آقای ظریف! ویزا می خواستم
به گزارش عصرایران، به گفته رییس پلیس نظارت براماکن عمومی استان فارس این فرد با دریافت دهها میلیون تومان پول از اشخاص متقاضی سفر به اروپا و آمریکا با تقلیدصدا خود را نماینده وزارت امور خارجه یا بصورت تلفنی خود را محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه نیز معرفی میکرد.
نکته جالب ماجرا این نیست که این متهم خود را به جای ظریف وزیر امور خارجه ایران معرفی کرده است بلکه مسئله اصلی این است که برخی از مردم به این فرد یعنی ظریف قلابی اعتماد کردند تا او برای آنها به اصطلاح ویزا جور کند.
باورش هم سخت است. برخی از مردم کشور ما تصور میکنند میتوانند با وزیر امور خارجه کشور گفتوگو کنند به او پول بدهند و بعد وزیر خارجهای که درگیر مذاکرات بزرگ و کوچک سیاسی است برای آنها ویزای یک کشور اروپایی را جور کند!
نمیدانم کسانی که به این ظریف قلابی اعتماد کردند چگونه به این نتیجه رسیدند که محمد جواد ظریف میتواند برای آنها ویزا جور کند.
تصور این ماجرا هم خندهدار است.
بیایید کمی تصور کنیم و گفتوگوی تلفنی ظریف قلابی با برخی از این افراد را بازسازی کنیم.
ظریف قلابی: سلام، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران هستم.
درخواست کننده ویزا: سلام. خیلی خوشوقتم آقای ظریف. ما شما رو خیلی دوست داریم.
ظریف قلابی: متشکرم. دوستان گفتند که مشکلی دارید که فکر کنم من میتونم بهتون کمک کنم.
درخواست کننده ویزا: بله، آقای وزیر. من و خانوادهام میخواهیم مهاجرت کنیم اما بهمون ویزا نمیدن. از هر دری رفتیم نشد که نشد.
ظریف قلابی: بله، ویزا گرفتن که به این راحتیها نیست اون هم با خانواده
درخواست کننده ویزا: بله، میدونم. میخواستم بینم شما چه کمکی میتونید به ما کنید
ظریف قلابی: کمک: ( کمی فکر) ببیند من که خودم مستقیم نمیتونم اما بعضی از دوستان هستند که با دریافت مبلغی برای شما ویزا درست میکنند. شمارهشون را به شما میدم بهشون زنگ بزنید و بگید من شما رو معرفی کردم. شماره رو یادداشت کنید
درخواست کننده ویزا: ممنون آقای وزیر ممنون. انشاءالله از خجالت شما هم در میآییم.
واقعا هنوز هم باور نمیکنم برخی افراد در این جامعه هستند که تصور میکنند محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران با یک تماس تلفنی برای آنها ویزا جور میکند.
در بسیاری از کلاهبرداریها فرد کلاه بردار تنها و تنها از سادهگی و شاید گفت حماقت طرف مقابل استفاده میکند و کلاه برداری میلیاردی انجام میدهد.
واقعا با کمی فکر و مشورت میتوان به این نتیجه رسید که بسیاری از این تماسها یک کلاه برداری ساده است. باور کنید رییس بانک مرکزی برای کسی وام جور نمیکند. باور کنید وزیر ورزش بازیکنی را به استقلال یا پرسپولیس نمیبرد. باور کنید وزیر امور خارجه ویزا صادر نمیکند.
شاید این افراد اینقدر در این کشور چیزهای عجیب و غریب دیدهاند که تصور کردهاند وزیر خارجه دولت روحانی اهل صدور روادید به صورت غیر قانونی است. یا بهتر بگوییم اینقدر وعدههای عجیب و غریب دیدهاند که فکر میکنند یک وزیر برای آنها کارچاق کنی میکند.
مشتاقانه منتظر این هستم که دادگاه این متهم و متهمان برگزار شود و مالباختگان دلایل خود را برای اعتماد به این فرد اعلام کنند.
شاید اگر عباس کیارستمی زنده بود این ماجرا را هم دستخوش فیلمی مانند کلوزآپ میکرد. ماجرای فیلم کلوزآپ هم بر اساس یک داستان واقعی بود. داستان فردی که خود را به جای یک کارگردان مشهور معرفی کرده بود.
داستان کلوزآپ اینگونه بود
حسین سبزیان، بهدلیل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانوادهٔ آهنخواه بهعنوان کارگردان معرفی میکند و به بهانهٔ ساختن فیلم به خانهٔ آنها راه مییابد. در روز اول کارگردان بدلی از مهرداد، پسر خانواده که به سینما علاقهمند است، میخواهد در فیلمی که او قصد ساختنش را دارد نقشی به عهده بگیرد و از خانهٔ آهنخواه به عنوان لوکیشن استفاده شود. در روز دوم آنها به درخواست کارگردان بدلی صحنههای فیلم را تمرین میکنند. پدر خانواده که از همان آغاز به سبزیان مشکوک است، به کمک یکی از دوستانش، احمدرضا موید محسنی که آهنگساز تلویزیون است از طریق حسن فرازمند، خبرنگار مجله سروش، هویت سبزیان را برملا میکنند و روز سوم کارگردان بدلی را دستگیر و او را به دادگاه میکشانند.
در دادگاه پس از بررسی ماجرا و گرفتن تعهد از سبزیان و رضایت خانوادهٔ آهنخواه پرونده بسته میشود. روز آزادی سبزیان، کارگردان واقعی به دیدار او میرود و هر دو، برای رفع کدورت، به خانهٔ آهنخواه میروند…