مغرب دست در دست سعودی علیه ایران
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا؛ مغرب روز سه شنبه بعد از اعلام قطع روابط خود با تهران، از زبان وزیر خارجه اش ادعا کرد که ایران و نیروهای حزب الله لبنان از طریق سفارت ایران در الجزایر با جبهه پولیساریو در ارتباطند و به آن ها آموزش و سلاح می دهند.
این اعلام با استقبال برخی کشورها و سازمان های منطقه ای مخالف ایران روبرو شد؛ عربستان سعودی، امارات، بحرین، اردن، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس از تصمیم رباط در قطع روابط با تهران استقبال کردند.
ساده انگاری است اگر چنین برداشت شود که قطع روابط مغرب با ایران به بهانه ادعای حمایت تهران از «پولیساریو» نتیجه کشف و شهود یکباره مقام های مغربی است؛ حتی اگر خلوت و سلفی سه نفره پادشاه مغرب، ولیعهد سعودی و نخست وزیر لبنان تصادفی باشد.
خبرگزاری «الصحراویه» گزارش داد که «ابی بشرای البشیر» نماینده جبهه پولیساریو در فرانسه بعد از ادعای مغرب درباره کمک ایران و حزب الله به جبهه متبوعش، در گفت و گو با رسانه ها دولت آن کشور را با این اظهارات به چالش کشید: دولت مغرب تنها و تنها یک دلیل و مدرک بیاورد که ما (پولیساریو) از ایران یا هر طرف خارجی دیگری کمک گرفته باشیم. ما دولت مغرب را به چالش می کشیم تا دلیلی برای اثبات ادعایش بیاورد؛ دلیلی که این ادعاهای بی سند و بی اساس را تایید کند.
وی افزود: پولیساریو جنگ آزادی بخش مردمی خود را فقط با اعتماد مطلق به نیروی انسانی و کادر صحرایی خود پیش برده و در طول مبارزه مسلحانه علیه اشغالگری مغرب، حتی وجود یک نفر نیروی نظامی وابسته به خارج در این جبهه مشاهده نشده است.
نگاهی به بحران صحرای غربی
اسپانیا در سال 1883 میلادی صحرای غربی را به قلمرو خود ملحق کرد و این روند ادامه داشت تا اینکه در سال 1973 جبهه پولیساریو تشکیل و این گروه نبرد با دولت مادرید را آغاز کرد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1975 میلادی از دیوان بینالمللی دادگستری خواست درباره وضعیت صحرا رای صادر کند. این دادگاه، وجود روابط تاریخی بین صحرا با مغرب و موریتانی را تائید، اما وجود رابطه حاکمیت و سیطره قانونی میان آنها را رد کرد. در همین حال، توافق سه گانه مغرب، اسپانیا و موریتانی منجر به خروج اسپانیا شد.
پس از خروج اسپانیا از صحرای غربی در سال 1975 میلادی، صحرای غربی به مغرب الحاق شد. این امر با مخالفت شدید نیروهای« جبهه پولیساریو» روبه رو شد و درگیری های شدیدی میان طرفین درگرفت که در سال 1991 میلادی با میانجیگری سازمان ملل، این درگیریها متوقف شد.
جبهه پولیسارو در سال 1976 از تشکیل کشوری به نام جمهوری صحرا به مرکزیت العیون خبر داد که این خود با درگیری هایی در منطقه همراه بود زیرا مغرب و موریتانی مخالف این امر بودند .
مغرب نوعی خودمختاری به صحرای غربی پیشنهاد داده اما جبهه پولیساریو خواستار برگزاری همه پرسی تحت نظارت سازمان ملل برای استقلال جمهوری دموکراتیک عربی صحرا است.
صحرای غربی واقع در ساحل اقیانوس اطلس، تنها منطقه در قاره آفریقا بوده که پس از پایان یافتن دوران استعمار، هنوز وضعیت سیاسی آن نامشخص است.
جبهه پولیساریو سازمانی سیاسی نظامی در صحرای غربی است. این گروه در سال 1973 به عنوان یک گروه مقاومت علیه تسلط استعماری اسپانیا بر صحرای غربی و با هدف استقلال این منطقه ایجاد شد. پولیساریو پس از خروج اسپانیا در سال 1976 از این منطقه و تقسیم آن بین مغرب و موریتانی به مخالفت با این دو کشور پرداخت. استدلال پولیساریو این بود که سرنوشت این منطقه را بعد از خروج اسپانیایی ها نه توافقات منطقه ای بلکه حق تعیین سرنوشت به دست خود ساکنان آن، تعیین می کند.
موریتانی و پولیساریو در سال 1979 با یکدیگر صلح کردند اما تنش ها بین مغرب و پولیساریو ادامه یافت. جبهه پولیساریو که می گوید این سرزمین متعلق به مردم بومی منطقه است، به یک جنگ چریکی علیه مغرب دست زد تا اینکه آتش بسی با میانجیگری سازمان ملل در سال 1991 میان دو طرف منعقد شد اما این مناقشه کماکان حل نشده و دو طرف از آن زمان تاکنون در مذاکرات به بن بست رسیده اند.
گمانه ها درباره علت اتهام زنی به ایران و حزب الله
مغرب از زبان «ناصر بوریطه» وزیر امور خارجه خود ادعا کرده است سفارت ایران در الجزایر با جبهه پولیساریو همکاری دارد و دلایل قاطعی در دست دارد که ثابت می کند حزب الله لبنان و سفارت ایران در الجزایر در آموزش جنگ چریکی به نیروهای جبهه پولیساریو و کمک تسلیحاتی به آن ها دست دارند.
بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه ضمن تکذیب این ادعا گفت: یکی از مهم ترین پایه های اصولی سیاست خارجی ایران، عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها بوده و خواهد بود.
حزب الله لبنان نیز با انتشار بیانیه ای این اتهام را تکذیب و اعلام کرد: باعث تاسف است که مغرب با فشارهای آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی به چنین اتهامات باطلی متوسل می شود.
برخی تحلیلگران می گویند موضع مغرب تحت فشار سعودی-آمریکایی برای تخریب چهره ایران اتخاذ می شود در حالی که ایران هیچ گاه موضعی درباره قضیه صحرای غربی نگرفته است.
«سی سالم» مدیر شبکه تلویزیونی «الصحراوی» علت قطع روابط مغرب را با ایران، «شرایط دشوار داخلی مغرب» می داند و به «اسپوتنیک» می گوید: اوضاع داخلی مغرب سخت شده است... در مناطق جراده و الحسیمه تظاهرات برپاست، پرونده های دستگیرشدگان از جمله روزنامه نگاران عرصه را بر رباط تنگ کرده است و بحران اقتصادی مغرب به مرحله خفه کننده ای رسیده است؛ مغرب ناچار بود کاری کند تا حمایت کشورهای ثروتمند خلیج (فارس) را جلب کند.
«محمد بودن» کارشناس و تحلیل گر سیاسی مغربی می گوید: دو مساله باعث شد که مغرب چنین تصمیمی درباره ایران بگیرد: اول اینکه ایجاد تحولات بزرگ در سیاست ایران در قبال مغرب با وجود تبادل سفرا، دشوار است و نکته دوم این است که تصمیم قطع رابطه با ایران، روابط مغرب با آمریکا و عربستان سعودی را بهبود می بخشد.
به عبارت دیگر آن گونه که تحلیلگر مغربی می گوید رباط ترجیح داد نقد آسان همراهی با آمریکا و عربستان را به نسیه دشوار روابط با ایران ترجیح دهد.
این در حالی است که دولت مغرب می گوید تصمیم قطع روابط با ایران «کاملا مغربی» است.
در بیروت اما، «سالم زهران» مدیر مرکز رسانه ای « الارتکاز» نظر دیگری دارد و می گوید: حزب الله هیچ ارتباطی به بحران صحرای غربی ندارد؛ مساله این است که مغرب می خواست هدیه ای به دولت ترامپ بدهد و تلاش کرد حزب الله لبنان را هزاران کیلومتر آن سوتر به قربانگاه آمریکایی ببرد؛ اگر چه این اتهام های مغرب، حزب الله را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
چرا حزب الله؟
مغرب می توانست تنها از ایران نام ببرد و تهران را متهم به حمایت از پولیساریو کند یا تنها به دخالت ادعایی سفارت ایران اکتفا کند؛ سوال اینجاست که چرا حزب الله را هم در این سناریوی فرضی داخل کرده است؟
واقعیت این است که نمی توان گفت پادشاهی مغرب صمیمیت قابل توجهی با مقام های سعودی دارد، اما نمی خواهد خود را با آنان در مسائل منطقه ای همراه کند.
خلوت های محمد بن سلمان، سعد حریری نخست وزیر لبنان و پادشاه مغرب فراتر از دیدارهایی ساده است.
بسیاری از ناظران تحولات منطقه در ماه های اخیر، سلفی های سعد الحریری نخست وزیر لبنان با برخی سران منطقه ای و بین المللی مانند امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه و محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را به خاطر دارند؛ سلفی هایی که جنجالی بود و برای بسیاری تداعی کننده سیلی هایی که الحریری در ریاض و در جریان استعفای خود از سعودی ها خورده بود.
بسیاری می گفتند سلفی گرفتن سعد حریری با محمد بن سلمان نتیجه همان سیلی ها و اقدامی برای به دست آوردن دل ولیعهد سعودی بعد از خشم او بود؛ هر چه باشد بن سلمان باید به حریری نشان می داد که استعفای ناگهانی اش از نخست وزیری لبنان اشتباه بوده و حریری هم باید نشان می داد که به اشتباهش پی برده است؛ اما سلفی این دو با پادشاه مغرب چه معنایی داشت؟
اواسط فروردین ماه بود که محمد ششم، پادشاه مغرب پس از سپری کردن دوران نقاهت در پاریس قرار بود به کشورش بازگردد اما بازگشت او برای دیدار با ولیعهد سعودی به تعویق افتاد.
عکس سلفی پادشاه مغرب، ولیعهد عربستان و نخست وزیر لبنان در توییتر سعد حریری با عنوان «بدون شرح» منتشر شد تا به گفته برخی، عمق روابط بین این سه مسئول عرب را نشان دهد.
باید اذعان کرد که مغرب بهترین زمان را برای قطع روابط با ایران انتخاب کرد؛ درست چند روز مانده به تصمیم دولت آمریکا درباره برجام با هدف اعلام پیشاپیش حمایت رباط از تصمیم واشنگتن، کمتر از سه روز مانده به انتخابات لبنان برای جلب حمایت عربستان سعودی و تلاشی برای تخریب چهره حزب الله در کنار ایران و تضمین حمایت سعودی ها در بحران اقتصادی مغرب.