این عروس سفیدپوش مرواریدگون شهر
به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، ساعت هنوز هشت شب نشده است که هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد سفیدی خاصی، نگاه مسافران را به سمت خود می کشاند و در نهایت ناباوری، برف این عروس سفیدپوش شهر را می بینی که بعد از ماه ها انتظار، رخ عیان کرده است.
زیبایی خاصی در همین لحظه شهر را گرفته است و با خود می اندیشی که این برف هم با توجه به نداشتن احساس سرما در سردترین فصل سال تا دقایقی دیگر به پایان خواهد رسید و دیگر اثری از آن نخواهد بود.
مرور خاطرات چند ماهه بی سرمایی آنهم در سردترین ماه سال وجود را به شدت می آزارد؛ آلودگی هوا به شدت بر سر تهران سایه انداخته بود طوری که کار از تعطیلی مدارس پیش دبستانی، دبستان، دبیرستان و حتی دانشگاه ها هم گذشته است؛ کم کم داشت باور می شد که امسال تهران بدترین زمستان سال خود را در نیم قرن گذشته تجربه خواهد کرد.
لباس ها و کفش های زمستانی در لباس و کفش فروشی های سطح شهر بی خریدار ماند و فروشندگان کم کم داشتند مجبور می شدند این لباس ها را به گوشه ای بگذارند و حتی در برخی فروشگاه ها، لباس بهاره دوباره بساط شده است.
مردم شهر دیگر از این وضع به ستوه درآمده بودند؛ طوری که نم نمک داشتند به این باور می رسیدند خداوند - نعوذبالله - تهران را فراموش کرده است یا اینکه نمی خواهد دست رحمتش را بر سر این شهر مغرور پردرد بکشاند.
اما این همه ماجرا نیست؛ به قول شاعر «در ناامیدی بسی امید است» ؛ صبح ساعت 6 وقتی چشممان به روی دنیای روز یکشنبه باز می شود، از لابلای درزهای پنجره سفیدی خاصی چشمان را سمت خود می کشاند و در نهایت مسرت و شادمانی ادامه دار بودن بارش برف به چشم می خورد.
اینترنت تلفن همراه که روشن می شود خبری را با این مضمون «ادارات امروز یکشنبه ساعت 10 باز می شوند» ، می خوانی؛ نخستین اقدام یک خبرنگار می تواند رفتن در سطح شهر و دیدن واکنش های مردم و ثبت این واکنش ها با دوربین عکاسی یا ذهن خلاق یک خبرنگار باشد.
شهر کاملا سفیدپوش است؛ دانه های ریز و درشت برف رقص کنان و عشوه کنان می بارند و این شگفتی نادر طبیعت انسان را در فکر فرو می برد؛ «الله جمیل و یحب الجمال». دانه های روشن و شفاف برف، زنده بودن را نشان انسان می دهد و اینکه تا بشر هست باید از این زیبایی ها نهایت بهره را ببرد و مثل دانه های برف زلال و بی ریا باشد.
برف این پنبه های رشته رشته شده، صورت زمین را با نرمی و لطافت خود نوازش می کنند و در این میان زیباتر از همه واکنش مردمی است که ماه ها در انتظاری زیباتر برای دیدن آن به سر می بردند.
درختان کاملا سفیدپوش هستند گویی هیچ بهاری نبود و هیچ روزگاری، سبزی در این درختان مشاهده نمی شد.
بلورهای سفید برف سطح شهر را بلورآجین ساخته و هر کسی در خیابان های شهر شاد و پرانرژی قدم برمی دارد.
دستت به درختان برای تکاندن شاخه های آنها از برف نمی رسد؛ شانه شاخه های درختان را برف پوشانده و به قدری این پنبه های ریز و درشت رشته رشته شده بر شانه های درختان چنبره انداخته اند که شاخه ها نمی توانند دوام بیاورند و بسیاری از این شاخه ها از فرط سنگینی خم شده و شکسه اند. شاخه ای درخت بعد از شکسته شدن به سیم برقی آویزان می شود تا شاید به این امید که دوباره به تن درختی که از او جدا شده، برگردد.
مردم در سطح شهر آنچنان از مشاهده برف به وجد آمده اند که خودشان هم باورشان نمی شود؛ پسر نوجوانی با دستان کوچکش شاخه های درختان را تکان می دهد با این هدف که بتواند مانع از شکستن این شاخه ها شود.
دخترکان در دستان خود برف جمع و آن را گلوله کرده و با نهایت ذوق به این گلوله هایی که چون مروارید در کف دستانشان قرار دارد، می نگرند.
یکی مثل خودت دلش به حال شمشادهای کنار خیابان می سوزد و با پاهایش برف های روی شمشادها را می تکاند تا این ها هم فرصتی برای نفس کشیدن داشته باشند.
مغازه دارها جلوی مغازه هایشان را می روبند و افرادی که در یک محله یا کوچه زندگی می کنند، مدام در حال تمیز کردن کوچه و محله از برف هستند تا رفت و آمد برای مردم آن کوچه آسان باشد.
عده ای هم شاخه های شکسته و ریخته شده روی زمین را جمع می کنند تا این شاخه ها وارد جوی آب نشده و موجب آب گرفتگی معابر نشود.
جمعی هم با همدیگر با برف روب جلوی مغازه هایشان را تمیز می کنند تا مبادا این شاخه های شکسته و این برف های تلنبار شده مانع از راه رفتن مردم عادی شود.
بعضی هم کنار در مغازه یا خانه شان در حال برف بازی هستند و عده ای هم از سر ذوق با درست کردن آدم برفی در خیابان، دست سرد دانه های گوهرین برف را با گرمی می فشارند و به آنها خیرمقدم می گویند.
جالب تر این جاست کسی زیر بارش تند برف چتر به دست نیست و همه و همه بدون چتر از برف استقبال می کنند.
اما در این میان مثل همیشه چیزی آزارت می دهد و آن هم آماده نبودن متولیان امر است. شهرداری گویی با توجه به نباریدن برف و باران در این چند ماه، به این شرایط عادت کرده و اصلا خود را برای چنین روزی مهیا نکرده است.
نه کیسه شنی در سطح شهر دیده می شود نه گروه هایی از شهرداری که به صورت منسجم و حساب شده بخواهند مانع از شکسته شدن درخت هایی شوند که در حال حاضر آبستن سبزینه های بهاری هستند و تا کمتر از دوماه دیگر باید شاخه های سبز نو بزایند.
مثل همیشه اگر اغراق نباشد این مردم هستند که با همدلی و همراهی یکدیگر، در کنار شادی هایی که از خود بروز می دهند، خیابان ها را می روبند و شاخه های درختان را تا آنجا که امکان دارد می تکانند.