توافق وین؛ پیش از انتخابات یا پس از آن؟
دور چهارم مذاکرات وین با نشست کمیسیون مشترک در بعدازظهر چهارشنبه به پایان رسید و هیئتهای دیپلماتیک برای رایزنی و تصمیمگیری به پایتختها بازگشتند. با وجود مذاکرات طولانی و فشرده در این دور مذاکرات، مهلت ۳ماههای که توافق موقت آژانس و ایران به مذاکرهکنندگان داد، کافی نبوده است و از طرفی چشمانداز به قدرت رسیدن یک دولت محافظهکار در پس انتخابات ۱۸ ژوئن پیش روی دولتها و دیپلماتهایشان قرار دارد.
همزمانی انتخابات و مذاکرات
ما تجربه مذاکرات پاریس را در گذشته داریم. در اسفند سال ۱۳۹۳ زمانی که آقای روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، مذاکرات پاریس حول کارگروههای مختلفی از جمله هستهای و اقتصادی و ... کلید خورد. در فروردین ۱۳۹۴ طرف اروپایی به این جمعبندی رسید که با توجه به انتخابات ریاستجمهوری در پیش روی ایران، مذاکرات را متوقف کنند. این یکی از اشتباهات استراتژیک اروپایی ها بود و بعدها خود اروپاییها نیز معترف شدند که این یک اشتباه بود که فکر میکردیم اگر دولت جدیدی در تهران به قدرت برسد، امتیازات بیشتری میتوانیم بگیریم.
اما اروپاییها با توجه به نقش مثبتی که در این دوره ایفا کردند، به نظر میرسد از اشتباه گذشته درس گرفته و تمام تلاش خود را کردند تا گفتوگوها به جریان بیافتد. اما نکته این است که برخی نشانهها حاکی است که در این دوره برخلاف ۸۴ ظاهراً هر دو طرف یعنی هم طرف ایرانی و هم طرف غربی به دلایلی تمایل نسبی دارند که فعلا بخاطر انتخابات دست نگه دارند. این مسئله مهمی است که می تواند دو احتمال را در بر داشته باشد؛ اینکه ممکن است در این یک ماه اتفاق عجیبی بیافتد و مثلاً مذاکرات از ریل خود خارج شود، یا برعکس اکنون چارچوبها در حال نهایی شدن است و بعد از انتخابات علنی خواهد شد.
بهرحال آنچه که از شواهد برمیآید، این است که برخلاف ۸۴ روند غیرقابل پیشبینی که مذاکرات را متوقف کند دیده نمیشود.
پافشاری برای امتیازهای بیشتر
اما چیزی که مذاکرات را کمی سختتر کرده این است که هر دو طرف میخواهند امتیازات بیشتری بگیرند و این هم منطقی است. از این جهت که ما دیدیم که در ۱۰۰ روز نخست دولت بایدن، رئیسجمهوری آمریکا موضوع ایران را در دستورکار قرار نداد. اکنون که این موضوع مدتی است در دستورکار کاخ سفید قرار گرفته است، شواهد و قرائن حاکی است که آمریکا برنامه میانمدتی برای خروج از خاورمیانه و حرکت برای مهار چین را در اولویت دارد. و ایران هم از این ضرورت آمریکا آگاه است. زمانیکه آمریکا به عربستان فشار میآورد که در بغداد با ایران مذاکره کند، این سیگنال را به ایران مخابره میکند که تهران میتواند امتیازات بیشتری بگیرد، و چه بهتر که بگیرد. چراکه ما واقعاً نمیدانیم گام بعدی چه خواهد بود و بنابراین طبیعی است که ایران با توجه به هزینههایی که در قبال بدعهدی و تحریمهای کمپین فشار حداکثری ترامپ پرداخت کرده است بر موضع خود پافشاری کند.
اراده طرفین برای توافق جدی است
ضمن اینکه نباید از یاد ببریم که ایران از یک مطالبه بزرگی که پیشتر خواهان آن بود عدول کرده و آن هم دریافت خسارت بوده است. قبل از روی کار آمدن بایدن، وزارت خارجه، آقای ظریف و بسیاری از مقامات رسماً اعلام میکردند که ایالات متحده برای بازگشت به برجام باید غرامت بدهد. وقتی تهران از چنین امتیاز بزرگی عدول کرده، طبیعی است که از آن طرف به دنبال دریافت امتیازهای بزرگتر و بیشتر باشد. به خصوص با توجه به اینکه موضوع تحریمها در داخل ایران محل اختلافهای جدی است. اگرچه در میان جناحها و مقامات نظام یک اتفاق نظر کلی درباره بازگشت آمریکا به برجام دیده میشود، اما نگرانیهای مشروعی نیز وجود دارد. از جمله اینکه اگر بایدن در انتخابات بعدی شکست بخورد و خود ترامپ یا ترامپ دیگری جانشین او شد، تکلیف چه خواهد بود.
تیم مذاکره کننده نیز بنابر تجربهای که از مذاکرات برجام، فضای پس از برجام و نیز بعد از خروج دولت ترامپ از برجام دارد، وظیفه دشوار و پیچیدهای به عهده دارند. مسئله راستیآزمایی تحریمها، گستردگی رژیم تحریمها، اسنپبک و ... کار را به لحاظ فنی سخت و زمانبر کرده است، اما بهر حال به نظر میرسد اراده دو طرف برای احیای توافق جدی است.
کاخ سفید نگران تغییر دولت در ایران است؟
از طرف دیگر ممکن است برخی اختلاف نظرها نیز در آمریکا وجود داشته باشد مبنی بر اینکه حتی در صورت توافق اگر یک دولت تندرو در ایران به قدرت برسد ممکن است توافق را اجرا نکند یا اخلالهایی بوجود آورد. این شاید مدتها پیش در فضای سیاسی آمریکا وجود داشت و تحلیلهای داخلی نیز این بود که برای واشنگتن اهمیت دارد که دولت ایران از کدام جناح است. اما درحال حاضر به نظر میرسد این تحلیل چندان درست نیست. کدهای زیادی در این باره وجود دارد، مثلاً آقای سالیوان به صراحت گفته است که برای ما تفاوتی ندارد که چه دولتی در ایرن بر سر کار باشد. یا حتی خود آقای رابرت مالی که مواضع نرمتری نسبت به دیگر مقامات در قبال ایران دارد و نگاه مثبتی به نیروهای خواهان تغییر در ایران دارد، گفته است که مذاکرات و موضوع هستهای ایران را به انتخابات گره نخواهیم زد. کدهای دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد کاخ سفید فکر میکند هر دولتی در ایران سر کار باشد در صورت توافق، آن را اجرا میکند. حتی چهرهای مثل آقای رئیسی که احتمال پیروزیاش وجود دارد در مورد اصل مذاکره و رفع تحریم و ... مخالفتی نشان نداده است. و یا مثلاً در سرمقالهای که مدتی پیش هیئت سردبیری نیویورکتایمز منتشر کرد، چنین نگرانی وجود ندارد، بلکه در جایی مینویسد «نگرانی کاخ سفید این است که ورود ایران به اقتصاد زیرزمینی باعث خواهد شد نیروهای تندرو در ایران تقویت شوند».
نقش تندروهای ۲ کشور؛ منافع ملی یا جناحی؟
بهرحال در داخل دو کشور نیروهای تندرو و مخالفان توافق نفوذ قابل توجهی دارند و به نظر میرسد دولتهایشان را تحت فشار قرار دادهاند و مذاکرات را نیز برای دیپلماتها دشوار مردهاند. هم در کنگره آمریکا و هم در مجلس ایران مصوبههایی پیشنهاد میشود و بیانیههایی قرائت میشود که موضع سختی در قبال دیپلماسی میگیرند؛ همانطور که سناتورهای جمهوریخواه به بایدن نامه می نویسند که در حمایت از اسرائیل مذاکرات وین را متوقف کند، در مجلس ایران هم اقداماتی مثل بیانیه روز سهشنبه که از سوی ۲۰۰ نماینده حمایت شد، صادر میشود.
نکته اینجاست که این اقدامات تا جایی که موضع دیپلماتهای خودی را در مذاکرات ارتقاء دهد، در راستای منافع ملی است، اما اگر قرار باشد چنین اقداماتی رنگ و بوی سیاسی و جناحی بگیرند و به جای تقویت مذاکرهکنندگان کشور خود، فضای مانور آنها را محدود کنند، احتمالاً برخلاف منافع ملی و به ضرر کشورهایشان تمام خواهد شد.
منبع: روزنامه سازندگی