود جایگزین نمى شود. با توجه به سر وصدا و گرد خاک ناشى از کار تعمیر هتل و نحوه برخورد هتلدار به این نتیجه رسیدیم که در آن محل نمى توانیم دوام بیاوریم. راننده سازمان شماره همراهش را به ما داده بود زنگ زدیم که لطفا بر گردید او هم هنوز در نزدیکى بود به هتل برگشت. به او گفتیم لطفا ما را به یک هتل مناسب دیگر که مى شناسید ببرید هزینه هتل را خودمان مى پردازیم. منظور از این مقدمه این بود که در راه به طرف هتل دیگر از راننده پرسیدیم که سازما
ن در این شهر مهمانسرا دارد چرا مهمانان را به هتل مى برند. جواب این که رییس سازمان اهل یکى از شهر هاى جنوب است که در آن جا دبیر بوده یا شغل مشابه و فامیل هاى خودش را آورده در مهمانسرا مستقر کرده! در روز بعد و جلسه قبل از سخنرانى از طرح ها و پروژه ها و تخصیص بودجه پرس و جو کردیم که رییس و معاونین چندان اطلاعى نداشتند. بعد از ظهر راننده به ابتکار خودش ما را براى بازدید هایى که علاقمند بودیم برد و براى ما دونفر جاى تعجب بود که راننده اطلاعات نسبتا جامعى از طرح ها و شرایط بیش از مدیران داشت.
در تهران در موقعیتى که دست داد به رییس سازمان که در آن مقطع فرد بسیار قابل و فهیمى بودند مطلب را در مورد انتخاب راساى مناطق مطرح کردم. گفت اگر مى دانستى ما در این انتخاب ها چه پیچیدگى هایى را تجربه مى کنیم تعجب نمى کردى!
خلاصه این که مرتبا افرادى در بخش هاى مختلف به مسئولیت هاى مناطق برگزیده مى شوند که پیوندى با آن محل، مردم ، فرهنگ و مشکلات ندارند و احساس سنخیت با آن بوم و مردم نمى کنند. چند ماه یا سالى در آن مقامات مى مانند به کار هاى ادارى مشغول مى شوند و به دنبال فرصت هاى بهتر براى کسب رضایت بالا دستى ها و سایر مراکز مشغول مى شوند. به نظر مى رسد این شیوه هنوز بر قرار است. تغییر این شیوه ساده ترین روش بهبود و افزایش کار آیى است. نگرانى هایى که در جهت مخالف این استدلال و مخالف منصوب کردن مدیران محلى مطرح مى شود هم زمینه منطقى و اعتبار عملى چندانى ندارد.
سیل در مناطق مختلف و تلفات و خسارت هاى تاسف بار
در کشور هاى پیشرفته نیز حوادث طبیعى مانند سیل و گرد باد رخ مى دهد از جمله در مناطق مختلف آمریکا. در اکتبر ٢٠١٨ یک طوفان دریایى که میچل نام گرفت چند ایالت را در نوردید و گفته شد در مناطقى تاثیر تخریبى آن به اندازه انفجار بمب اتمى بوده است، چون برخى شهر ها را کلاً صاف کرد. در مجموع ٤٣ نفر کشته در چند ایالت که ٧ کشته مربوط به اثر مستقیم توفان و ١٧ نفر افراد مسن که خدمات نگهدارى آنان به دلیل قطع برق متوقف شده بود و سایرین به دلیل حوادث بعد از توفان و برداشت زباله و نخاله هاى تخریب تلف شدند. دلیل تلفات به نسبت ناچیز این رخ داد ها، که در کشور هاى کمتر پیشرفته صد ها و هزاران تلفات بر جا مى گذارد برنامه ریزى و کسب تجربه و استفاده از آن است.
در کشور ما رخداد سیل مرتبا تکرار شده، بعد از آن هم مطالبى مطرح مى شود به عنوان دلیل از جمله ساخت و ساز بر روى مسیل ها در مناطق شهرى، انباشت نخاله ساختمان ها و زباله در مسیر سیل و رودخانه ها. کورشدن مسیل ها به دلیل توسعه زیر بنا ها و شهر سازى بدون برنامه (ظاهرا مورد سیل شیراز به این مطلب مربوط است)، از میان رفتن و نابود شدن پوشش گیاهى در مناطق کوهستانى عدم وجود و اجراى طرح هاى آبخیز دارى ... اما بعد از ذکر مصیبت و عوامل آن فاجعه فرامو ش مى شود همه به خواب خرگوشى فرو مى روند از تجربه قبلى درسى آموخته نمى شود تا مجدد همان فاجعه تکرار شود و جان ده ها نفر انسان تلف و روزگار ده ها هزار نفر پریشان گردد. نکته دیگر بحث سد سازى است. در زمان دولت شادروان هاشمى اقدامات گسترده اى براى احداث سد انجام پذیرفت که بعضا مورد انتقاد مخالفین قرار گرفت بد نیست منتقدان اکنون نسبت به ارزیابى هاى خود تجدید نظر کنند.