واکنش سونیا پوریامین، مجری سیما به ضرغامی: در جلو و پشت دوربین همیشه یکسان ظاهر شدهام
در این پاسخنامه که در روزنامه شرق منتشر شده است، امده است:
آقای ضرغامی!
با یاد خدا و عرض سلام و ادب، مایل نبودم آنچه را که خواهید خواند هرگز مکتوب کنم یا بر زبان بیاورم (چنانکه بعد از چهارسالوچندماه، نخستینبار است که رسانهای میشود)، اما چون در یک سال گذشته دوبار در گفتههایتان به بنده (سونیا پوریامین) اشاره کردید و در هردو مورد، مطالبی خلاف شئون بنده بر زبان آوردید، ناگزیر از این چند سطر نوشته برای تنویر حضرتعالی شدم.
١- اینجانب بخش اعظم زندگی خود را در سازمان صداوسیما گذراندهام. از سال ١٣٥٩ و آغاز جنگ تحمیلی با برنامه زنده «همگام با جنگ». (فکر میکنم آن دوران را به خاطر دارید) اعتقاداتم به انقلاب و ارزشهای آن، مرا در این مسیر پرتلاطم اما سازنده حفظ کرد و امروز هر لحظه فعالیت و تلاشم در این رسانه مایه افتخارم است. تحصیلاتم را با کارم مرتبط کردم. لیسانس کارگردانی تلویزیون و فوقلیسانس پژوهش هنر گرفتم. و دورههای مختلف تخصصی برنامهسازی را در مسیر کاری خود طی کردم. تهیهکننده ارشد سازمان شدم. برنامههای پربیننده ساختم. از جمله نخستین زنانی بودم که در سال ١٣٦١ از طرف سازمان به جبهههای جنگ تحمیلی رفتم. از جمله نخستین زنانی بودم که در سال ١٣٧١ از طرف سازمان برای تهیه برنامه عازم حج شدم. تهیهکننده و مجری برتر شبکه جامجم شدم (زمانی که این شبکه در بین ایرانیان مقیم خارج از کشور ارج و منزلت فراوانی داشت). در پربینندهترین برنامههای گفتوگومحور دهههای ٧٠ و ٨٠، یعنی پخش ٥ و تهران ٢٠ حضور جدی و اثرگذار داشتم. با دو رئیسجمهور این دیار گرانقدر قبل از آقای دکتر روحانی مصاحبه کردم و... .
بنابراین، بنده با آن مجری که جنابعالی در گفتوگوهایتان توصیف کردید (دیگ و قابلمه تبلیغ میکرد و فاقد دانش و سواد بود) بسیار متفاوتم. تعجب کردم چگونه رئیسی داشتم که کارمند خود را ناشناخته قضاوت میکند. یادآور میشوم که در سازمان صداوسیما، نمونههایی مثل و بهتر از بنده فراوانند که با همین شیوه قضاوتهای بیاساس از سوی مدیرانشان کارایی خود را از دست داده و با تجاربی ارزشمند نادیده گرفته شدهاند.
٢- بنده در زندگی به اصولی معتقدم. معتقدم به فردی که با جمهور مردم مسئولیت اداره کشور را بهعهده میگیرد باید احترام گذاشت. در ضمن همواره به رسانهای که خانه من بوده و شخصیت اجتماعی مرا ساخته است احترام گذاشتهام و در جلو و پشت دوربین همیشه یکسان ظاهر شدهام. آن روز بهخصوص، یعنی ١٦ بهمن ٩٢، پنج سال از بازنشستگیام در صداوسیما میگذشت. وقتی از طریق دفتر ریاستجمهوری مطلع شدم که باید در مقابل رئیسجمهور کشورم بنشینم هم خوشحال شدم و هم نگران. میدانستم وقتی صداوسیما این هماهنگی را انجام نداده باشد احتمالا مشکلاتی پیش خواهد آمد. بهتر است نگویم که پیش آمد. در مورد آن روز و جهت یادآوری و کمک به ذهن پرمشغله جنابعالی به چند نکته فقط اشاره میکنم:
برخلاف نظر شما هیچچیز در دقیقه آخر اتفاق نیفتاد و من در آخرین لحظه دعوت نشدم. ماجرا از صبح روز ١٦ بهمن در جریان بود - جنابعالی انتظار نداشتید که دفتر ریاستجمهوری یک زن را معرفی کند – و وقتی متوجه شدید بهطرق مختلف و از طریق افراد گوناگون تلاش کردید بنده را منصرف کنید. حتما فراموش نکردهاید که از دفترتان و مدیریت وقت شبکه اول تمام بعدازظهر ١٦ بهمن ٩٢ با بنده تماس میگرفتند (کاری که معمولا عادت به انجامش ندارند) که منصرف شوید و اگر در مصاحبه بنشینید چه و چه.... فراموش نکردهاید که بالاخره پس از ساعتی تأخیرانداختن در پخش مصاحبه و بهقول خودتان کوتاهآمدن!! (چه عبارت تأملبرانگیزی در گفتوگوهایتان استفاده کردهاید!) همان مسئولان شبکه به کارگردان مصاحبه گوشزد کرده بودند که در تصاویری که میگیرند (بهخصوص در نماهای دور) بنده دیده نشوم. یعنی اگر من پرسشی از رئیسجمهور مطرح نمیکردم حتی در آن مصاحبه دیده هم نمیشدم!!!
بعدا که این نکته را به من گفتند بیشتر تعجب کردم چگونه رئیسی داشتم که سیواندیسال خدمت صادقانه و کار حرفهای یک کارمند ارشد خود را با چنین شیوههایی قدردانی میکند. بیشک کنشهای انسان حاصل قضاوتهای اوست.
٣- در گفتوگوی تصویری با تاریخآنلاین (که نمیدانم چه تاریخی انجام شده) در جملاتی تحقیرآمیز بنده را بهعنوان مجری توصیف کردید که دیگ و قابلمه تبلیغ میکند. و در گفتوگوی اخیرتان با روزنامه شرق در بازخوانی آن ماجرا (که نمیدانم چرا نمونههای مختلفی از آن را بهیاد میآورید) مجددا بنده را فاقد دانش و سواد دانستید و با برنامه آشپزی در شبکه نسیم مرتبط کردید (من هرگز در شبکه نسیم برنامه نداشتهام) و قضاوت کردید که در شأن و جایگاه نشستن جلوی رئیسجمهور نبودم. اجازه دهید باز هم به چند نکته اشاره کنم:
ظاهرا فراموش کردهاید که همین دیگ و قابلمهها و دمنوشهای لاغری و کرمها و... در دوره جنابعالی نه در حاشیه برنامهها بلکه به متن برنامههای تلویزیونی وارد شدند. در دوره جنابعالی باب شد که مجریان توانمند مجبور شوند این کالاها را در متن برنامهای که اهدافش چیز دیگری بود نام ببرند و تبلیغ کنند. فراموش کردید که ورود این اقلام گاها مضر و بعضا بیخاصیت، چقدر اعتماد مخاطب رسانه ملی را سست میکند که کرد و چقدر میتواند در ریزش مخاطب مؤثر باشد که شد. فراموش کردید که تبلیغات در رسانه گرچه ضرورت دارد اما قواعدی هم دارد. و بالاخره فراموش کردید که اتفاقا بنده چون حاضر نشدم با این شیوه ابداعی برنامه اجرا کنم از کار اجرا هم کنار گذاشته شدم. و باز هم تعجب کردم چگونه رئیسی داشتم که در دانشگاه عمومی کشور، بدون تحقیق حکم میدهد.
٤- آقای ضرغامی! در سازمان بیمثال صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، نیروهای متعهد، زبده، تأثیرگذار و فکور فراوانند. مدیریت ماندگار آن است که آنها را بیابد و به اتاقهای فکر دعوت کند، در جلسات طرح و برنامه شرکت دهد و تشویق کند. نهآنکه آنها را کنار دیگ و قابلمه تصور کند و برای تشریح اقتدارش که بالاخره به کوتاهآمدن میانجامد! آنها را کمسواد، بیدانش، معمولی و فاقد شأن و شئون بداند. امروز ٣٦ سال از ارتباط رسمی و غیررسمی بنده با سازمانی میگذرد که به تأثیرگذاری فرهنگی و جایگاه ارزشمند سیاسی آن در جامعه ایمان دارم. بنابراین میتوانم ادعا کنم شناختم از رسانه کمتر از شما نیست. اگر و فقط اگر، آن روز ١٦ بهمن ٩٢، از اینکه کارمند دونپایه کمدانش بازنشستهتان این موقعیت را یافته که در جلوی رئیسجمهور منتخب مردم بنشیند، خوشحال میشدید و بهجای اینکه تصور کنید پایههای اقتدارتان لرزیده، لحظهای به این موضوع میاندیشیدید که چقدر سرمایه انسانی ارزشمند دیگر در سازمانتان دارید که بنده کمترین آنها هستم، آنگاه قدرت واقعی خودتان را پیدا کرده بودید.
آقای ضرغامی! آقای ضرغامی! پاداش همه زمانهایی که در صداوسیما به این مرزوبوم و مردم بزرگوارم خدمت کردم وجدان آرام و سکینه قلبم است. خواهرانه به شما نصیحت میکنم در قضاوتهای خود با تأمل و تفکر رفتار کنید. و برای سیاستورزی، حرمت، انسانیت و شخصیت را فراموش نفرمایید.
توفیق حضرتعالی را در صراط مستقیم از خداوند سبحان مسئلت دارم.