تایید رابطه اختلال روانی با ثبت عکس های سلفی
برای اولین بار در سال ۲۰۱۴، با انتشار مطلبی در اینترنت و دست به دست شدن آن بهصورت گسترده، موضوع اختلال روانی گرفتن عکس سلفی بر سر زبانها افتاد. این مطلب که از زبان انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) نقل شده بود، گرفتن عکس سلفی به شکل وسواسگونه و بیش از حد را در زمره اختلالات روانی قرار میداد. بعدها مشخص شد که این مطلب غیر واقعی است و انتشار آن توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تکذیب شد. انتشار این مطلب اما آغازگر تحقیقات جدیدی بود که اکنون بعد از گذشت سه سال، اختلال روانی گرفتن سلفی یا سلفیتیس (Selfitis) را تأیید میکند.
جانانتاران بالاکریشنان، از دانشکده مدیریت تیاگاراجار از شهر مادورای کشور هندوستان و مارک دی گریفیتز، از دانشگاه ترنت شهر ناتینگهام انگلستان، در مجله بینالمللی سلامت روانی و اعتیاد، مقاله جدیدی با نام «مطالعه اکتشافی در سلفیتیس و رشد ابعاد رفتاری سلفیتیس» منتشر کردهاند.
در این مطالعه تلاش شده است مقیاس رفتاری سلفیتیس (SBS)، برای طبقهبندی افراد و درجهبندی آنها بر اساس میزان گرفتن عکسهای سلفی تعریف شود. در درجه نخست، محققان به مجموعه ای از عوامل که باعث ثبت وسواسگونه عکس سلفی میشود، اشاره میکنند. این عوامل ۶ گانه شامل بهبودهای محیطی، رقابت اجتماعی، جلب توجه، بهبود خُلق، افزایش اعتمادبهنفس و ارزیابیهای شخصی میشوند.
در ادامه آنها اقدام به دستهبندی ۲۲۵ نفر از دو دانشگاه مختلف در هند در سه گروه مرزی، حاد و مزمن کردند. این دستهبندیها پیش از این هم در سال ۲۰۱۴ مطرح شده بودند.
در میان این شرکتکنندگان، ۳۴ درصد در دسته مرزی، ۴۰.۵ درصد در دسته حاد و ۲۵.۵ درصد در دسته مزمن قرار گرفتند. مردان در این مطالعه نرخ ابتلای بالاتری به سلفیتیس نشان دادند. این رقم برای مردان ۵۷.۵ درصد و برای زنان ۴۲.۵ درصد برآورد شد. همچنین مشخص شد که افراد جوان به ویژه در گروه سنی ۱۶ تا ۲۰ سال، حساسیت بیشتری در ابتلا به سلفیتیس دارند.
۹ درصد از شرکتکنندگان روزانه بیشتر از هشت سلفی از خود میگرفتند و ۲۵ درصد از آنان روزانه حداقل سه عکس سلفی در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذاشتند
بر اساس گفتههای بالاکریشنان، معمولا افرادی که به این اختلال دچار هستند از کمبود اعتمادبهنفس رنج میبرند. این افراد همچنین دائم در تلاش هستند تا در میان اطرافیان خود مورد پذیرش قرار گیرند و علائمی مشابه رفتارهای اعتیادگونه از خود نشان میدهند. اکنون که وجود چنین اختلال روانی تأیید شده، امید است تحقیقات بیشتر، منجر به کشف چرایی و دلایل ایجاد این رفتار وسواسگونه در افراد شود و محققان دریابند چه روشهایی برای کمک به این افراد و درمان آنها مفید خواهد بود.