چرا هوک استعفا کرد؟
جذابیت بخش خصوصی در امریکا بسیار بیشتر از فعالیت در دولت است. چه از لحاظ پرستیژ و چه از لحاظ درآمد، امریکاییها ترجیح میدهند در بخش خصوصی فعالیت کنند تا بخش دولتی. به نظر نمیرسد که برایان هوک بر اثر دعوا یا اختلاف دولت ایالاتمتحده امریکا را ترک کرده باشد. تقدیر و تمجید مایک پمپئو از عملکرد برایان هوک و اظهارات نمایندگان کنگره از این دیپلمات پیشین نشان میدهد که این استعفا بر اثر اختلافنظر یا دعوا رخ نداده است. براساس اطلاعاتی که تاکنون در دسترس قرار دارد نه برایان هوک از دولت ایالاتمتحده امریکا دلچرکین بوده و نه دولت اعتراض یا ناخرسندی از عملکرد او داشته است. نمیتوان به صورت قطعی در این مورد اظهارنظر کرد که آیا جدایی برایان هوک از دولت امریکا در شرایط عادی صورت گرفته است یا ممکن است اختلافنظر، اخراج یا کنار گذاشتن در میان باشد، اما آنچه تاکنون در اخبار منتشر شده است، موید این است که تصمیم آقای هوک صرفا به بهانه ادامه کار در بخش خصوصی اتخاذ شده است. ممکن است اگر عوامل و انگیزههای دیگری در این استعفا وجود داشته باشد، بعدا علنی شود، اما آنچه تاکنون روشن است، استعفای این مقام پیشین است. به اعتقاد من یک نوع سوء برداشت در میان رسانهها و ناظران در مورد این رویداد به وجود آمده است. واقعیت امر این است که دولت امریکا در مجموع مدعی است که بخش عمدهای از اهداف سیاست موسوم به «فشار حداکثری» علیه ایران اجرایی شده است. برایان هوک در واقع مجری یک سیاستی بود که از لایههای بالای حکومت امریکا از سوی سیاستگذاران ارشد و تصمیمگذاران کلان به او ابلاغ شده بود. دولت امریکا در مجموع تصور میکند که در بعد اجرا، این سیاست کامل اجرا شده است و خواست ابلاغکنندگان این سیاست برای افزایش فشار بر ایران به خوبی عملی شده است. شاخصهایی مانند کاهش صادرات نفت ایران، قطع بسیاری از مناسبات مالی خارجی ایرانیان، افزایش فشار اقتصادی بر مردم ایران در داخل مرزها و ایجاد کمبودها و موانع دسترسی، تا حد زیادی برآورده شده است. در واقع اجرای ساز و کارهای فشار حداکثری از سوی برایان هوک و همکارانش در وزارت خارجه امریکا تا زمان کنارهگیری او به نظر مدیران دستگاه سیاست خارجی امریکا، کامل بوده است. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا هم در سخنانی که در جلسه استماع کنگره داشت اشاره کرد که اجرای سیاست فشار حداکثری تاکنون به خوبی انجام شده است، اما نتیجهای که انتظار میرفت، یعنی به اعتقاد او «تغییر رفتار نظام ایران» هنوز محقق نشده است. اگر این صحبت پمپئو را ارزیابی سیاستگذاران امریکایی از سیاست فشار حداکثری علیه ایران بدانیم، میتوان نتیجه گرفت که مدیران برایان هوک، از نحوه اجرای این سیاست رضایت داشتند.
مهمترین وجه ممیزه برایان هوک با جانشینش الیوت آبرامز، در آلودگی به رسواییهای بزرگ سیاسی است. چه کسی از برایان هوک خوشش بیاید یا بدش بیاید چه او را ناکام یا موفق ارزیابی کنیم، واقعیت این است که برایان هوک یک بروکرات و مجری سیاستهای بالادستی بود. برایان هوک، برخلاف خلفش الیوت آبرامز، هیچگاه آلوده به جنجالها و رسواییهای علنی در سطح بینالمللی نبود. برخلاف هوک، آبرامز درگیر پروندههای فساد گسترده سیاسی و بینالمللی و بهشدت بدنام است. قطعا نقش او در پرونده ایران-کنترا به عنوان یک فساد سیاسی، مالی، پولشویی، حقوقبشری و جاسوسی روی پیشانیاش درج شده است. رسوایی و بدنامی حاصل از پرونده ایران-کنترا که بیش از هر چیز بخش حمایت غیرقانونی دولتمردان امریکایی از شورشیان شبهنظامی نیکاراگوئه مدنظر است، برای همه دولتمردان وقتی که در این پرونده درگیری بودند باقی مانده است. اتهاماتی مانند پولشویی، نقض حقوق بشر، جنایات جنگی، نادیده گرفتن قوانین داخلی امریکا و مصوبات کنگره، مانعتراشی در برابر دموکراسی و بسیاری اتهامهای دیگر در رسوایی ایران کنترا با نام الیوت آبرامز عجین شده است.
این سابقه الیوت آبرامز، همچنان هم از سوی نمایندگان و ناظران منتقد دولت دونالد ترامپ تذکر داده میشود. جانشینی الیوت آبرامز به جای برایان هوک، این پیام را برای ایران دارد که دولت ترامپ یکی از بدنامترین، منفورترین و بدسابقهترین مقامهای خودشان را برای پیگیری پروژه براندازی در ایران به کار گرفتهاند. اما در کنار این پیام یک واقعیت هم وجود دارد. الیوت آبرامز، درست برخلاف سلفش برایان هوک، که از نظر مدیرانش دستکم در اجرای فرامین موفق بوده، در واپسین ماموریت خود در وزارت خارجه کاملا ناکام مانده بود. آبرامز، مسوول اجرای پروژه رژیم چنج و تغییر نظام در ونزوئلا بود. هر چند ونزوئلا در شرایطی بسیار شکنندهتر از ایران قرار داشت و درست در حیاط خلوت امریکا واقع شده بود، اما آبرامز در اجرای مسوولیتی که برعهدهاش گذاشته بودند، کاملا ناتوان بود. وقتی آبرامز در مسوولیتی بسیار سادهتر نسبت به ایران ناتوان است، نمیتوان تصور کرد که بتواند در پرونده ایران هم توفیق چندانی ایجاد کند. اگر آبرامز در مسوولیت قبلیاش موفق عمل کرده بود، میشد تصور کرد که انتقال او با این سابقه سیاه و چنان موفقیتی در ونزوئلا، میتوانست حامل پیامی جدی برای ایران باشد. اما باتوجه به ناکامی او در ونزوئلا، مدیریت او در پرونده ایران هم نمیتواند چندان نگرانکننده باشد، هر چند باید منتظر ماند تا سیاستهای پیش رو و عملکرد الیوت آبرامز را در جایگاه تازهاش ارزیابی کرد.
منبع: اعتماد