استراتژی سکوت جهانگیری / آیا نقش معاون اول در دولت کمرنگ شده است؟
این روزنامه نوشت: «شما چطور این حق را برای خود قائل هستید که راجع به کاندیداتوری من که سابقه بیشتر و بهتری دارم اظهار نظر کنید؟ من از دهستان شروع کردم، شهرستان بودم، استاندار بودم، وزیر بودم، معاون اول هستم و طبیعی است که اگر بخواهم به دنبال مسئولیت جدیدی باشم باید خود را در معرض نظر مردم قرار دهم. چرا شما و دوستانتان آن قدر برآشفتهاید؟» این جملاتی بود که اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی و کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٦ در مناظرهای انتخاباتی خطاب به قالیباف گفت که کاندیداتوری همزمان معاون اول و رییسجمهوری را پدیدهای عجیب خوانده بود.
مرد محجوب اصلاحات که پلههای سیاست را آرامآرام پیمود تا روزگاری در قد و قامت کاندیدای ریاستجمهوری پشت تریبون بایستد با این که میخواست انصراف از انتخابات را برای وزرات کشور ارسال کند اما چنان استوار پا به عرصه رقابت گذاشت که در میانه راه برخی میگفتند او آمده که بماند اما جهانگیری آمده بود تا مکملی برای حسن روحانی باشد.
شاید پیش از آغاز مناظرههای انتخاباتی کمتر کسی تصور میکرد که جهانگیری همانجایی بایستد که حسن روحانی در خرداد ٩٢ ایستاد. او به گونهای عمل کرد که در کنار پویش #تا ١٤٠٠ با روحانی در فضای مجازی عدهای نیز سخن از «تا ١٤٠٨ با جهانگیری» بگویند. او توانست در سه مناظره سه ساعته بدنه اجتماعی حامی روحانی را قانع کند که گزینه مطلوب اصلاحات برای انتخابات است.
با این حال جهانگیری باید ردای کاندیداتوری را از تن درمیآورد، پشت سر شیخ حسن روحانی میایستاد تا او را تا پاستور بدرقه کند و در دولت دوازدهم باز هم همچون نوبه قبل دست راست رییسجمهوری باشد.
جهانگیری حالا هر چقدر در جلوت دولت پررنگ است در خلوت آن گویی با مصایب فراوانی مواجه است. او شاید به عنوان معاون اول دولت و در روز پرمشغله رییسجمهوری برای ملاقات و دریافت استوارنامههای سفرای فنلاند و تانزانیا، پیامرسان نگاه دولت اعتدال، در مراسم آیین بازگشایی نمایشگاه مطبوعات کشور پشت تریبون میرود و پیام تشکر رییس دولت را به اهالی رسانه ابلاغ میکند و از مسائلی سخن میگوید که یادآور روزهای مناظره است اما چه کسی است که شایعات و خبرهای رنگ و وارنگ درباره کمرنگ شدن نقش او و قهر او از دولت را نشنیده باشد؛ خبرهایی که گویا از کوچهپسکوچههای کاخ ریاستجمهوری به شکلی غیر رسمی در جیب رسانهها و افکار عمومی قرار گرفته است.
اخباری که دیروز به نقل از جهانگیری در مراسم افتتاحیه جشنواره مطبوعات در باب فساد نهادینه شده و رسانههایی که نباید در بیان این فساد ریشه دوانده از صدر تا ذیل کشور لکنت زبان بگیرند و سکوت کنند، منتشر شد همه وضعیت و موقعیت اسحاق جهانگیری را به نمایش نمیگذارد.
او شاید دیروز به رسانهها توصیه کرد که در ماجرای فساد، لکنت زبان نگیرند و سکوت اختیار نکنند اما این روزها سکوت جهانگیری در برابر شایعات خموشی نقش او در دولت، خودش فریاد است. همین بود که اسحاق جهانگیری که هفته گذشته فرستاده رییسجمهوری به ترکیه، مهمترین متحد استراتژیک ایران در منطقه بود تا در دیدارهایی دوجانبه به نیابت از رییس دولت تصمیمگیری کند مدتی است ترجیحش در سیاست داخلی سکوت است و چه کسی میتواند سکوت معاون اول دولت اعتدال را نشنود و نشنیده بگیرد؟
اما پرسش اینجاست: سرچشمه سکوت سیاستمدار کارکشته اصلاحطلب در دولت کجاست؟ چرا اسحاق جهانگیری، این زبان گویای اصلاحطلبان و رادیکالگریزان در انتخابات ریاستجمهوری بیاعتنا به همه حرف و حدیثهای مرتبط با خود سکوت کرده است؟
دولت دوازدهم
«اکنون که دوره تبلیغات رو به پایان است و بحمدالله جناب آقای دکتر روحانی با عبور از میان همه بداخلاقیها و بیانصافیها توانسته است در معرض اقبال چشمگیر ملت قرار گیرد. من بار این مسئولیت را از خود برداشته میدانم و با اعلام کنارهگیری از کاندیداتوری، تمام توان خود را در خدمت حمایت از دکتر روحانی و پیشبرد برنامههای آینده ایشان قرار میدهم.» این بخشی از بیانیه انصراف جهانگیری بود که شب ٢٦ اردیبهشت منتشر شد تا توصیفی باشد از نقش انتخاباتی جهانگیری. از همین رو شاید بسیاری انتظار داشتند اسحاق جهانگیری در دولت دوازدهم بیش از گذشته موثر باشد چه آن که او همه داشته و اندوختهاش را خرج منافع ملی کرده بود با روحانی دوباره به پاستور برسد.
جهانگیری گر چه بر مسند معاون اولی باقی ماند اما مجموعهای از اتفاقات دولت باعث شد اینبار در مقابل دولت سکوت خود را تداوم بخشد. انتظار میرفت جهانگیری به واسطه نقش کلیدی و تکمیلی که در انتخابات ایفا کرد نقش موثرتری در چینش کابینه داشتهباشد و شاید بتواند راه ورود به هیات دولت را برای هممسلکانش هموار کند این اتفاق اما رخ نداد و جهانگیری در روند چینش کابینه تاثیرگذار نشد.
در جریان روند چینش کابینه، روحانی تصمیم گرفت سه لیست پیشنهادی از نزدیکانش دریافت کند. یکی از همین نزدیکان جهانگیری بود اما خروجی تصمیم رییسجمهور با لیست معاون اول خاصه در وزارتخانههای اقتصادی کمترین اشتراکی نداشت و پیشنهادات اقتصادی او برای کابینه نادیده گرفتهشد. روحانی حتی گزینه جهانگیری برای وزارت صنعت را هم نپذیرفت.
همچنین با وجود این که در دولت گذشته مدیریت تیم اقتصادی بر عهده معاون اول بود اما این بار برای محمد نهاوندیان سمتی تازه خلق شد تا او معاون اقتصادی رییسجمهور در دولت دوازدهم باشد. شنیدهها از نهاد ریاستجمهوری حاکی از آن بود که صدای او حتی در مورد ضعفهای تیم رسانهای دولت شنیده نشد. تصویر جهانگیری اما برای بازیگران سیاسی، تجار، مردم کوچه و بازار و حتی جماعت کثیری از کارمندان و کارگزاران دولت چیز دیگری است. آنها او را مرد شماره ٢ دولت میدانند و با همین نگاه مراجعات و مطالبات و خواستههایی در قواره مرد شماره دو دولت از او طلب میکنند اما این که پاسخی میگیرند یا خیر محل پرسش است. چه آن که گویی کاری از دست اسحاق جهانگیری برای آنها برنمیآید. این اما باز هم، همه مصایب این سیاستمدار کرمانی نیست. عمر دولت روحانی به سه ماه نرسیده برادر جهانگیری در کرمان بازداشت و به تخلفات مالی متهم شد.
اما خط قرمز معاون اول که رییس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی هم هست نه خانواده و نزدیکان که قانون است با این حال در سخنرانیاش این را هم فراموش نکرد که بگوید کاش برخوردها سیاسی نباشد.
چیدن اتفاقات گوناگون کنار هم باعث بروز یک شایعه شد. شایعات میگفت حلقه نزدیکان رییسجمهور تصمیم گرفتهاند معاون اول را محدود کنند. او البته در همان ساعتهای انتشار شایعه مشغول مذاکره با مقامات ترکیه بود تا راهی برای بحران منطقه بیابند.
مجموعه این عوامل در کنار هم شاید سکوت این ماههای جهانگیری را توجیه کند؛ سکوتی که به نظر میرسد ادامهدار باشد اما قطعا نباید و نمیتواند به حذف جهانگیری منجر شود؛ چرا که روحانی به خوبی میداند اسحاق جهانگیری نماد و نمایی از بدنه اجتماعی او در کابینه است و تضعیف او به مثابه نادیده گرفتن آرایی است که به نام حسن روحانی به صندوق ریخته شده است.
جهانگیری در تمام این چهار سال هر بار که در کانون شایعات قرار گرفته با سکوت آن را از سر گذرانده است. این بار هم سیاستش همان سکوت است. پوشه مدارک شخصی او شاید یک بار دیگر و در بهار ١٤٠٠ لازم شود. این بار دیگر انصرافی در کار نخواهد بود. این را میشود از تبار سیاستورزی اسحاق جهانگیری برداشت کرد.
اسحاق جهانگیری کیست؟
سیاستمدار کرمانیزاده سالهای آغازین انقلاب یک دانشجوی ٢١ ساله بود که در سال ٥٨ کار خود را از روستاهای بم آغاز کرد. نخستین شغل رسمی او پس از دستور امام برای تشکیل جهادسازندگی در یکی از دهستانهای مرزی سیستان و بلوچستان بود. پس از آن هم مسئولیت جهاد سازندگی جیرفت را بر عهده گرفت.
جهانگیری همانطور که خود در مناظره تلویزیونی در پاسخ به قالیباف بر آن تاکید داشت پلههای سیاست را آرامآرام و با کار اجرایی بالا آمد. سال ٦٣ مسوول جهاد سازندگی کرمان شد. محبوبیتش در استان به ویژه جیرفت که مسئولیت خود را در این شهرستان آغاز کرده بود آن قدر بود که راهی پارلمان شود. از همین روی در دوره دوم و سوم مجلس نمایندگی مردم جیرفت را در مجلس بر عهده گرفت.
پس از این که از نمایندگی مجلس فارغ شد، بر صندلی غلامحسین کرباسچی تکیه زد. زمانی که کرباسچی راهی تهران شد تا به ساختمان شهرداری برود، اسحاق جهانگیری بر صندلی او در استانداری اصفهان نشست تا استانداری در دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی را هم به کارنامه اجراییاش بیفزاید.
دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی فصل تازهای را در مسئولیتهای او ایجاد کرد. جهانگیری در جای و جایگاهی نشست که تخصصش بود. با تصدی وزارت معادن و فلزات به کابینه اول راه پیدا کرد. اما تجربه وزارت او به همان ٤ سال ختم نشد؛ چرا که در دولت دوم هم سیدمحمد خاتمی او را برگزید و او وزیر صنایع و معادن شد.
پایان دولت خاتمی برای جهانگیری آغاز دوران عسرت بود. او هم مثل بسیاری از کارگزاران دولت هاشمی و خاتمی، گوشهنشین شد. چهار سال اول ریاستجمهوری محمود احمدینژاد عضو هیات علمی سازمان مدیریت صنعتی بود؛ زمانی که فارغ از سیاست میتوانست با دانشجویان بگذراند اما از سال ٨٨ همچون بسیاری دیگر از اصلاحطلبان به بازنشستگی اجباری رسید و ترجیح داد دغدغههای رسانهای خود را در ماهنامه صنعت و توسعه متمرکز کند.
دهه ٩٠، دهه بازگشت جهانگیری بود. روز پایانی ثبتنام کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری او جایی حوالی میدان فاطمی در خودرو منتظر بود تا ببیند تصمیم آیتالله هاشمی چیست. قرار بود اگر هاشمی نیاید جهانگیری در انتخابات ثبت نام کند. دقایقی مانده به پایان مهلت قانونی ثبت نام خبر رسید که هاشمی در راه وزارت کشور است. هاشمی به وزارت کشور رفت و جهانگیری مدارک ثبت نامش را یک جای مطمئن گذاشت تا شاید روزی به کارش بیاید که آمد.
خرداد ٩٢ همه چیز برای اصلاحات شکل دیگری رقم خورد. محمدرضا عارف از گردونه کاندیداهای انتخابات کنارهگیری کرد تا اصلاحطلبان به روحانی رای دهند که روزگاری با روحانیت اصولگرا گعده میکرد و خاستگاهش جامعه روحانیت مبارز بود. اما این تمام ماجرا نبود. قرار شد حسن روحانی در میان انبوهی از همطیفان، دست راست خود را از میان بانیان پیروزیاش برگزیند. همین شد که مرد مرضیالطرفین اصلاحات هم دوشادوش روحانی راهی پاستور شد. اصلاحطلبی که ٨ سال با سیدمحمد خاتمی در هیات دولت نشست و چند سال بعد فرستاده اصلاحطلبان در دولت روحانی شد. جهانگیری به انتخاب رییسجمهور معاون اول او شد.
بازگشت دوباره اسحاق جهانگیری اما کمحاشیه نبود. حضور یک اصلاحطلب شناسنامهدار بر جایگاه دومین مرد قدرتمند پاستور پیشبینی فشارهای گوناگون را سخت نمیکرد اما استراتژی مرد شماره دو دولت سکوت بود.
یکی از پر سروصداترین حواشی برای معاون اول ماجرای رانت ٦٥٠ میلیون یورویی بود. یک سال از روی کار آمدن دولت و حضور اسحاق جهانگیری در جایگاه معاون اولی نگذشته بود که ماجرای واردات دانههای روغنی از سوی شخصی به نام «م. م» با کمک و همراهی برخی مسئولان دولت از سوی رسانههای اصولگرا آغاز شد و نام رانت ٦٥٠ میلیون یورویی بر آن گذاشتند. همان زمان گر چه رسانههای این جریان نامی از اسحاق جهانگیری نبردند اما تلویحا او را به دست داشتن در رانت ٦٥٠ میلیون یورویی متهم کردند؛ موضوعی که یکی از بانیان آن احمد توکلی، نماینده مجلس نهم بود. این شایعات زایش شایعات دیگر را به دنبال داشت. برخی رسانهها آن زمان از اختلاف میان حسن روحانی و جهانگیری در مورد همین موضوع که رسانههای جریان راست تمایل داشتند آن را رانتخواری دولت یازدهم بنامند، خبر میدادند. عدهای هم فراتر رفته و گفته بودند روحانی دیگر نمیخواهد با جهانگیری کار کند. استراتژی جهانگیری اما سکوت بود.
در سالهای دولت یازدهم جهانگیری بدل به اصلاحطلبی شد که حالا همه از رابطه مناسبش با مقامات ارشد نظام هم خبر داشتند. او به سمت فرماندهی قرارگاه اقتصاد مقاومتی انتخاب شده بود و این انتخاب محصول هر چه بود ربطی به حضور او در یک تشکل سیاسی لیبرال مسلمان نداشت. چه آن که در سرمای رابطه اصلاحطلبان و حاکمیت هم او به همراه موسوی لاری و مجید انصاری در بهمن ٩١ به دیدار رهبری انقلاب رفته بود.
اگر چه جهانگیری در قالب دیدارهای رسمی و کاری در این مدت بارها با رهبری انقلاب دیدار و جلسه داشت اما جنس دیدار زمستان ٩٥ با دیدارهای قبلی تفاوت داشت. جهانگیری این بار رفته بود تا درباره رابطه اصلاحطلبان با رهبری حرف بزند؛ دیداری که مسئولیتی تازه بر دوش او گذاشت روایتش از آن دیدار این گونه بود: «البته ارتباط همیشه بوده است اما از سال ٨٨ به بعد مقداری این ارتباط دچار مشکل شد. وقتی هم در همانجا توضیح داده شد ایشان{رهبر انقلاب} در پاسخ به طرح این موضوع گفتند که از طرف ما که اصلا قطع رابطهای نبوده و ما مشکلی نداریم حال اگر تمایل دارید که ارتباطی از سوی دوستان باشد، خود شما (بنده) باشید.»
جهانگیری حالا نه فقط نماینده اصلاحطلبان در دولت که راه ارتباطی آنها با رهبری معظم انقلاب نیز شده بود.
اما اندکی قبل از انتخابات ٩٦ داستان تازهای از شایعه رابطه شکرآب روحانی و جهانگیری منتشر شد. حضور یک کاندیدا در کنار روحانی اصرار اصلاحطلبان بود گر چه همان زمان زمزمههای نارضایتی روحانی از این طرح شنیده میشد. میگفتند روحانی راضی به کاندیداتوریاش نیست. هر چه بود روز شنبه ٢٦ فروردین ١٥ دقیقه مانده به اتمام نامنویسی برای انتخابات ریاستجمهوری درهای وزارت کشور بسته شد اما اسحاق جهانگیری هنوز از پلههای ستاد انتخابات پایین نیامده بود تا صفحه نخست شناسنامهاش را روبهروی لنز دوربین عکاسان بگیرد. همه منتظر تصمیم مهم مرد شماره دو دولت بودند. در حالی که محمدباقر قالیباف در سالن برای خبرنگاران سخنرانی میکرد، خبر حضور جهانگیری در ستاد انتخابات منتشر شد تا خبرنگاران سخنرانی تکنوکرات اصولگرا را نصفه و نیمه رها کنند و به استقبال جهانگیری بروند و برای نخستین بار فریم عکسی را از ثبت نام معاون اول رییسجمهوری در یک انتخابات به ثبت برسانند.
«در کنار روحانی هستم» نخستین رونمایی جهانگیری از نقش محول شده پس از ثبت نام بود؛ گزارهای که حضور در سایه جهانگیری را به اثبات میرساند. تصمیمی که آن قدر برای معاون اول سخت بود که از آن به عنوان سختترین تصمیم زندگی سیاسیاش یاد کند و دیر رسیدن به ستاد انتخابات را توجیه. این تصمیم اما باز به شایعات دامن زد؛ شایعه اختلاف میان معاون و رییس.
با این حال اسحاق جهانگیری باز هم استراتژی سکوت پیش گرفت و ترجیح داد به همه شبهات و شایعات در مناظرات پاسخ دهد. زمانی که حسن روحانی تصمیم گرفته بود آرامتر از مناظرات سال ٩٢ باشد جهانگیری تمام قد پشت دولت روحانی ایستاد و به مرد شماره یک مناظره اول مبدل شد.
مناظرههای اردیبهشت ٩٦ نگاهها به جهانگیری را تغییر داد. بدنه اجتماعی اصلاحات او را به عنوان کاندیدای مطلوب پذیرفته بودند و حتی جستهگریخته میگفتند کنار رفتن جهانگیری چندان هم به صلاح نیست. او چنان درخشیده بود که اصولگرایان گمان میکردند میتوانند با برجسته کردنش روحانی را کنار بزنند. جسارت اصلاحطلبانه او مقبول افتاده بود از همین روی او بیش از ٤ سال مانده تا انتخابات ١٤٠٠ به یک کاندیدای بالقوه تبدیل شد. اصلاحطلب اهل تساهلی که هم ارتباط خوبی با حاکمیت دارد و هم مطالبات بدنه اجتماعی خاستگاهش را به خوبی میشناسد.
باید به انتظار نشست و دید اصلاحطلبان چه واکنشی در قبال سکوت جهانگیری خواهند داشت؟