افغانستان به کدام سو میرود؟
در واقع شاهبیت توافقنامه این است که طالبان باید ارتباط خود را با گروههای تروریستی از جمله القاعده قطع کند و مانع استفادۀ آنها از خاک افغانستان برای حمله علیه منافع آمریکا و متحدان آن شود. در مقابل، آمریکا نیز در مرحلۀ نخست شمار نظامیان خود در افغانستان را کاهش میدهد و پس از اطمینان از پایبندی طالبان به توافقنانۀ صلح، تمام نیروهای خود را تا 14 ماه آینده از این کشور خارج میکند. در عین حال، به موازات اجرای دقیق توافقنامه، نام طالبان از فهرست گروههای تروریستی آمریکا حذف میشود و ایالات متحده به تحریم این گروه پایان میدهد.
در کنار این، پس از آزادی زندانیان و اسیران طالبان از سوی دولت افغانستان، مذاکرات بین طرفهای افغانی به منظور دستیابی به آتش بس کامل و دائمی در 20 اسفند سال جاری آغاز میشود.
در حقیقت سرنوشت آیندۀ افغانستان به نتیجۀ مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان بستگی دارد. طالبان به لحاظ نظامی خود را برتر از دولت اشرف غنی تصور میکند و برای آتش بس دائمی طبعاً امتیازات سیاسی بسیاری میخواهد. مسئله در واقع این است که طالبان در افغانستان در پی چه نوع هدف سیاسی است و دولت افغانستان و گروههای دیگر افغان تا چه میزان میتوانند با این هدف همراهی کنند؟
طالبان همچنان اصرار دارد خود را "امارت اسلامی افغانستان" بنامد و این اصرار ظاهراً تا بدان اندازه سختگیرانه بوده است که آمریکا نیز در توافقنامۀ صلح با این گروه مجبور به کاربرد این عبارت شده است گرچه بلافاصله تأکید کرده است که این عبارت به معنای شناسایی طالبان به عنوان دولت نیست.
در واقع همین اصرار تا حدودی پرده از نیت طالبان برمیدارد و طمع آنان به اعادۀ امارت اسلامی مورد نظر خود در افغانستان را در ازای خاتمه دادن به جنگ داخلی، به عنوان خواستهای حداکثری به نمایش میگذارد. طرح چنین خواستهای اما هرگونه مذاکرۀ معنادار بین طرفهای افغانی را منتفی میکند و بنابراین، احتمال دارد طالبان بحث امارت اسلامی را بدان جهت پیش کشیده است تا بیشترین سهم ممکن از قدرت را از طریق مذاکرات به دست آورد.
در مجموع طالبان و دولت افغانستان برای دستیابی به صلح پایدار، راهی جز تقسیم قدرت بین خود ندارند، اما اینکه هر کدام به چه سهمی رضایت دهند، بزرگترین چالش پیش روی جامعۀ افغانستان است. طالبان در دوران امارتش در افغانستان، نوعی مشروعیت دینی و الهی برای خلیفۀ خود قائل بود و منظور خود از حکومت را نیز اجرای احکام شریعت در سنتیترین شکل آن میدانست. آیا طالبان در 18 سالی که از قدرت دور مانده، تغییر و تحولی در دیدگاهش رخ داده است یا اینکه هنوز هم به همان مبانی شریعتمدارانه تشبث میکند؟
اگر طالبان هنوز هم قائل به مشروعیت الهی و اجرای شریعت در نگاه سختگیرانۀ سیاسی خود باشد، بدان معناست که به سهمی کمتر از تسلط بر بیش از نیمی از افغانستان راضی نیست و در این صورت، به حتمال زیاد، مذاکرات آنها با دولت افغانستان راه به جایی نخواهد برد و آیندۀ این کشور در غیاب نیروهای بینالمللی، با جنگ و خونریزی و بینظمی و بیثباتی بیشتر رقم خواهد خورد، اما اگر طالبان رأی عموم را به عنوان پایۀ مشروعیت سیاسی پذیرفته باشد و با پارهای دستاوردهای مدرن بخصوص در حوزۀ حقوق زنان و آزادی بیان کنار آمده باشد، در آن صورت سهیم شدن آنان در قدرت به اندازهای که با اقبال عمومی در یک انتخابات آزاد و عادلانه روبرو شود، مشکلی پدید نخواهد آورد و طالبان نیز مشابه دیگر گروههای اصطلاحاً "جهادی" میشود که هم اکنون نیز در صحنۀ سیاسی افغانستان فعالیت دارند.
در حقیقت، آنچه روند صلح در افغانستان را با ابهام روبرو میکند، ابهام بزرگی است که در توافقنامۀ صلح آمریکا و طالبان به چشم میخورد. آیا این توافقنامه فقط تأمین امنیت و منافع آمریکا را از سوی طالبان طلب میکند و نسبت به نوع نظم سیاسی آیندۀ افغانستان و نحوۀ حکمرانی احتمالی طالبان به کلی بیطرف است؟ یا اینکه در مذاکرات پشت پرده، طالبان به رعایت حداقلی از حقوق انسانی متعهد شده است؟ به جای گمانهزنی در این مورد، بهتر است در انتظار اظهارنظر مقامهای رسمی آمریکا و افغانستان نشست.