شکست تمام عیار آلسعود در برابر ایران
به گزارش مجله آمریکایی « نیشن»، فصل مشترک تمام تلاشهای شاهزاده عربستانی، رقابت با ایران برای تصاحب جایگاهی متوازن با این کشور در منطقه است.
در دهه ۱۹۹۰ میلادی ایران هیچ جایگاهی در معادلات منطقهای نداشت، درحالیکه اکنون این کشور بازیگر غالب منطقه خاورمیانه است. گروه انصارالله که در سال ۲۰۱۴ به همراه مردم یمن، دولت این کشور را سرنگون کردند اکنون موقعیت خود را در این کشور تثبیت کرده است. در واقع تحولات یمن موضوعی داخلی و ملی بوده است که سعودیها به بهانه پروژه ایرانهراسی خود جنگی ظالمانه علیه این کشور به راه انداختهاند. حزبالله -گروه تحت حمایت ایران - نیز از سال ۲۰۱۶ به قدرت غالب در لبنان تبدیل شده است. یکی دیگر از متحدان منطقهای ایران، دولت بشار اسد در سوریه است.
در این کشور نیز گروههای اسلامگرای تندرو به رهبری عربستان سعودی توسط مقاومت نیروهای مردمی تحت حمایت ایران و متحدانش شکست خوردهاند. در عراق پس از شکلگیری خلافت داعش در سال ۲۰۱۴ و پیوستن برخی استانهای سنینشین عراق به این گروه، نفوذ سعودیها کمرنگ شد. در این کشور امید شاهزادگان سعودی تنها به داعش بود که این گروه تکفیری نیز از سوی ارتش عراق و نیروهای مردمی به تاریخ پیوست.
تلاشهای عربستان برای مقابله با ایران تمام موضوعات ملیگرایانه و امنیتی را دربر داشته است، درحالیکه در زمینه اقتصادی سعودیها هیچ بهانهای نتوانستند بیابند. در این باره هر دو کشور دارای منابع گسترده نفتی و عضو اوپک و نهادهای اقتصادی مشابه هستند. این دو کشور رقابتی برای بازارهای صادراتی ندارند. بعد از اجرایی شدن برجام، ایران توانست سطح صادرات نفت خود را به دوران پیش از تحریمها بازگرداند. شاید یکی از دلایل افت قیمت طلای سیاه، بازگشت سطح تولیدات ایران باشد، اما بدون شک یکی از دلایل اصلی آن تولید شیل آمریکا است، امری که هیچگاه باعث تنش میان ریاض و واشنگتن نشد. بنابراین میتوان تلاشهای مقابلهگرایانه عربستان علیه ایران را نوعی رقابت به سبک قرن نوزدهم برای کنترل قلمروهای تحت نفوذ دانست.
به نوشته « نیشن»، گرچه نمیتوان این موضوع را انکار کرد که ایران کشوری با اکثریت شیعه است و عربستان را دولتی با تفکر وهابی اداره میکند، اما شروع درگیریهای این دو کشور بر سر موضوع مذهب نبوده است. یکی از شواهد این موضوع حمایت ایران از دولت سکولار و سوسیالیست بشار اسد و حمایت عربستان از دولت سکولار مصر است. همچنین عامل اصلی اختلافات دو دولت وهابی عربستان و قطر، روابط قطریها با ایران شیعی است.
عربستان حدود یکسوم ایران جمعیت دارد. با توجه به کمبود ظرفیت نیروهای نظامی، عربستانیها توان رویارویی مستقیم با ایران را ندارند. از آنجاکه استراتژیستهای سعودی ایران را بهعنوان تهدیدی جدی میبینند، به عقیده آنها تنها راه محدود ساختن اثرگذاریهای منطقهای این کشور، سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» است. بهعنوان مثال در لبنان، شیعه و سنی تقریبا سهمی یکچهارمی در جمعیت این کشور دارند. مسیحیان نیز یکسوم از جمعیت لبنان را تشکیل میدهند. زمانیکه در این کشور مسیحیان راستگرا با سنیها متحد میشوند (همانگونه که در انتخابات ۲۰۰۹ اتفاق افتاد)، سنیها میتوانند نخستوزیری قدرتمند داشته باشند (در لبنان همواره رئیسجمهور مسیحی، نخستوزیر سنی و رئیس پارلمان شیعه است).
در سال ۲۰۱۶ میشل عون توانست با کسب ۸۳ رای از پارلمان ۱۲۸ عضوی بهعنوان رئیسجمهور لبنان انتخاب شود. اون که ژنرال بازنشسته محبوب و متحد مسیحی حزبالله است، تشکیل یک دولت متحد ملی را در دستور کار خود قرار داد. او سعد حریری را متقاعد ساخت با کنار گذاشتن مخالفتهایی که با حزبالله دارد، سمت نخستوزیری را بپذیرد. در این راستا، تسلط حزبالله بر اکثریت دولت در کنار رئیسجمهوری متحد، موقعیت ایران را در معادلات سیاسی این کشور تثبیت کرد.
سالها پیش پدر سعد حریری توانست میلیاردها دلار از جیب سعودیها هزینه کند. سعد حریری نیز تابعیت سعودی دارد. در این باره بهنظر میرسد ولیعهد محمد بنسلمان او را مجبور به کنارهگیری از سمت نخستوزیری کرده است تا لبنانیها را با وضعیتی نابسامان روبهرو سازد. در صورت استعفای رسمی سعد حریری شاید نخستوزیری تندروتر علیه حزبالله روی کار بیاید و شاید هم این سمت خالی بماند. از طرفی انتخابات پارلمانی لبنان قرار است مه ۲۰۱۸ طبق قانون جدید مبنی بر رایگیری متناسب برگزار شود.
بر این اساس این احتمال وجود دارد که ائتلاف سنیها با مسیحیان راستگرای مخالف میشل عون بتوانند در این انتخابات پیروز شوند و شرایط نامساعدی برای حزبالله ایجاد کنند. سعد حریری پس از بازگشت به لبنان استعفای خود را تعلیق کرد. گرچه سعد حریری با توجه به قدرت اندکی که دارد چندان برای ادامه نخستوزیری مشتاق بهنظر نمیرسد، اما او امیدوار است با باقی ماندن در قدرت شرایط را برای پیروزی حزبش (حزب آینده) در انتخابات پیشرو فراهم سازد. براساس برخی خبرهای منتشر شده، مقامات رژیم صهیونیستی از استعفای سعد حریری حمایت کردهاند.
اسرائیلیها همچنین برای مقابله با ایران و متحدان منطقهای او، آغوش خود را برای سعودیها گشودهاند. میتوان پیشبینی کرد فشار برای خروج حزبالله از سوریه پس از شکست داعش و گروههای وابسته به القاعده نیز بخشی از برنامههای ضدایرانی محمد بنسلمان باشد، برنامهای مشترک با رژیم صهیونیستی که اعلام کرده است هر نوع تجهیزات حزبالله که در فاصله ۴۰ مایلی مرزهای اسرائیل قرار گیرد را بمباران خواهد کرد.
تاکنون تلاشهای عربستان درخصوص سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» در لبنان نتیجه نداده است. این شکست درحالی است که عربستانیها اعتبار سعد حریری را در این راه هزینه کردهاند و مردم لبنان او را بهعنوان قربانی ملی سیاستهای مداخلهجویانه عربستان میدانند. البته بهنظر نمیرسد شاهزادگان سعودی بخواهند از سیاستهای خود عقبنشینی کنند. در این باره عربستان سعودی تلاش خواهد کرد با دلارهای نفتی که در اختیار حزب مسیحی راستگرای لبنان قرار میدهد، زمینههای لازم را برای تضعیف میشل عون فراهم سازد.
در کشورهای دیگر نیز سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» عربستان سعودی چندان موفق نبوده است. تلاش عربستان برای مغلوب ساختن انصارالله در یمن با استفاده از حملات هوایی، تنها یک نتیجه داشته است: ایجاد وخیمترین بحران انسانی جهان در یمن، با بیش از ۵۰ هزار کودکی که تا پایان سالجاری بهدلیل گرسنگی یا بیماری میمیرند. در عراق نیز سیاسیون شیعه قدرت خود را تثبیت کردهاند و در سوریه دولت بشار اسد با قدرت بهکار خود ادامه خواهد داد.
فشارهای محمد بنسلمان برای قطع رابطه قطر با ایران تاکنون نتیجهای عکس داده است، چراکه روابط سیاسی و اقتصادی تهران- دوحه در حال گسترش است. با این شرایط «شورای همکاری خلیجفارس» نیز که ابزار آلسعود برای نفوذ بر کشورهای عربی منطقه بوده است، چندان دوام نخواهد آورد. بنابراین سیاست «تفرقه بینداز، حکومت کن» عربستان تاکنون خواست آنها که محدود ساختن نفوذ منطقهای ایران بوده است را برآورده نکرده است. این سیاست تنها یک نتیجه داشته است: بیثباتی منطقه.
ترجمه و تنظیم از نیما صبوری