بمب اتم زیر پای فراستی!
به گزارش فرارو ، «ساعاتی پس از انتشار سخنان یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و افشای سخنان مسعود فراستی در این کمیسیون علیه برخی فیلم ها جشنواره فجر موجی از انتقاد و حمله به مسعود فراستی فضای مجازی و فضای سینمای ایران را دربرگرفته است.
حجت الاسلام سید صادق طباطبایی نژاد، نایب رئیس کمیته فرهنگ، هنر و رسانه کمیسیون فرهنگی از حضور مسعود فراستی منتقد سینما و کارشناس برنامه تلویزیونی هفت در این کمیسیون و سخنان این منتقد علیه جشنواره فجر پرده برداشت.
به گفته طباطبایی نژاد «آقای فراستی در این جلسه انتقادهای جدی به جشنواره از جهات مختلف داشت و این دوره از جشنواره را ضعیفترین دوره در تمام دورههای گذشته دانست، ضمن آن که انتخاب داوران دو تابعیتی برای چنین جشنوارهای را اشکال اساسی داوری دانست؛ چرا که افراد دو تابعیتی آن قدر که لازم است به ملیت ایرانی پایبند نیستند.»
طباطبایینژاد با بیان این که فراستی همچنین تغییر تصمیم هیات داوران به دلیل اعتراضهای وی و آقای افخمی را نیز نشان از عدم تبحر این هیات دانست؛ چرا که در غیر این صورت بر رای خود پافشاری میکردند، افزود: این منتقد سینما با انتقاد جدی به فیلم سینمایی «گشت ارشاد ۲» این فیلم را اثری که نمیتوان با اتفاق خانواده به تماشای آن نشست، خواند. لذا قرار شد این فیلم قبل از اکران توسط کمیسیون دیده شود.
به گفته طباطبایینژاد فراستی اظهار کرده است: «اکنون با وجود اعمال ممیزیها، شاهد تولید فیلمهای بسیاری بدون رعایت شئونات بوده و حتی به تازگی فیلمی که برای زنان کلاهگیس گذاشتهاند، ساخته شده است.» اشاره فراستی به فیلم کاناپه ساخته کیانوش عیاری است.
از نکات جالب توجه نشست کمیسیون فرهنگی این است که فریدون جیرانی و احمدرضا معتمدی به عنوان منتقدان جشنواره امسال به این نشست دعوت شدهاند اما این دو چهره سینمایی در جلسه حضور پیدا نکردهاند.
فریدون جیرانی درباره عدم حضورش در جلسه مجلس میگوید: «با همه احترام به اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و درک حسن نیت آنها، معتقدم بهتر بود به مسئله جشنواره فیلم فجر ورود نمیکردند؛ چرا که اختلافهای پیش آمده در جشنواره جزء موضوعات کلان جامعه محسوب نمیشود. بنابراین بهتر است سینماگران دعواهای داخل سینما را خودشان حل کنند.»
او معتقد است حتی اگر در داوریهای جشنواره فجر هم چیزی فراتر از اعمال سلیقه تاثیرگذار بوده باشد، باز هم نباید مجلس به این موارد ورود پیدا کند «چرا که سیاست نباید در عرصه هنر دخالت کند و هنر بدون دخالت سیاست رشد بیشتری خواهد داشت؛ کمااینکه این مشکلات در داخل صنف (خانه سینما) قابل پیگیری و بررسی است.»
پس از انتشار جزییات جلسه کمیسیون فرهنگی مجلس حمید فرخنژاد بازیگر فیلم «گشت۲» ساخته سعید سهیلی که مسعود فراستی در نشست نمایندگان پنبه آن را زده است، به شدت به فراستی تاخت.
فرخ نژاد با انتشار نامه سرگشاده در اینستاگرام خطاب به فراستی نوشت: «داری چیکار میکنی با خودت مرد؟ کجا داری میری؟ خدا شاهده دلم گرفت، نوشتن جون کلامو ادا نمیکنه، اینی که میگم به ولله تحقیر توش نیست ولی دلم بحالت سوخت، با خودم گفتم اگه قراره پیر شیم و غم نون به آدم فروشی بکشونتمون، بارالها خودت ترتیبمونو بده تا هنوز واسه خاطر نون مجبور نشدیم چارپایهکش اعدامی شیم، خودت آقایی کن و خلاصمون کن.»
این نامه بسیار تند تاکنون با استقبال دو بازیگر سرشناس سینما روبه رو شده است. شاید بسیاری دیگر نیز با آن همراه هستند اما تندی محتوای نوشته فرخ نژاد آنها را به محافظه کاری در اظهار نظر می کشاند.
پرویز پرستویی امروز در پستی فیسبوکی با اشاره به نامه فرخ نژاد، به فراستی و بهروز افخمی مجری برنامه هفت به شدت انتقاد کرده است. پرستویی درباره فراستی نوشته است: «امیدوارم به منتقدین شریف وتاثیر گذار بر نخورد، ولی مسعود فراستی صرف چند تا کتاب خواندن و تدریس و فیلمهای خارجی دیدن، صلاحیت نقد کردن آثار سینمایی را ندارد، آن هم در رسانه ملی.»
او همچنین درباره بهروز افخمی نیز نوشته است: «بهروز افخمی هم که بماند، مغازه دو نبش خوبی برای خود بازکرده. بارها با بودجه بیتالمال به منافع خوبی رسیده، بدون این که نقشی در تاثیرگذاری سینما داشته باشد.»
اما محسن تنابنده با اشاره به سخنان فرخ نژاد توضیح داده است که «صحبت های فراستی علیه فیلم گشت ارشاد ٢ آن قدر اهالی سینما رو ناراحت نکرده که کشاندن ماجرا به کمیسیون فرهنگی مجلس. مسایل سینما باید در خانواده سینما حل شود.»
فضای مجازی هم مملو از واکنش به نامه فرخ نژاد، یکی آن را با حمله اتمی به هیروشیما مقایسه کرده است و یکی با مناظره روحانی و قالیباف در انتخابات ۹۲. برخی از نامه فرخ نژاد تجلیل و برخی دیگر آن را بی ادبانه تفسیر کرده اند. یکی از کاربران نوشته است: «ادبیات فرخنژاد در حد چاله میدون بود، هر چند کار فراستی به شدت کثیف.»
چندی پیش هم اکبر عبدی حمله تندی به فراستی کرد و با یادآوری خاطرهای گفت: «من مطمئن هستم که آقای فراستی گاهی اوقات خیلی از فیلمها را ندیده نقد میکند. در ضمن فراستی ۲۰ سال پیش در منطقه شهرک قدس میخواست خانه بخرد، ۱۰۰هزار تومان از من گرفت و هنوز پس نداده است. شنیدهام که الان در کرج کافی شاپ هم زده است. حالا که وضع مالی خوبی دارد، صد هزار تومان من را نسبت به پول امروز پس بدهد و هر چه قدر هم که خواست نقشهایی را که ما بازی میکنیم، نقد کند.»
منتقد محبوب تلویزیون، منفور سینماگران
مسعود فراستی سالهاست که در برنامه تلویزیونی هفت به عنوان کارشناس حضور دارد. او زمانی که فریدون جیرانی مجری برنامه بود به عنوان کارشناس با هفت همکاری کرد. پس از آن در سری دوم هفت با آمدن گبرلو به هفت فراستی از این برنامه کنار رفت اما در سری سوم هفت با مجری جنجالی و سرشناس برنامه یعنی بهروز افخمی بازگشت.
فراستی همیشه در برنامه هفت جنجالساز بوده است. زمانی لفظی عجیبی در توصیف یکی از فیلم های مسعود کیمیایی به کار برد که هر منتقد دیگری آن لفظ را به کار برده بود احتمالا دیگر اجازه ورود به ساختمان جام جم را پیدا نمیکرد اما فراستی بعد چند هفته باز به هفت باز گشت و نقدهای تیزش را به آثار سینمایی را پی گرفت. او یک بار دیگر نیز عده ای فیلمسازان را متهم به «دیاثت فرهنگی» کرد که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
فراستی در توصیف و نقد فیلم ها کلیدواژههای خاص خودش را دارد؛ کلیدواژههایی که حتی در فضای مجازی به طنز از آن استفاده میشود. «در نیامده»، «مقوا»، «فیلم پر مدعا»، «فیلم ماقبل نقد»، «فیلم روشنفکرانه»، «فیلم بدلی»، «ماکت» و... اینها بخش هایی از کلیدواژههای خاص مسعود فراستی در توصیف فیلمهای مختلف است. فرقی ندارد فیلم یک فیلمساز ایرانی باشد یا فیلمساز درجه یک غربی.
از دید فراستی همه فیلمهای بد هستند، مگر خلافش ثابت شود اما هیچوقت مشخص نشده است که معیارهای فراستی برای یک فیلم خوب چیست. او یک روز از «اخراجیها»ی مسعود دهنمکی تمامقد دفاع می کند و روز دیگر به «جدایی نادر از سیمین» حمله می کند. او حتی فیلم «محمد رسولالله» مجیدی مجیدی را هم از انتقاداتش بی نصیب نمی گذارد. درباره این فیلم می نویسد: «فیلم بد، مغشوش و مخدوشی است و بسیار گنگ و در نتیجه بی اثر.»
او درباره فیلم برنده اسکار «عشق» ساخته میشائیل هانکه مینویسد: «عشق هانکه، فیلم کسالتبار روشنفکرانه دروغینی است نه درباره عشق، نه درباره پیری؛ شاید درباره مرگ یا کشتن.»
فراستی با وجود این که به نظر می رسد معتقد است نقد فیلم یعنی «ویران کردن فیلم» اما گاهی از برخی فیلم ها هم تعریف می کند. گاهی از فیلم های هجنس اخراجی ها تجلیل می کند و گاهی هم از فیلمی از جنس «در دنیای تو ساعت چند است؟» او درباره این فیلم میگوید: «فیلم کوچک آدمیزادی آرام و بیادا است اما با حس. حسی از یک عشق قدیمی و تمیز انسانی. عشق یکطرفه و بیپاسخ اما امکانپذیر و باور.»
نقدهای فراستی این گونه است خشن و بی محابا. با این وجود او همیشه صاحب تریبون تلویزیون بوده است گویی که صداوسیما هیچ منتقدی دیگر غیر از او را نمی تواند بپذیرد. او درباره دو دوره حضور در هفت دوره اخیر آن یعنی با حضور بهروز افخمی را بیشتر می پسندد با این حال معتقد است که با حضور او برنامه «هفت گرفت».
فراستی میگوید: «موضع جیرانی وسط دو صندلی بود. مرا میخواست که شلوغ کند. موضع خودش آن طرف بود و سعی کرد هر جا که این تضاد هست، علیه من تمام شود. رسماً خیلی جاها نمیگذاشت حرف بزنم ولی میدانست برنامهاش با نقد من گرفت. فراستی نباشد نمیگیرد ولی بهروز بازی درنمیآورد. خودش است. خلبازیها، غلطها، ضدنقدها و همه چیزهایش خودش است و میارزد به این طیف آدمها.»
او در حوزه های دیگر نیز ادعا دارد، در سیاست، ادبیات و ... درباره جلال آل احمد می گوید: «جلال آلاحمد روشنفکر نیست و به نظر من نویسنده بسیار عقبافتادهای است... غربزدگی اصلا علیه غرب نیست. درک ابتدایی جلال از غربزدگی اتفاقاً اشکال اوست.»
او حتی با صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز به مناظره نشسته است.
زندگی فراستی
در وبسایت شخصی فراستی نوشته شده است: «در فروردین ۱۳۳۰ در تهران متولد شدم. در دبستان تشویق و سپس در دبیرستان اندیشه در رشته ریاضی تحصیل کردم.»
وی دانشآموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس و جامعهشناسی اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس فرانسه است.
با زبان های انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی آشنایی دارد. از کارهای او میتوان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکدههای مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتابهای گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیات تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیات داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیات مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیات رییسهٔ کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیهکنندهٔ برنامههای گفتوگو با سینمای دفاع مقدس بود.
در وبسایتش نوشته شده است: «اولین کتابم (ترجمه) "سینمای کمدی و بیان فردی" (کامینسکی) و سپس ترجمه "فانوس خیال" (اینگمار برگمان) را برای انتشارات سروش درآوردم. کتاب "ده فیلم ده نقد" در سال ۷۰ در مجله سوره درآوردم. و بعد "ده فیلم، ده نقد دیگر"، "هیچکاک همیشه استاد".
کتابهای دیگرم: نقد چیست، منتقد کیست، اسطوره جان فورد، کارناوال فلینی، افسانه چاپلین، کوروساوا سامورای سینما، جنگ برای صلح (سه جلد)، ۲۵ سال سینمای جنگ و دفاع، سینما قلم، فرهنگ فیلم های جهان، همیشه استاد (هیچکاک)، دیالکتیک نقد، رویا-پناهگاه(برگمان)، لذت نقد(مجموعه نقدهای ایرانی ام) و...»
تا اینجا کار موضوع عجیب، جنجالی و غیر عادی وجود ندارد اما نمی توان گفت پیشینه مسعود فراستی خالی از این موضوع است. درباره او نوشته شده است: «فراستی سخنگوی حزب رنجبران ایران بود و پس از انقلاب زندانی و به اعدام محکوم شد. او برای لغو اعدامش، تواب شد و به همکاری با نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت.»
در سایت شخصی اش هیچ توضیحی در این باره دیده نمی شود. اما او چند ماه پیش در گفت و گویی مفصل در این باره توضیح داده است. او یک چپ مائوئیست بوده است.
فراستی درباره حکمش و بازگشتش می گوید: «اعدام. برای این که جزو یکی از گروههای چپ بودم.» او توضیح می دهد: «آخر سال ۱۳۶۰ به اوین رفتیم. یک بازجو داشتم که از زیر چشمبند او را میدیدم. لبه کتش پاره بود. دانشجوی فوقلیسانس علوم سیاسی بود. ماه بود. این باید مرا تعزیر میکرد. همان موقع که حکم تعزیر مرا داشت، اشک هم از گوشه چشمش افتاد. این را دیدم. اینها را به یک آدم امروزی بگویی نمیفهمد. با این دعوا دارم؟ مرا تغییر داد بلکه نشستم و مثل خر خواندم. ۴۰۰ جلد کتاب (در زندان) خواندم.»
او ادامه می دهد: «سه سال و نیم زیر حکم اعدام بودم. بازجو مرا میشناخت. یعنی در این مدت آن قدر با من سر و کله زده بود، مرا میشناخت. یک شب به سلولم آمد. پشتم را به دیوار کردم و نشست. گفت: «الاغ! خواستهام دوباره از اول محاکمه شوی. خودت را لوس نکن. میدانم دیگر مارکسیست نیستی. این را هم میدانم که طرفدار انقلاب اسلامی هستی. مسلمان هستی یا نیستی، به من مربوط نیست. از تو سوال میکنم مثل آدم جواب بده. خودت را لوس نکن. قبول است؟» گفتم: «قبول است.» گفت: «به من مدیونی.» بچه خیلی خوبی بود.»
فراستی این روزها زیر تیغ منتقدان است، منتقدانی از جنس سینما. آن ها می گویند "نقدهای" او و "گزارش هایش" سیاه است. علیه سینماست. او برای سینما نمی نویسد و برای سینما حرف نمی زند.
با این حال فراستی روایت دیگری از خودش دارد، می گوید: «همه دنیا هم علیه من جمع شوند، باز حرف خودم را میزنم چون حرفم درست است و حرف را هم نمیزنم که طرفی از آن ببندم، نانی و آبی برسد. احتیاج به این نان و آب ندارم. نان و آب را جور دیگری درمیآورم. با همین کافه کوچولو یک فنجان چای و یک دانه قهوه درمیآورم. به جایی وابسته نیستم. مال هیچ جناحی نیستم. سینما برایم جدی است. مردم برایم جدیترند.»