اشتباه محاسباتی اسرائیل درباره سردار سلیمانی
- ماهیت دولت اسراییل و سیاستمداران کمعقل و عجوزه آن برای ملتهای آزاده و حتی دوستانشان مشخص است. دولتی که ریشه در غصب و ترور و توحش دارد اساساً نمیتواند ادبیاتی جز این و ابزار و راهحل دیگری غیر از ترور و توحش برای بقای خود مدنظر داشته باشد. اما باید توجه شود که همه این گفتار، رفتار و افکار، میتواند تحقق وعده صادق مبنی بر نابودی اسراییل را تسریع نماید.
- وقایع چند سال اخیر و توحش و رفتار احمقانه زائدههای تفکر صهیون در قالب داعش و دنبالههای آن در منطقه خاورمیانه و رفتار پست و بعضاً دون حیوانی آنها باعث شد تا افکارعمومی دنیا دو مسئله (1) خلقیات و مسایل و حوادث مربوط به این درندگان و (2) واکنش مردمان و کشورهای مختلف به این رفتار را با حساسیت و دقت بیشتر دنبال کنند.
در این میان آنچه که روشن شد، سربلندی نیروهای قدس و حزب الله با فرماندهی فرماندهان لایق و توانمندی مانند سردار حاج قاسم سلیمانی بود چراکه به شهادت افکارعمومی (لااقل ملتهای منطقه که درگیر این فتنه بودند)، این گروه از همان ابتدا در کنار مردم مظلوم و مورد ستم مناطق یادشده بوده و مسئله مهار ماشین جنایت و آدم کشی داعش را فارغ از دین، مذهب و عقاید ستم دیدگان و با آزادگی مورد توجه داشته و بابت آن هزینه داده است. در نهایت امر نیز این گروه توانسته است براساس وعده صادق و با نصرت الهی گروه حیوان صفت و اربابان درنده خوی آنها را تنبیه کند.
- با این اتفاق سپاه قدس و نیروهای حزب الله، دیگر نیروهای مربوط به یک گروه فکری یا عقیدتی یا کشور و منطقه خاص نبوده و افکار عمومی (مردم درگیر فتنه در منطقه بحرانزده و سایر ملتهای آزادهای که تبلیغات رسانههای معاملهپذیر و سفارشی کارکن، نتوانسته واقعیت را در فکر و ذهن آنها مخدوش یا منقلب کند) این گروه را نیروهای آزادیخواه و آزاده متعلق به بشریت میدانند که ظلم و ستم به نوع انسان را فارغ از دین، مذهب، اعتقادات و محل جغرافیای زندگی آن، بر نمیتابند و حاضرند برای این مهم از جان مایه گذاشته و بهترین فرزندان خود را تقدیم کنند.
- در این میان شخصیت فرمانده این جریان (سرلشگر حاج قاسم سلیمانی) که کار او در عمل از فرماندهی صرف نظامی یک گروه نظامی فراتر رفته و فرماندهی او حکومت بر دل تودههای مردم و سیاستمداران حقطلب و تاثیر گذار دنیا شده؛ موضوع بحث محافل مختلف نظامی، سیاسی و ملتها است. سرلشکر روزهای سخت و پناهگاه ستمدیدگان دیگر صرفاً یک نظامی کشور ایران نیست. او با عملکرد مدبرانه خود نشان داد، علاوه بر یک فرمانده نظامی توانمند تمام عیار، سیاستمدار و دیپلمات کار کشته نیز است. سردار سلیمانی ثابت کرد که قول و عملش مبنای دقیق داشته و قادر است آنچه که به زبان آورده را در صحنههای آشفته و غیرقابل محاسبه و پیشبینی ناپذیر جنگ، عملیاتی کند. عملکرد سردار در سالهای جنگ چند سال اخیر باعث شد، ملتها آزاده و مبتلا به فتنه او را به پایمردی، فراست و تدبیر بشناسند. از این پس سرنوشت و رفتار او در عرصههای داخلی و بینالمللی زیر ذره بین افکار عمومی بوده و قول و عملش برای توده عظیم ملتهای آزاده و سیاستمداران تاثیرگذار، مهم خواهد بود.
- با این اوصاف هر اشتباهی در مورد سرلشگر ایرانی، از طرف هر که باشد، قابل بخشش نخواهد بود. دشمن او دشمن ملتهای آزاده و ستمدیده و دوستدار او نیز دوست آنها، علیالخصوص دوست ملتهای رها شده از ظلم و تباهی بهواسطه رشادتهای این سردار بزرگ خواهد بود. مقامات اسراییل بدانند کوچکترین حماقت در مورد سرلشگر بلند آوازه ایران، علاوه بر ملت رشید ایران، دنیایی را در مقابلشان قرار خواهد داد و آن روز شاید روز تحقق کامل وعده صادق نابودی اسراییل خواهد بود.
- نکته مهمتر اینکه سیاستمداران و نظامیهای اسراییلی با تصمیم اعلامی دچار یک خطای استراتژیک نیز شدند، چراکه تصور آنها این است که با حذف مثلاً فیزیکی امثال سردار قاسم سلیمانی بخشی از موانع فتنه انگیزی و زیاده خواهی آنها رفع خواهد شد. این در حالی است که اساساً این رفتار باعث رویش سرداران نامی دیگری با انگیزههای بالا برای سلیمانی شدن میشود. تحلیلگران اسراییلی از درک این معنا عاجزند که چگونه نظامیها و جوانان متدین ایرانی، دوستدار سلیمانی شدن برای دشمنان این مرز و بوم هستند. اگر از این میل و رغبت و گرایش درونی در حال جوشش خبر داشتند اساساً اینگونه با سردار ایرانی برخورد نمیکردند. توصیه میکنم برای شناخت ابعاد و گستره این واقعیت، سری به برخی از نظرسنجیهای مراکز مستقل تحلیلی دنیا بزنند و ببینند نتایج بدون روتوش این مراکز در مورد اشخاصی با مختصات سردار سلیمانی چیست.