« آتش پلاسکو »؛ آتشنشانهای مظلوم، ساختمانهای قدیمی و عدم قاطعیت مسئولان
عصر ایران؛ مصطفی داننده- نوشتهام و پاک کردهام. واقعا نمیدانستم این نوشته را با چه مقدمهای شروع کنم. اصلا از آن نوشتههای است که کلمات در ذهن گویی به جنگ هم میآیند.
فکر کردن برای نوشتن را تمام کردم به سراغ عکسها رفتم. عکسهای که شاید خود به اندازه هزار مقاله حرف برای گفتن داشته باشند. این عکسها اما حکایت از مظلومیت آتش نشانها دارد. واقعا این قشر چقدر مظلوم هستند. آنها به جنگ آتشی میروند که رحم ندارد و فقط میسوزاند، میسوزاند و میسوزاند.
آتش نشان قرار است سهل انگاری و کم کاری بخشی از جامعه را جبران کند.همین امروز و «آتش پلاسکو» را ببیند. ساختمان قدیمی که بیش از 50 سال عمر دارد و به دلیل عدم توجه اهالی این ساختمان به هشدارها دچار آتش میشود و این فاجعه بزرگ را رقم میزند.
باعث شد بار دیگر فکر کنیم چرا جامعه ما اینقدر درگیر مادیات شده است. چرا تنها به فکر پول درآوردن هستیم. هشدارها را ندیدم و نشنیدهایم. شهرداری تهران میگوید بارها و بارها به این ساختمان هشدار داده است که پلاسکو در معرض خطر است. اما در برابر این اخطارها چه کردهایم؟ همه آنها را پشت گوش انداختهایم و گفتیم امسال چقدر سود میبریم.
«آتش پلاسکو» باعث شد تا فکر کنیم چقدر ساختمان مانند پلاسکو در تهران و شهرهای دیگر وجود دارد. چند بار دیگر میتواند این حوادث تکرار شود. چند بار دیگر آتش نشانها و مردم قربانی این کم کاری میشوند.
«آتش پلاسکو» در صبح روز پنجشنبه دامن تهران را گرفت. در زمانی که معمولا تهران خلوت است. از کجا معلوم حادثه دیگر در میان روز نباشد. در زمانی که تهران جای سوزن انداختن هم ندارد.
«آتش پلاسکو» باعث شد تا فکر کنیم شاید دیگر زمان اخطار، هشدار و تهدید به پایان رسیده است. بهتر است با قدرت و شدت با کسانی که نمیگذارند ساختمانهای قدیمی شهر تعمیر و مقاوم سازی شوند برخورد شود. دیگر باید تعارف را کنار گذاشت. شهر پر است از این ساختمانها فرسوده. مسئولان باید بدانند که « آتش پلاسکو» دیگر نباید تکرار شود.
« آتش پلاسکو » باعث شد تا امروز هر کدام از ما وقتی از جلوی آتش نشانیها رد میشویم به آنها با احترام بنگریم و یک دست مریزاد به آنها بگویم. آتش نشانها مظلوم هستند. شاید امروز یکی از این آتشنشانهای مانده در آتش به دختر خود قول داده بود بعد از کار او را به پارک ببرد. شاید یکی از آنها به مادرش قول داده بود امشب به دیدارش میرود. شاید یکی از آنها در آستانه ازدواج بود.
نمیدانم تا کی میخواهیم هر روز شاهد شنیدن اخباری این چنین باشیم. اخبار تلخی که همه نشان از کم کاری، فرسودگی و عدم مدیریت است. این حوادث نباید اتفاق بیفتد اما بنا بر دلایلی که ذکر شد اتفاق میافتد.
30دی 95 روز مهمی در تاریخ کشور و شهر تهران است. روزی که میتواند درس بزرگی برای مردم و مسئولان باشد. تکرار چنین حادثهای در تهران و ایران دیگر قابل قبول نیست. این را همه باید بدانند.