معمای برجام پس از تصمیم ترامپ
ترامپ با برجام چه خواهد کرد؟ اگر ترامپ پایبندی ایران به برجام را تایید نکند تحریمها باز میگردد؟ آیا به لحاظ اقتصادی ادامه همکاری با اروپا در قالب برجام برای ایران مزیت دارد؟ و دست آخر اینکه وقتی یک رئیسجمهوری غیرقابل پیشبینی در راس دولت آمریکا است چگونه میتوان به مذاکره فکر کرد؟ این مجموع سوالات از سوی «دنیای اقتصاد» مطرح شده و حمید بیگلری یکی از مدیران سرشناس اقتصادی در آمریکا به آن پاسخ داده است.
حمید بیگلری بهواسطه مشاغلی که داشته با ساختار سیاسی آمریکا آشنا است. او فرآیندهای تصمیمگیری را میشناسد و میتواند از روی نشانهها، ریشه برخی رفتارها یا آینده برخی تصمیمها را حدس بزند. به همین واسطهها نیز برخی ژورنالهای معتبر در حوزه سیاست خارجی از او درباره رابطه ایران و آمریکا کسب نظر میکنند. نمونه آخر آن مطلبی است که از بیگلری در نشریه معتبر فارن افرز به چاپ رسید. او در این مقاله با بررسی رابطه تهران و واشنگتن نوشت: در سالهای پیشرو آمریکاییها سه گزینه درباره ایران خواهند داشت: اول، تلاش برای کنترل و محدود کردن ایران با استفاده از تحریمهای بینالمللی گسترده و ایجاد ائتلاف با دولتهای عرب منطقه به رهبری عربستان سعودی (و اتحادی جداگانه با اسرائیل)؛ دوم، تلاش برای بهثمر رساندن سیاست تغییر حکومت در ایران و سوم، ایجاد انگیزههایی برای حفظ توازن قدرت در منطقه بهواسطه تنشزدایی یا آشتی ملتها. گزینه سوم از لحاظ سیاسی طرفداران بسیار کمی در داخل آمریکا دارد، زمان اثرگذاری این گزینه نسبت به دو گزینه دیگر بیشتر و مدیریت و اجرای آن به مراتب سختتر از گزینههای دیگر است. اما به عقیده کارشناسان این گزینه بهترین ترکیب از ریسکها و منفعتها را برای آمریکا به همراه دارد. او در این گفتوگو نیز تاکید دارد گرچه شواهد از عدم تایید پایبندی ایران به برجام از سوی ترامپ خبر میدهد اما نشانههای دیگر نیز حکایت از آن دارد که کنگره تحریمهای هستهای را بازنمیگرداند.
در ایران و حتی جهان گمانهزنیها درخصوص سرنوشت برجام داغ شده است بسیاری میخواهند بدانند ترامپ چه رفتاری با برجام خواهد داشت، اما قبل از این سوال دلیل این گونه موضعگیری ترامپ علیه برجام چیست؟
ترامپ با برجام چه میکند؛ اول، فهمیدن منطق اینکه چرا رئیسجمهور ترامپ و برخی مشاوران او میخواهند از «برجام» خارج شوند مهم است. در این رابطه سه دلیل وجود دارد: نخست آنها معتقدند ایران فعالیتهای بیثباتکننده در منطقه دارد. مبنای این ادعا حمایت ایران از بشاراسد در سوریه، حزبالله لبنان و انصارالله یمن است. همچنین آمریکاییها از توسعه تکنولوژی موشکهای بالستیک ایران ناراحتند، چراکه به عقیده آنها موشکهای بالستیک ایران تهدیدی برای متحدان منطقهای آمریکا همچون اسرائیل و عربستان سعودی است. به همین خاطر است که آمریکاییها بهرغم اذعان به پایبندی ایران به متن «برجام»، از نقض روح این توافق توسط ایران صحبت میکنند. دومین ناراحتی دیگر آمریکا از زمان انقضای «برجام» است، چراکه ایران طبق بندهای این توافق بعد از ۱۰ تا ۱۵ سال حق توسعه اورانیوم غنیشده را دارد؛ بنابراین به اعتقاد آمریکا «برجام» تنها دسترسی ایران به تکنولوژی ساخت سلاح هستهای را به تعویق میاندازد. در نهایت رئیسجمهور ترامپ بهدنبال از بین بردن میراث باراک اوباما است. ازآنجاکه «برجام» مهمترین دستاورد سیاست خارجی دولت اوباما محسوب میشود، از بین بردن این توافق از مقاصد ترامپ است. بیایید دلیل سوم را نادیده بگیریم، چراکه بیش از آنکه منطقی باشد، احساسی است. دو دلیل اول رئیسجمهور ترامپ اشتباه است، چراکه:
۱- در دیدگاه اول، فارغ از آنکه موافق یا مخالف هستم، سیاست خارجی ایران در منطقه ارتباطی با اهداف «برجام» ندارد. بنابراین با این دلایل نمیتوان آن را از بین برد. منطقی آن است که این نگرانیها در چارچوب مذاکراتی دیگر به بحث گذارده شود.
۲- درخصوص دیدگاه دوم، باید گفت که در توافق هستهای برخی بندها وجود دارد که ممکن است چندان باب میل آمریکاییها نباشد و بهطور مشابه برخی بندها که برای ایران خوشایند نیست. این تعریف هر نوع توافقی است. اگر هر یک از طرفها بهطور کاملا از توافقی راضی باشند، به آن معنا است که آن طرف تمایلات خود را به طرف دیگر تحمیل کرده است. یک توافق متشکل از تقابل منافع طرفین است. بنابر تعریف توافق، تنها این تقابل منافع طرفین است که میتواند یک توافق رسمی ایجاد کند. به همین خاطر است که مذاکره برای رسیدن به چنین قراردادهایی سالها طول میکشد و در آنها هیچکدام از طرفها بهطور کامل راضی نیست. وقتی یک دولت از یک کشور قراردادی را امضا میکند، انتظار جامعه بینالمللی آن است که به آن قرارداد پایبند باشد. بسیاری از دانشمندان شناختهشده در آمریکا، اعتقادی به این موضوع ندارند که خروج از «برجام» در راستای منافع آمریکاست. همانطور که فدریکا موگرینی، نماینده کنونی روابط خارجی اتحادیه اروپا، بارها به آن اشاره کرده است، «برجام» تنها متعلق به یک کشور خاص نیست. «برجام» یک توافق بینالمللی است. در نشست سالانه سازمان ملل که هفته گذشته برگزار شد تمام کشورهای اروپایی امضاکننده این توافق از تمایل آشکار خود برای ماندن پای «برجام» خبر دادند. اگر رئیسجمهور ترامپ بخواهد از «برجام» کنارهگیری کند وجهه آمریکا در سطح بینالملل خراب خواهد شد. این اتفاق اثرات بسیار مخربی بر مذاکرات آینده دارد چراکه دیگر هیچکس نمیتواند به حرفهای رئیسجمهوری آمریکا اعتماد کند.
فکر میکنید آقای ترامپ چه تصمیمی خواهد گرفت؟
این پرسش که رئیسجمهور ترامپ چه تصمیمی خواهد گرفت (چه کار خواهد کرد) با این پرسش که او چه تصمیمی باید بگیرد، متفاوت است. تا اینجا در مورد این موضوع که او باید چه کار کند توضیح دادهام. اما اینکه رئیسجمهور ترامپ در عمل چه تصمیمی میگیرد باید گفت که او نشان داده فردی غیرقابل پیشبینی است و توانایی آن را دارد که در لحظه آخر تصمیمش را عوض کند. درحالحاضر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد رئیسجمهور ترامپ پایبندی ایران به توافق هستهای را به بهانه نقض روح برجام تایید نخواهد کرد. در واقع او میخواهد تصمیم خروج از برجام را به کنگره آمریکا محول سازد. با توجه به اینکه برخی افراد در دولت ترامپ همچون مشاور امنیت ملی ژنرال جیمز متیس و وزیر خارجه رکس تیلرسون برجام را در راستای منافع امنیت ملی آمریکا میدانند، احتمال آنکه کنگره رای به خروج از توافق هستهای دهد بسیار کم است. درحالحاضر بحثهای جدی مبنی بر اینکه آیا تحریمهای جدید به بهانه فعالیتهای منطقهای و برنامههای موشکی ایران وضع شود یا خیر، وجود دارد (تحریمهایی که ارتباطی با توافق هستهای ندارند). البته اینکه خروجی این بحثها چه میشود را نمیتوان پیشبینی کرد. البته نااطمینانیهایی نیز درخصوص اینکه تهران در پاسخ به این اقدامات چه واکنشی نشان میدهد وجود دارد. با فرض اینکه سناریوی فوق اتفاق میافتد، مقامات ایران دو انتخاب دارند: آنها میتوانند بهطور مشابه از «برجام» خارج شوند و فعالیتهای غنیسازی اورانیوم خود را از سر گیرند یا اینکه با نادیده گرفتن تصمیم دولت آمریکا، تا جایی که اروپاییها به این توافق پایبندند به تعهدات خود در «برجام» پایبند بمانند. اگر تهران گزینه اول را انتخاب کند، اروپاییها مجبور خواهند شد مواضع تند علیه ایران اتخاذ کنند، اتفاقی که موجب میشود منافعی که پس از نزدیکی به دولتهای اروپایی ایجاد شد، از بین برود. از طرفی اگر تهران در مسیری درست قرار گیرد و گزینه دوم را انتخاب کند، میتواند موقعیت بینالمللی خود را بیش از اینها بهبود بخشد و زمینه را برای اختلاف هرچه بیشتر اروپا و آمریکا در این موضوع فراهم سازد. همچنین اگر مقامات ایران از هر نوع واکنش عجولانه و نامناسب پرهیز کنند میتوانند جایگاه ایران در میان افکار عمومی جهان را ارتقا بخشند. در حقیقت رئیسجمهور روحانی و وزیر امور خارجهاش، محمدجواد ظریف، در سخنرانی که چند هفته گذشته در سازمان ملل داشتند، با پاسخ و رفتار دیپلماتیک مناسب به اظهارات تحریکآمیز ترامپ نوعی پیروزی در افکار عمومی بهدست آوردند. بنابراین از نظر من، در چنین شرایطی تنها یک گزینه مناسب برای ایران وجود دارد و آن ماندن پای«برجام» است. البته اثرات مثبت این گزینه به سادگی میتواند بهواسطه اظهارات نسنجیده و نامناسب کمرنگ شود.
آیا رابطه تجاری تنها میان ایران و اتحادیه اروپا (بدون آمریکا) برای رسیدگی به منافع اقتصادی ایران کفایت میکند؟
از نظر من جواب این پرسش «نه» است. از دیدگاه من بعید است ایران بتواند بدون مراوده با آمریکا موفقیت اقتصادی بهدست آورد. برای ادعای خود چند دلیل دارم:
۱- فارغ از اینکه آمریکا یکچهارم اقتصاد جهانی است، این کشور اثرات غیرمستقیم و تورشداری بر موضوعات اقتصاد جهانی همچون تجارت دارد.
۲- دارا بودن پیچیدهترین نظام مالی جهان آمریکاییها را قادر کرده است تا اثرات غیرمستقیم و نامتناسب خود را بر نظام مالی جهان غالب کنند، همانگونه که در وضع تحریمهای مالی این موضوع را نشان دادهاند. ناتوانی بانکها برای داشتن فعالیتهای بینالمللی به منظور تامین مالی در ایران، شامل مراوده با بانکهای مهم اروپایی که تحتتاثیر تحریمهای ثانویه آمریکا است، زیانی بزرگ برای ایران محسوب میشود. ازآنجاکه ایران منابع داخلی کافی برای تامین مالی ندارد، نیاز به تامین مالی گسترده از خارج در این کشور وجود دارد. این کار بدون داشتن مراوده با بانکهای بزرگ جهانی امکانپذیر نیست. البته این به آن معنی نیست که ایران از تامین مالی تمامی بانکهای اروپایی بیبهره است. ایران میتواند از منابع مالی بانکهای کوچک و متوسط اروپایی که رابطه تجاری با آمریکا ندارند استفاه کند. اما بدون وجود یک توافق، بعید است که این اتفاق برای بانکهای بزرگ اروپایی رخ دهد.
۳- دلار آمریکا، ارز غالب در جهان است. دادوستد بسیاری از کالاها با دلار آمریکا انجام میشود و نیاز است در درون آمریکا تسویه شوند. در حقیقت در حدود ۹۰ درصد از تجارت جهانی، یک پای معامله دلار آمریکا است. بنابراین ناتوانی در دسترسی به نظام تسویه و پایاپای آمریکا ضرری بزرگ برای هر کشوری محسوب میشود.
۴- بخش اصلی سرمایهگذاریهای نهادی از جانب آمریکاست. شرکتهای چندملیتی آمریکا پیچیدهترین و حرفهایترین در جهان هستند. این شرکتها منابع اصلی سرمایهگذاری در اقتصادهای نوظهور بهشمار میروند. بهعلاوه، سرمایهگذاران آمریکایی، اصلیترین سرمایهگذاران بینالمللی در اقتصادهای نوظهور هستند. شکست در داشتن رابطه با این بازیگران مهم جهانی، ضرری دیگر است.
۵- در نهایت آمریکا پیچیدهترین تکنولوژیها را در جهان دارد. آمریکا منبعی حیاتی برای انتقال تواناییهای تکنولوژیک به سایر کشورهای جهان محسوب میشود. بهترین تکنولوژیها در جهان از جانب آمریکا است. با نگاه به نامهای موفق در صنعت تکنولوژی میتوان به این حقیقت پی برد. عدم دسترسی به این منبع مهم تکنولوژیک ضرری دیگر است. بنابراین بهطور خلاصه من معتقدم رفاه اقتصادی بلندمدت ایران بدون مراوده با آمریکا امکانپذیر نیست. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که چگونه میتوان از این رابطه به بنبست رسیده خارج شد. تغییر روابط ایران و آمریکا تنها زمانی امکانپذیر است که تصورات طرفین نسبت به یکدیگر پاکسازی شود. یافتن زمینههای مشترک، نیازمند روابط مستقیم مقامات بلندپایه سیاسی و نظامی دو کشور است. آمریکا باید ایران را بهعنوان قدرت منطقهای قبول کند و با این کشور بر سر موضوعاتی همچون ثبات و امنیت پای میز مذاکره بنشیند. ایران نیز در عوض رفع تحریمها و تضمین ثبات از طرف آمریکا، باید سیاستهای منطقهای خود را تغییر دهد. موضوعات مورد اختلاف و گلایههای بحق بسیاری میان دو کشور وجود دارد. گرچه بهنظر میرسد سادهترین راه برای حل چنین اختلافاتی گفتوگوی مشترک میان دولت ترامپ و روحانی است، اما عدم اعتماد بسیاری برای حل دوجانبه مسائل میان ایران و آمریکا وجود دارد. در این رابطه، یک نشست امنیت منطقهای میتواند راهکار دیپلماتیک جایگزین باشد. این نشست باید با حضور ایران، عربستان، ترکیه و با حمایت گروه ۱+۵ برگزار شود. ایران، عربستان و ترکیه سه بازیگر اصلی و ضروری برای هر نوع بحث امنیتی در منطقه هستند. حضور کشورهای اروپایی در کنار کشورهایی همچون روسیه و چین توازن قوا را میان ایران، آمریکا و عربستان سعودی برقرار میسازد. کاهش موشکهای بالستیک در منطقه و ممنوعیت توسعه سلاحهای هستهای از موضوعات مورد بحث این نشستها خواهد بود.
احترام به تمامیت ارضی کشورها، عدم دخالت در روابط یکدیگر، مسیر تردد امن در خلیج فارس و پاکسازی تروریسم و تندروهای تکفیری دیگر موضوعات مورد مذاکره در این نشستها خواهند بود. البته باید گفت بدون شک هیچیک از اظهارات بالا ساده نیست. اما گزینههای جایگزین را در نظر بگیرید. اگر جنگ سردی که درحالحاضر در منطقه جریان دارد، حلوفصل نشود، یکی از دو سناریوی محتمل اتفاق میافتد. در بدترین سناریو، تنشها در منطقه به سرعت شدت خواهد یافت. در این حالت جنگی در خاورمیانه به وقوع میپیوندد که تاکنون نظیر آن مشاهده نشده است. در بهترین سناریو، تنشها بدون حلوفصل ادامه مییابد. در این حالت افق ۱۰ ساله توافق هستهای بدون اینکه تحول سازندهای اتفاق افتاده باشد خیلی زود فراخواهد رسید و تنشهایی که قبل از برجام وجود داشتند دوباره ظهور خواهند کرد و بحرانی جدید بهوجود میآورند. در این دوره حداقل یک اجلاس امنیت منطقهای میتواند مکانیزمهای لازم برای فرآیندهای پیشبرنده را ایجاد کند. گرچه شانس موفقیت این حالت چندان زیاد نیست اما توافق هستهای در حالتهای دیگر چندان موفق نخواهد بود درحالیکه پیامدهای جایگزینهای دیگر نیز بسیار ناگوارتر است.