همه این نکات برآمده از اندیشه اصلاحجویی است که نامزدهای اصولگرا هم به آن معترف شدهاند:
یک. روندهای غلط گذشته انباشته عظیمی از مشکلات ساختاری برای ایران ایجاد کرده است. (ضرورت بازگشتن از مسیرهای گذشته و اخذ تصمیمات سخت)
دو. تعامل با جهان ضروری است (نکتهای که آقای رئیسی به صراحت آنرا در قالب اجرای کامل برجام ذکر کرد.)
سه. صدای جوانان، اهل سنت، اقوام و سایر صداهای ناشنیده جامعه ایران را باید شنید و جامعه ایرانی فقط آن طیفی نیست که اصحاب قدرت میپسندند و میبینند. (به رسمیت شناختن تکثرگرایی)
چهار. پذیرش رسوخ و رسوب کردن فساد ساختاری و سیستماتیک در لایههای مختلف نظام اقتصادی، سیاسی، بوروکراتیک.
پنج. نارضایتی گسترده از کیفیت حکمرانی و ضرورت اصلاحات منجر به ارتقای کیفیت حکومت.
شش. ضرورت بازنگری جدی در ساختار مدیران و گزینشهای منجر به رسوب مدیران از گروههای خاص در حاکمیت.
هفت. توجه به محیطزیست به عنوان عنصر مغفول نظام برنامهریزی توسعه در چهل سال گذشته.
هشت. ضرورت بازطراحی و اصلاح ساختاری سامانههای اساسی حکمرانی مثل نظام بانکی، نظام مالیاتی و نظام اداری.
نه. ضرورت تغییر نگاه و بازتعریف سیاستها در قبال نیمی از جامعه ایران یعنی زنان.
ده. ضرورت سخن گفتن شفاف با مردم و بازطراحی نظام ارتباطی از جمله کارآمدسازی نظام رسانهای که قادر به ایجاد ارتباط مؤثر با مردم باشد؛ و آزادی رسانه.
نامزدهای اصولگرا هم همین موارد را کم و بیش گفتند. شاید بدیهیات به نظر برسند، اما در کل تاریخ این بدیهیات به خون جگر خوردن مردمان و نخبگان، فهم و تثبیت شدهاند.
اینکه در آینده چقدر به رفتار متناسب با این موارد مهم پایبند باشند به توازن قدرت جامعه و حکومت، شرایط بینالمللی و مسیرهای پیشبینی نشده تاریخ برمیگردد،اما تا اینجا اندیشه برتر، اندیشه اصلاحجویی، که همواره بر این موارد تأکید کرده، در سطح اندیشه، پیروزی مطلق به دست آورده است.
این پیروزی محصول ایستادن بر آرمانهای اصلاحجویی، هزینه دادن بسیاری، و نیروی عظیم جمهور و جمهوریت است که در این مسیر خون جگر خوردهاند.
منبع: کانال تلگرامی عصرما