ناگفته های «رفیق» احمدی نژاد از شهرداری تا ریاست جمهوری / احمدی نژاد را تغییر دادند!

کدخبر: ۱۷۳۸۴۰
امیررضا واعظ آشتیانی از جمله افرادی است که بواسطه ی آشنایی و رفاقتش با رئیس دولت نهم و دهم، ناگفته های زیادی در مورد ورود احمدی نژاد به حوزه قدرت دارد. او می گوید احمدی نژاد یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری با اعتماد به نفس بالا از پیروزی خود سخن می گفته است.
ناگفته های «رفیق» احمدی نژاد از شهرداری تا ریاست جمهوری / احمدی نژاد را تغییر دادند!
انتخاب نوشت:واعظ آشتیانی از جمله افرادی است که بواسطه ی آشنایی و رفاقتش با رئیس دولت نهم و دهم، ناگفته های زیادی در مورد ورود احمدی نژاد به حوزه قدرت دارد. او می گوید احمدی نژاد یک ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری با اعتماد به نفس بالا از پیروزی خود سخن می گفته است.
 
آشتیانی خود را نخستین فردی می داند که شهرداری احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخته و در مورد آن لابی کرده است. این عضو حزب موتلفه در این رابطه خاطره ای را بازگو می کند و می گوید: « به دوستان گفتم اگر ان شاءالله به امید خدا در شورای شهر انتخاب شدیم من یک شهردار خوب سراغ دارم. پرسیدند کی؟ گفتم به نظرم آقای احمدی نژاد برای شهردارشدن خوب است»
 
متن کامل گفتگوی «انتخاب» با امیررضا واعظ آشتیانی، عضو شورای شهر دوم، در ادامه می آید:

انتخاب: آقای واعظ فکر می کنم بهتر است برای گفت و گو به سال ها پیش بازگردیم ؛ به زمانی که آبادگران متولد شد . رخدادی که شما هم در بطن آن بودید. آقای ناطق نوری آن زمان در راس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود و آقای احمدی نژاد هم همکاری داشت.

درواقع تنظیم لیست و گفتمانها را آقای احمدی نژاد برعهده گرفت. آقای احمدی نژاد مسئولیت انتخاب افراد را داشتند که این افراد را از گروه های مختلف که معرفی می کردند، ایشان حمایت می کردند. فکر می کنم بیش از صد نفر بودند که این افراد را به زبان ما صنعتی ها «سورت» می کردند که در هر مرحله یک تعداد کم می شد و نهایتا به 15 نفر رسید. در این قضیه آقای احمدی نژاد و آقای زریبافان در این سازماندهی و انتخاب افراد خیلی نقش اساسی داشتند.

انتخاب: آقای ناطق نوری در لیست تهران چه نقشی داشت ؟

حالا اینکه پسِ پرده چه حرفها و صحبتهایی می شد یک موضوع جدا بود. من خودم باور نمی کردم که اصلا انتخاب شویم . اگر اشتباه نکنم 9 اسفند 81 بود. دو بار به دوستان گفتم که من نمی آیم. حتی دو، سه تا جلسه شان را هم نرفتم ولی نهایتا به این جمع بندی رسیدیم که حضور پیدا کنم. حالا اینکه چرا ما انتخاب شدیم و چرا در آن مقطع نسبت به دوره های ماقبل مشارکت کمتر بود، طبیعی بود که به عملکرد دولت و شورای شهر وقت برمی گشت. یعنی مردم یک ناامیدی و ناراحتی نسبت به این عملکرد داشتند و همین باعث شده بود که بخشی از مردم مشارکت در این انتخابات را کمرنگ تر ببینند. ولی نه من بلکه خیلی از دوستان اعتقاد داشتیم نهایتا اگر از لیست ما کسی رای بیاورد، شاید بین دو تا سه نفر باشد. این درواقع حالت خوشبینانه بود. یادم نمی رود روز قبل از انتخابات، چند نفری از دوستان بودیم که آقای احمدی نژاد را دیدیم. آقای احمدی نژاد با قاطعیت گفت که همه شما رای می آورید!

انتخاب: آقای احمدی نژاد را از قبل می شناختید؟

دورادور بله ولی از نزدیک با او کار نکرده بودیم. ولی در حد سلام و علیک کفایت می کرد. چون آن موقع در شورای نگهبان هم فعالیت می کرد. البته نه به آن معنا که عضو شورای نگهبان باشد اما تعاملاتی بود و کارها و فعالیتهایی را به طور مختصر انجام می داد. ببینید! آقای احمدی نژاد در همین مقطع که بحث شد و ایشان گفتند که شما رای می آورید ، برای ما خیلی عجیب بود. من همیشه در این فکر بودم که ایشان به چه استنادی در این فضایی که انقدر پیچیده است و حتی کاندیداهای مقابل شهردارشان را هم جلوتر معرفی کرده بودند که فلانی است، انقدر مطمئن است؟ در حالی که طرف مقابل خیلی هم پرزور و با چهره های سرشناس شان در قضیه ورود کرده بودند. ولی جالب این بود که روز انتخابات هم باز آقای احمدی نژاد را دیدم و گفتم آقای دکتر اوضاع چطور است؟ گفت تمام است، شما ها برنده اید! درحالی که ساعت حدود 10 صبح و تازه رای گیری شروع شده بود. خیلی برایم عجیب بود و اصلا فکرش را نمی کردم که نهایتا اعلام شد از 15 نفر، 14 نفر رای آورده اند. حتی نفر پانزدهم هم می توانست رای بیاورد ولی یک بداخلاقی پیش آمد که منجر شد نفر پانزدهم ما رای نیاورد. لذا این نکته خیلی برایم حائز اهمیت بود که ایشان از قبل انقدر با قدرت می گفت که شماها پیروز انتخابات هستید.

انتخاب: چطور شد که به آقای احمدی نژاد برای شهرداری تهران رسیدید؟

من یک نکته به شما بگویم که جزو خاطرات من است و هیچوقت یادم نمی رود . وقتی انتخابات برگزار شد، بامداد شنبه که شاید حدود ساعت 3 صبح بود، ما در ستاد عملیاتی آبادگران در خیابان فاطمی بودیم. یکی از دوستان گفت برای بازدید به یکی از مراکزی که شمارش رای انجام می دهند، برویم. پرسیدم کجا؟ گفتند که شهرری خوب است.

یادم نمی رود که من راننده اتومبیل خودم بودم، آقای دکتر ضیایی، خانم خیّر باتفاق برادرشان هم بودند. ساعت حدود 3 صبح بود که به یکی از ستادها رفتیم و از دور نگاه کردیم و دیدیم کسانی که آرا را شمارش می کنند می گویند که همه آبادگران رای آورده اند. در راه که به سمت آن ستاد می رفتیم گفتم دوستان اگر ان شاءالله به امید خدا انتخاب شدیم من یک شهردار خوب سراغ دارم. پرسیدند کی؟ گفتم به نظرم آقای احمدی نژاد برای شهردارشدن خوب است. با توجه به اینکه سابقه رفاقت آقای دکتر ضیایی با آقای احمدی نژاد از دانشگاه علم و صنعت است به من نگاهی کرد و گفت خوب است! خانم خیّر هم یک عکس العمل خاصی داشت و این حرف گذشت. از ستاد مذکور بازدید کردیم و بعد از آن نماز صبح را در حرم حضرت عبدالعظیم خواندیم و به ستاد برگشتیم.

این صحنه را یادم نمی رود که آقای احمدی نژاد در همان ساختمان خیابان فاطمی اتاق کوچکی داشتند که این اتاق به سمت حیاط بود. رفتم و دیدم که آقای احمدی نژاد نشسته و سلام و احوالپرسی کردیم و ایشان تبریک گفت. من بی مقدمه گفتم آقای دکتر دوست دارید که شهردار شوید؟ ایشان نگاهی به من کرد و گفت حالا ببینیم خدا چه بخواهد. از اتاق ایشان که بیرون آمدم، آقای زریبافان را دیدم. گفتم آقای زریبافان من چنین فکری دارم، نظر شما چیست؟ گفت که خیلی خوب است. چند قدمی آن طرف تر فکر می کنم آقای دکتر دانشجو و آقای بیادی و آقای دکتر شریعتمداری بودند که من به آنها هم پیشنهاد کردم. آقایان شریعتمداری و دانشجو از این پیشنهاد، استقبال کردند. آقای بیادی هم گفت حالا ببینیم چه می شود! و همین موضوع اینگونه مطرح شد.

انتخاب: مثل اینکه وزارت کشور قبول نمی کرده است.

نه، اجازه دهید فرآیند را برایتان توضیح می دهم. تا اینجا حرف شد ولی جمع بندی دوستان این بود که 14 نفری که انتخاب شده بودیم به اضافه نفر پانزدهم که آقای رسول خادم بود با هم بنشینیم و هرکس هرآنچه درذهن دارد را بگوید که چه کسی شهردار شود. نزدیک 70 نفر اسامی پیشنهاد شد که بعد از آن شاخص تعریف کردیم که کسی که می خواهد شهردار شود، دارای چه شاخصه هایی باشد. این را حتی در تابلو وایت برد هم نوشتیم و بعد جلسات متعددی برگزار شد که این افراد ریزش پیدا می کردند و تا 20 نفر رسیدند. 20 نفر به 10 نفر و بعد از آن به 6 نفر و بعد به 4 نفر رسید.

بعد از آن تصمیم گرفتیم که از 4 نفری که باقی مانده اند، برنامه بخواهیم. آقایان دانش جعفری، نوریان، سعیدی کیا و آقای احمدی نژاد بودند. در آن مقطع دوربین هندی کم مُد بود و هنوز موبایلها دوربین دار نشده بود. من دوربینم را آوردم، از هر چهار نفر فیلم برنامه آقایان را گرفتم و هیچکس هم این فیلم را ندارد. نکته جالب اینجاست که آقایان نوریان و سعیدی کیا گزارش و برنامه شان را ارائه دادند. آقای دانش جعفری هم گفت که به نفع آقای احمدی نژاد کناره گیری می کند. تنها یک صحبت کوتاه کرد و دوستان هم از ایشان تشکر کردند. نوبت آقای احمدی نژاد شد و ایشان هم صحبتهایشان را کردند و در این مرحله رای گیری شد. در این مقطع هنوز رسمیت شورا در یازدهم اردیبهشت اتفاق نیفتاده بود و این فرآیند درست از روز بعد از انتخاب شدن ما تا روز حضور و شروع به کارمان در شورای شهر ادامه داشت.

ضمن اینکه ما در 19 اسفند خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و ایشان برای شهردار، شاخصه هایی را تعریف کردند. اتفاقا ما در تصمیم گیریمان که برای انتخاب شهردار بود، نقطه نظرات حضرت آقا برایمان خیلی مهم بود. نهایتا قبل از اینکه شورا شروع به کار کند، شهردار را انتخاب کردیم. چون در اولین جلسه شورا باید شهردار معرفی می کردیم، آقای احمدی نژاد را با 10 رای انتخاب کردیم. سه نفر از دوستانی که رای نداده بودند گفتند که در صحن علنی شورا رای می دهند که در صحن علنی شورا آقای احمدی نژاد با 13 رای شهردار شد درحالی که یک رای مخالف و یک رای ممتنع هم داشت. آقای رسول خادم رای مخالف داد و اگر اشتباه نکنم و حافظه تاریخی ام یاری کند، آقای شکیب رای ممتنع داد و آقای احمدی نژاد با 13 رای شهردار تهران شد.

انتخاب: بعد این را به وزارت کشور فرستادید.

بله و در این مرحله وزارت کشور عملکرد دوران استانداری آقای احمدی نژاد را زیر سوال برد و یکسری از این مسائل را پیش کشید. اگر اشتباه نکنم آقای باهنر خیلی در این قضیه تلاش کرد. آقای باهنر احتمالا به نمایندگی از طرف ناطق یا اینکه خود آقای ناطق هم زنگ زده را نمی دانم ولی در چندین نوبت گفته بودیم که شهردار اول و شهردار آخر ما همین احمدی نژاد است و وزارت کشور زیاد کنکاش در این قضیه نکند و نهایتا حکم وزارت کشور بر مصوبه شورای شهر برای شهرداری آقای احمدی نژاد هم صادر شد.

 حالا با یک احمدی نژاد مواجه هشتیم که شهردار تهران شده است و اصولگرایان هم برای رسیدن به پاستور تلاش می کنند . تا آنجا که من می دانم آقای احمدی نژاد همچنان در شورای هماهنگی مسئولیت داشت و حتی برای انتخابات ریاست جمهوری هم از جانب شورا وظایفی بر عهده او بود .شما از کی متوجه شدید که آقای احمدی نژاد می خواهد نامزد ریاست جمهوری شود؟

شاید حدود 3 ماه قبل از انتخابات.

انتخاب: آیا به شما گفته بود؟

نه، نمی گفت اما می شنیدیم که چنین قصدی را دارد.

انتخاب: یعنی از ماجرای عکس انداختنش با لباس رفتگران حس می کردید؟

نه از آنجا هم حس نمی کردیم.

انتخاب: از کجا می فهمیدید؟

ببینید! آقای احمدی نژاد نوع گفتمانش خیلی گفتمان ساده ای بود یعنی به زبان مردم حرف می زد. من اعتقادم این است که یکی از هنرهای آقای احمدی نژاد ساده کردن موضوعات است.

انتخاب: بالاخره یک چیزی دیده اید که فهمیده اید.

اصلا وقتی بحث ریاست جمهوری مطرح شد، از آنجا ایشان گفت که شاید من هم بیایم.

انتخاب: در جمع گفته بود؟

نه، بین دوستان به صورت متفرق گفته بود. یکبار به من و یکبار به دیگران گفته بود که شاید بیایم.

انتخاب: شما یک شورای هماهنگی نیروی انقلاب داشتید که دوبار از آن نتیجه گرفته بودید. آقای ناطق هم حالت شیخوخیت داشت و حرفشان خریدار داشت. یادم است که در این میان یکباره خبر شورای هماهنگی 2 بیرون آمد.

نه، اصلا چنین چیزی نبود.

انتخاب: اما واقعا وجود داشت. جلسه این شورا در بهشت تشکیل شده بود که اسمش را شورای هماهنگی 2 یا شورای فدایی گذاشته بودند و همه روزنامه ها در یک روز این خبر را تیتر کردند و بعد هم آنها سمت آقای قالیباف رفتند. یعنی هیمنه وجاهت آن شورای هماهنگی انقلاب یکباره فرو ریخت. تصورم این است که روند زوال جریان اصولگرایی و شکستهای پی در پی آن از همین جا شکل می گیرد که شعبه و شاخه ای بوجود آمد. یعنی شما یک روند دموکراتیکی داشتید که در همین مصلا می نشستید و کارگروه تشکیل داده بودید و با هم گفتگو می کردید که به یک نفر برسید. فکر می کنم شکاف در جریان اصولگرایی از جایی که طیف چپ اصولگرا خصوصا رهپویان و ایثارگران و طرفداران آقای قالیباف یکباره به راه دیگری رفتند و راه آقای ناطق را نخواستند شروع شد. آیا این از سرمستی قدرت شورا و مجلس بود یا اینکه اصلا تفکر دیگری داشتند؟ چه اتفاقی افتاد که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در سال 1384 شکست می خورد؟ این موضوع چقدر در تحولات بعدی موثر بوده است؟

البته من بخشی از صحبتهای شما را قبول دارم که برخی احساس سرمستی کردند و فکر کردند که همیشه آسمان آفتابی است. فکر این را نمی کردند که یک روز ابری و بارانی هم می شود. در آن مقطع ما تشکلی تحت عنوان پیروان خط امام و رهبری را که هنوز هم هست و مسئولیتش با مرحوم عسگراولادی بود را داشتیم که قاطبه آن تشکل به سمت آقای لاریجانی رفتند. همین اشاره که شما کردید ایثارگران و اینها هم پشت آقای قالیباف رفتند و استنادش این بود که آقای قالیباف در آن برنامه تلویزیونی خوب درخشیده است.

انتخاب: خب، ایشان را جزو این 5 نفر می آوردند! در همان قالب شورای هماهنگی ...

... و آقای قالیباف می تواند یک گزینه موفق در انتخابات باشد. در نظرسنجی ها و آمارگیری ها هم می گفتند که آقای قالیباف از رتبه خوبی برخوردار است ضمن اینکه زیر بار اینکه آقای لاریجانی را حمایت کنند هم نمی رفتند و این می توانست جرقه ای برای آن انشقاقی باشد که به آن اشاره کردید. طبیعی است که در این بازی سیاسی آقای احمدی نژاد هم برای خودش فضایی ایجاد کند و هرکسی هم جای احمدی نژاد بود، چه بسا می توانست از این تشتتی که ایجاد شده، بهره برداری کند. برداشتم این است که آقای احمدی نژاد هم تصور می کرد که دو سال کار کرده و اعتماد مردم را در شهر تهران جلب کرده ام، از نظر عملکردی هم در مقطع خودش عملکرد مناسبی داشته ام، ضمن اینکه شورا در این مدت هم نسبت به من انتقاد کرده و هم برنامه داده است و دوستان شورا هم در نشست های مختلف از عملکرد متفق شورا و شهرداری صحبت می کند به صورتی که در جامعه ایران تسری داشته، بنابراین به میدان می آیم. یادم است که به آقای احمدی نژاد گفتم شما که می خواهید وارد انتخابات ریاست جمهوری شوید، در مقطعی به نفع یکی کناره گیری کنید. نگاهی به من کرد و گفت که من رئیس جمهور می شوم.

انتخاب: از کجا این حرف را می گفت؟!

این اعتماد به نفس است و از کجا می گفت را دیگر خدا می داند. با قاطعیت و اعتماد به نفس بالا این حرف را زد.

انتخاب: چه زمانی می گفت که من رئیس جمهور می شوم؟

فکرمی کنم یک ماه مانده به انتخابات، می گفت که من رئیس جمهور می شوم. من هم پیش خودم گفتم که بارک الله به این اعتماد به نفس! از آنجا که یکی از رازهای موفقیت آدمی، اعتماد به نفس است لذا وقتی شخصی تا این حد اعتماد به نفس دارد که به خودش اطمینان دارد که می تواند جذب کند، جای تحسین دارد. خودم شخصا جزو کمیته سیاسی آقای لاریجانی بودم. من، آقای پورمحمدی، آقای تقوی، محبیان ، دانشجو، شیخ عطار و خانم معتمدی هم بود.

انتخاب: یک نفر هم در تیم هسته ای بود که در این کمیته حضور داشت؟

آقای ترقی، آقای کامران و خسرو دانشجو هم بودند. خانم آقای ذوالقدر هم حضور داشتند. ما باورمان این بود که آقای لاریجانی در این قضیه می تواند پیروز شود.

انتخاب: آیا تلاش نکردید که آقای احمدی نژاد را منصرف کنید؟

حالا این را برایتان بگویم، جالب است. من از جیب خودم به ستاد آقای احمدی نژاد کمک کردم اما یک ریال به ستاد آقای لاریجانی کمک نکردم ولی باور نداشتم احمدی نژاد رای می آورد. تنها می خواستم کمک کنم و اینکه چه حسی بود را نمی دانم. البته مبلغ قابل توجهی نبود در حد همین مبالغی که همه دوستان بین 200 تا 500 تومان کمک می کنند، بود.

انتخاب: 500 میلیون تومان!

نه، آقا 500 میلیون کجا بود؟ 500 هزار تومان. من شاهد بودم که تا یک میلیون تومان را دوستان کمک می کردند هرچند که برخی از دوستان مبالغی بین دو تا پنج میلیون هم کمک می کردند. ولی هیچوقت هیچ کدام از دوستان ما اعتراض نمی کردند که چرا آشتیانی یا فلانی از شورا برای آقای لاریجانی فعالیت می کنند؟ درواقع ما کار خودمان را می کردیم. ولی نکته ای که برایم خیلی اهمیت داشت و هیچ وقت یادم نمی رود این اعتماد به نفس خیلی بالا بود که گفت من رئیس جمهور می شوم و من باور نمی کردم. روزی که ایشان به دور دوم رفت، یادم است که ما به شورا آمدیم و به ایشان تبریک گفتم. گفت فلانی این هفته را یک زور دیگر بزنیم من رئیس جمهور می شوم. گفتم ان شاءالله خیر است. یادم نمی رود که روز دوشنبه صبح که داشتم از خانه بیرون می آمدم ایشان به تلفن من زنگ زد. گفت الان به فرودگاه مهرآباد برو، دو نفر منتظر تو هستند به اتفاق به شیراز بروید و برای من سخنرانی کن. وقتی به مسجد جامع شیراز رسیدم آدمهایی که آنجا بودند، قابل شمارش نبودند. من در آنجا یک سخنرانی هم برای ایشان کردم. چون آقای لاریجانی هم رای نیاورده و به دور دوم نرسیده بود که نهایتا منجر به پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری شد. جالب است که بگویم من آقای احمدی نژاد را کجاها دیدم؟ آقای احمدی نژاد وقتی به ریاست جمهوری انتخاب شدند، یک هفته بعد، مجلس سابق را تبدیل به ستاد ایجاد مقدمات کردند. روزی که ایشان به نهاد ریاست جمهوری رفت و به اتفاق آقای خاتمی حرکت کردند که از نهاد به سمت ساختمان شهید رجایی بروند، حضور داشتم و دیگر ایشان را ندیدم تا قبل از تشکیل کابینه یک روز در دفتر شورا بودم که آقای زریبافان زنگ زد و حال و احوال کرد. البته تمام دوستان می رفتند و فقط من نمی رفتم. زریبافان به من گفت که با آقای احمدی نژاد صحبت کنم و ایشان به من گفت که چرا به ما سر نمی زنی؟ گفتم شما یک موقعی شهردار تهران بودید، من وظیفه ام بود و موقعیت کاری شما اقتضاء می کرد که شما را ببینم اما الان شما رئیس جمهور مردم هستید، لذا لزومی نمی بینم که بیایم. به من گفت که از دیدن من خوشحال می شود ضمن اینکه اگر برنامه برای وزارت صنایع دارم ارائه دهم. گفتم بسیار خوب. این ماجرا گذشت و من برنامه ای نوشتم و درنهایت روی این برنامه هم یک نامه نوشتم که من تمایلی برای وزارت صنعت ندارم ولی این برنامه را به هرکس که قرار است وزیر صنعت شود ارائه دهید، بد نیست که مطالعه کند. از آنجا که ایشان می دانست من سابقه صنعتی دارم، این برنامه را ارائه دادم. ایشان دولت را تشکیل دادند و بعد از حدود یک هفته تا 10 روز به شورا آمدند که خداحافظی کنند. باز آنجا هم ایشان را دیدم و دو تا توصیه در کنار گوششان داشتم. همانجا که ایستاده بودیم با دوستان عکس یادگاری بگیریم به ایشان گفتم که آقای احمدی نژاد اگر می خواهید دولتی باشید که در آینده به نیکی از شما یاد کنند، درست است که باید به همه مسائل کشور برسید ولی دو موضوع را از نگاه خودم می گویم نخست اینکه به تولید کشور برس و دوم اینکه جامعه ایران، جوان است و شما یک اهتمام ویژه نسبت به ورزش داشته باش البته نه اینکه پول بریزی. من این دو توصیه را به ایشان داشتم و دیگر گذشت. به مناسبت هایی و مراسم هایی بود که من ایشان را فقط در حد یک دست دادن می دیدم. ولی از آن موقع تا به امروز که اینجا هستم، یکبار در اتاق ایشان برای دیدن ایشان هم نرفتم. چه در دولت نهم و چه در دولت دهم و چه الان، نرفته ام. اصلا من در دولت دهم با ایشان همکاری نداشتم. در دولت نهم، معاون وزارت صنایع بودم البته ناگفته نماند که من از حسن اعتماد ایشان تشکر می کنم. وقتی دولت دهم شکل گرفت، دو تا دعوتنامه مکتوب برای من آمد که دو برنامه برای وزارت صنایع و سازمان تربیت بدنی ارائه دهم که من طی دو تا نامه رسمی تشکر کردم و گفتم که من انصراف خودم را اعلام می کنم و تشکر کردم و جای دارد که از حسن نظرشان هم تشکر کنم.

انتخاب: ما یک احمدی نژاد داریم که مورد حمایت طیفی از راستگرایان از جمله شما بود، یک احمدی نژاد قهر 11 روزه داریم و یک احمدی نژاد الان. خیلی ها می گویند این احمدی نژاد همان احمدی نژادی است که شما با او عکس یادگاری گرفته اید. شما فکر می کنید محمود احمدی نژاد تغییر کرد یا شرایط سیاسی ما تغییر کرد؟ یعنی محمود احمدی نژاد همان محمود احمدی نژاد روز اولی بود که شما می شناختید یا اینکه عوض شد؟

سوال خوبی کردید. چندی پیش که عکسهای دوران شهرداری و دولت اول آقای احمدی نژاد را با عکسهای فعلی شان می دیدم. وقتی اینها را در کنار هم می گذاشتم، خیلی چیزها دستگیرم می شد.

انتخاب: که تغییر کرده؟

حالا هم تغییر کرده و هم تغییرش دادند.

انتخاب: کی تغییرش داد؟

احسنت! سوال خوب اینجاست. من هیچوقت به این اعتقاد ندارم که دولت، مجلس و شورا باید یکدست باشد. وقتی یکدست باشند از آنجا که رقیب نمی بینند، خودشان، خودشان را می زنند و سر هم را می تراشند. شما در دولت اصلاحات این داستان را دیدید در دولت ما هم دیدید. یکسری از دوستان در مجلس زیاد با احمدی نژاد کلنجار رفتند.

انتخاب: یعنی چه؟

یعنی زیاد به او گیر دادند. مردم و کسانی که در عالم سیاست و اقتصاد و غیره و ذالک هستند، می دانند که چه کسانی به ایشان پیله می کردند. اتفاقا چندی پیش خدمت یکی از آقایان سیاسیون قدیمی رفتم و گفتم که اصلا فرض بگیریم که احمدی نژاد خودش تغییر کرده ولی آیا دوستانی مثل X و Y و غیره و ذالک هم مسبب نبودند که احمدی نژاد هم تغییر بکند؟

انتخاب: به نظر می اید چهره هایی مثل دکتر افروغ و دکتر خوش چهره از جمله کسانی بودید که باعث شدند خیلی افراد که احمدی نژاد را نمی شناختند به خاطر اعتماد به انها به او رای دادند. آقای افروغ جمله معروفی دارد: «من از رایم به احمدی نژاد پشیمانم». بعد از آن هم گفت «هرکس دیگری هم جای احمدی نژاد بود حتی اگر چوب خشک هم بود چون در مقابل هاشمی بود، کمک می کردم که آن چوب خشک رای بیاورد!».

من فکر می کنم برخی از دوستان به احمدی نژاد عناد پیدا کردند. شاید ناشی از سهم خواهی یا اینکه به خرده فرمایشاتشان توجهی نمی کرده بوده. شاید مسائل مختلف بوده ولی من قصد ندارم حرفی بزنم که احمدی نژاد را مبرا کنم. من نمی خواهم تبرئه کنم ولی می خواهم بگویم که آقای احمدی نژاد هم اشکال داشته ولی شریک جرم داشته است. همه شریک جرم، همدیگر هستند.

انتخاب: من فکر می کنم نه فقط امثال آقای دکتر توکلی و خوشچهره و افروغ بلکه حتی افرادی مثل خانم دکتر الهام که وقتی می گوید تو معجزه هزاره سومی! یا فردی دیگر ،وقتی می گوید که امام زمان(عج) به خواب فلانی رفت و حرفهایی از این دست که شما هم مثل من شنیده اید، نقش داشتند. کسانی که این توهم را به آقای احمدی نژاد دادند هم به ایشان ظلم کرده اند.

همه به نوعی نقش داشته اند از کسانی که تملق و چابلوسی کردند تا آنها که علنا در القای ایفای حق مردم با ایشان جنگیدند و ایشان هم متقابلا در جهت استیفای حقوق رئیس جمهور و حق مردم عکس العمل نشان داد.

انتخاب: و این جنگ تا آنجا پیش رفت که در کابینه دیگر کسی نماند . خودش ماند و دوستانش.

دقیقا، اینکه می گویند علی ماند و حوضش همین است دیگر. آقای احمدی نژاد هم عیوبی داشته و بدون عیوب که نمی تواند باشد که ما بگوییم احمدی نژاد عیب نداشته! ولی شخصا اعتقادم این است که این چلنچ دیگر از حالت استیفای حقوق مردم خارج شده بود و به تسویه حساب شخصی و گروهی و سیاسی رسیده بود. شما نگاه کنید، اقلیت مجلس به ندرت می دیدید که به احمدی نژاد حمله ای بکنند.

انتخاب: تا حدی که قسمت خنده دارش هم همین جا بود.

خنده دار نبود اتفاقا عاقلانه برخورد می کردند. آنها شاید پشت صحنه هدایت هم می کردند و بدشان هم نمی آمد به قول قدیمی ها «قاشق را بهم می زدند» که اختلافی این وسط باشد. ولی در هر صورت می خواهم بگویم که خطای آقای احمدی نژاد این بود که عینکش برای دوربین ها خیلی خوب بود درحالی که اصلا نزدیک بینش خوب نبود. درحالی که اگر با عینک متعادل نگاه می کرد،‌ نیروهای خوبی در اطرافش بودند که می توانست از آنها استفاده کند.

انتخاب: و اصلا نیروهای بدی هم بودند که باید می رفتند.

احسنت! منظورم از عینک متعادل همین است. یعنی خیلی راحت می توانست آدمهایی که به درد نخور بودند را کنار بگذارد و از اطراف موثر استفاده کند ولی عینک دوربینش خوب بود که افرادی را می آورد و مسئولیت می داد که حتی به خودش هم وفادار نبودند! البته من نمی گویم نیرویی را به کار بگیریم که بله قربان گو باشد ولی به هر جهت باید نیرویی باشد که حرفی برای گفتن داشته باشد.

انتخاب: نمی دانم شما چه نظری در مورد آقایان مشایی و بقایی دارید ولی می گویند که اینها احمدی نژاد را اداره می کردند. با توجه به شناختی که شما از احمدی نژاد دارید آیا اینگونه بود که کسی او را اداره کند؟

من بعد از ریاست جمهوری با آقای احمدی نژاد حشر و نشر نداشتم. ولی در دوران شهرداری آقای احمدی نژاد را یک فرد متعامل می دیدم،‌ حتی در رابطه با شورا. یادم نمی رود وقتی که شورای معاونین در شهرداری برگزار می کرد، از همه دوستان دعوت می کرد که در صورت تمایل شرکت کنند. شاید یکی از سه،‌ چهار نفری که می رفت، من بودم. در شورای معاونین می رفتم و حرفها را در رابطه با شهر برای شهرداران مناطق می گفتم و در نهایت احترام هم ایشان از ما پذیرایی می کرد و نهایتا اگر هم کاری داشتم بلند می شدم و می آمدم. یا اینکه اگر در سطح شهر اتفاقاتی را می دیدیم و به ایشان می گفتیم، باور بفرمایید که کمتر از 24 ساعت حل می کرد. نه تنها من بگویم بلکه همه دوستانی که احیانا مسائل و مواردی را مطرح می کردند به گونه ای بود که ایشان سریعا پیگیری می کرد. یعنی فرد بسیار پیگیری برای رفع مشکلات بود. حالا این آقای احمدی نژاد در دولت دهم آن داستان قهر 11 روزه را پیش می آورد و نامش را دورکاری می گذارد، توجیه است و نمی توانیم بپذیریم. چرا که خیلی از دوستان نزدیک ایشان که یا مسئولیت داشتند یا وکالت برعهده داشتند، چه از جنس روحانیت یا شخصی نقل قول کردند که ایشان اشتباه کرده است ولی در مجموع من فکر می کنم که آقای احمدی نژاد این پتانسیل را داشته که هم خودش لیدر باشد و هم این فاز را به سمت این ببرد که دیگران هم فکر کنند ایشان می تواند از دیگران هم خط و ربطی را بگیرد.

انتخاب: آیا شما قبول دارید که ممکن است ایشان را اداره می کردند؟

به آن معنا که ایشان را اداره می کردند، نه. اتفاقا یک برداشت من این است که اتفاقا آقای احمدی نژاد آنها را ابزار می کرده است.

انتخاب: ولی آقای مصباح می فرمایند که آقای مشایی ایشان را سحر کرده! شما چه می گویید؟ آیا احمدی نژاد سحر شده است؟!

من آقای مشایی را در حد شورای شهر تهران می شناختم که رئیس فرهنگی هنری بود و در آن دوسالی که با ایشان مراوده داشتیم، چیز خاصی از مشایی نمی دیدم. چون به هر جهت در شورا و کمیسیون فرهنگی رفت و آمد داشت. یا مثلا اینکه مدام در دفتر آقای احمدی نژاد باشد را نشنیدم. حالا آقای مشایی چه فرمولی احیانا به کار برده و چه اتفاقاتی افتاده که توانسته آقای احمدی نژاد را سحر و جادو کند نمی دانم. من نمی توانم راجع به چیزی که خبر ندارم، اظهارنظر کنم. چون من با آقای مشایی و آقای بقایی حشر و نشر نداشتم ولی واقعا موقعی که آقای بقایی، معاون رئیس جمهور در زمینه گردشگری شد، برای خود من جای تعجب بود که چه اتفاقی افتاده که یک فردی تا این سطح می رسد؟! حالا شاید آقای بقایی پتانسیل خیلی خوبی هم داشته اما من از نگاه برداشتی خودم می گویم. شاید ایشان لیاقت رئیس جمهور شدن هم به قول آقای احمدی نژاد داشته باشد! ولی در هر صورت شنیده ها و حکایتها این واقعیت را نشان می دهد که آقای مشایی تاثیرگذار بوده است. ولی من خودم آقای احمدی نژاد را خیلی باهوش می بینم. یعنی این که همه چیز را به گردن کسی دیگر بیندازیم، منصفانه نمی تواند باشد.

انتخاب: شما قبول کردید محمود احمدی نژاد تغییر کرده؟

می تواند باشد. من مثال ساده زدم و گفتم که عکسهای آن موقع اش را کنار عکسهای فعلی اش می گذارم و...

انتخاب: پس معنی حرف شما این است که محمود احمدی نژادی که آیت الله مصباح از او تعریف می کرد با محمود احمدی نژادی که ایشان به او انتقاد می کرد، ‌فرق می کرد؟

دقیقا می تواند این باشد. اگر عملکرد کسی تا به امروز خوب بوده نباید بگوییم که بعدا هم خوب است چون می تواند تغییر کند. ضمن اینکه به هر جهت برخی آدمها ظرفیت قدرت ندارند.

انتخاب: چرا احمدی نژاد در انتخابات 96 ثبت نام کرد؟ در اینجا دو تحلیل وجود دارد؛ یکی اینکه واقعا فکر نمی کرد که رد صلاحیت شود و تحلیل دوم که من به آن عقیده دارم این است که خیلی باهوش تر از آن است که فکر کند رد صلاحیتش نمی کنند. احمدی نژاد دوست داشت همچنان خودش را یک فرد مردمی نشان دهد. دیگر اینکه دوست نداشت آنچه مال خودش بوده را به سمت دیگری شیفت دهد. شاید این را از ویدئوها و فیلمهایی که در روزهای آخر بیرون می داد، بتوان فهمید.

حضرت آقا به او توصیه کرده بود که صلاح شما نیست. اگر حضرت آقا چنین فرمایشی را به من می کردند،‌ من سرمه چشم می کردم. فقط در همین حد که بگوید صلاح شما نیست چه برسد به اینکه تکلیف کند. بعد جالب اینکه ایشان نامه می نویسد و می پذیرد که ای کاش آن نامه را نمی نوشت. وقتی آقا این فرمایش را می کنند، ‌ایشان نامه ای به حضرت آقا می نویسد که بله، ‌چشم. تا اینجا خیلی خوب بوده ولی وقتی که زمزمه این شد که احمدی نژاد می خواهد ورود کند من در مصاحبه ای گفتم که اگر ورود کند، خودکشی سیاسی می کند. حتی به این استناد کردم که ایشان باهوش تر از این حرفهاست که چنین ورودی کند. حتی زمزمه بقایی بود که گفتم باز باهوشتر از این است که روی بقایی سرمایه گذاری کند. حالا چه اتفاقی افتاد که ایشان هم آقای بقایی را سرمایه گذاری کرد و هم خودش آمد و بعد هم در میان خبرنگاران حاضر در وزارت کشور سه نفری دست هم را گرفته و شعار می دهند به طوری که خبرنگاران بارها بگویند «یک بار دیگه، یک بار دیگه»! که بتوانند عکس بیندازند و ضبط کنند. این کارها را از آقای احمدی نژاد بعید می دانستم. در عین حال باید مراقب باشیم که احمدی نژاد را تبدیل به اپوزیسیون نکنیم. ما باید به گونه ای رفتار کنیم که اگر طرف اشتباه کرده، به اشتباه خودش پی ببرد. شاید هم نبرد ولی ما وسیله نشویم یا بهانه به دست او ندهیم که او تبدیل به اپوزیسیون شود. ما اجازه ندهیم روسای جمهور در این مملکت تبدیل به اپوزیسیون شوند بلکه باید کاری کنیم که روسای جمهور بعد از پایان ریاست جمهوری شان در کنار همدیگر قرار بگیرند و به دولت وقت کمک کنند. حتی وزرای مختلف در دولتهای مختلف با هم جلسات بگذارند و همفکرانی کنند و به وزرای امروز کمک کنند.

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید