پاسخ فارنپالیسی به درخواستهای پمپئو از ایران
به گزارش اقتصادنیوز وقتی سخنرانی وزیر امور خارجه مایک پمپئو را درخصوص ایران خواندم، نمیتوانم آن را به هیچوجه از سرم خارج کنم؛ بهویژه ۱۲ خواسته و شرط آمریکا قبل از ورود به هرگونه توافق جدید هستهای با ایران است. فهرست مورد درخواست پمپئو در حداقلترین حالت ممکن، بلندپروازانه است. فکر میکنم منطقی باشد که پاسخ بسیاری از متخصصان ایرانی به این درخواست این باشد که: بله، باش تا صبح دولتت بدمد! هرچقدر هم که درخواستهای پمپئو مشروع باشد، بسیار بعید است که حاکمیت در ایران با آنها کنار بیاید. این درخواستها با همه آنچه ما از هسته مرکزی و DNA جمهوری اسلامی سراغ داریم متباین و در تضاد با آن است. این دقیقا یک کاپیتولاسیون علیه نظام ایران است. در واقع این درخواستها به معنی آن است که ایران چیزی به غیر از جمهوری اسلامی باشد.
در نتیجه بسیاری این سخنرانی پمپئو را به شکلی ظریف تلاشی برای تغییر نظام در پرده میبینند. حمایت از این ایده را میتوان در بخشی از سخنرانی او دید که به شکلی وسیع مردم ایران را خطاب قرار داد و از الهام برای آیندهای روشن برای این مردم با «انسجام تمام» سخن گفت. پمپئو در پاسخ به اینکه چقدر زمان میبرد تا استراتژی آمریکا در مقابل ایران موفق باشد، بیش از قبل ایده تغییر رژیم را عیان کرد و گفت: در پایان روز این مردم ایران هستند که زمان آن را انتخاب میکنند. صادقانه بگویم که نمیدانم هدف نهایی و غایی ترامپ در این خصوص چیست. آیا تنها بهدنبال آزمون فشار برای عقب نشاندن رفتارهای تهاجمی ایران است؟ آیا باور دارد که نظام ایران را میتوان مجبور به تعاقب صلح از مسیر درخواست آمریکا برای یک توافق جدید کرد؟ یا اینکه در واقع هدف ناگفته همان تغییر رژیم است؟
البته که همه اینها میتواند در مراتب و اولویتهای متفاوت جزو اهداف ترامپ باشد. اینکه حداقل مجاب کردن ایران به پایین کشیدن فتیله و عدم تهدید منافع آمریکا و اگر امکانپذیر باشد، اجبار ایران به بازگشت به میز مذاکره و تلاش برای چانهزنی گستردهای که به شکل جامع رفتارهای ایران هم در بعد هستهای و هم غیرهستهای را شامل شود. اما اگر ایران به این تن ندهد، ایالاتمتحده بهدنبال آن خواهد بود که فشار بر ایران را تا حد ممکن افزایش دهد تا نظام تغییر کند.
ترامپ در بیانیهاش در خروج از توافق هستهای اعلام کرد که «آماده، خواهان و قادر» به انجام «یک توافق بلندمدت» با رهبران فعلی ایران است. آیا این شکلی از حیلهگری زیرکانه است؟ فکر نمیکنم اینگونه باشد. همه آنچه در مورد دیدگاههای شخصی پمپئو و بولتون میگویید، در جای خود صحیح است؛ اما من فکر نمیکنم که ترامپ وقتی اموراتش پیش برود چندان علاقهای به همراهی با جماعت خواهان تغییر نظام در ایران داشته باشد. او دخالتهای اخیر آمریکا در عراق، افغانستان و لیبی را مورد تمسخر قرار داده است. او خاورمیانه را شبیه به یک باتلاق میبیند، شبیه به یک سیاهچاله بیانتها که جان و منابع آمریکاییها را در خود میبلعد. تمایل اساسی او بر محدود کردن حضور ایالاتمتحده در این منطقه، قطع صرف منابع و درخواست از متحدان محلی برای بر عهده گرفتن امور است. تغییر نظام پرهزینه و نیازمند منابعی وسیع است، کجای این در استراتژی ترامپ جای دارد؟
علاوه بر این تقویت تضمین آمریکا برای آمادگی درخصوص مذاکره جدید با ایران، موضوعی است که پمپئو سخنرانی خود را با آن آغاز کرد و طی آن مزایای اساسی برای ایران در توجه به نگرانیهای ایالاتمتحده را ذکر کرد؛ پایان تحریمهای آمریکا. بازگشایی روابط دیپلماتیک و تجاری در شکل تام و کامل آن. دسترسی به فناوریهای جدید و حمایت آمریکا از مدرنسازی اقتصاد ایران و ادغام مجدد آن در اقتصاد جهانی. پمپئو نیازی نداشت که تا این حد جلو برود. بیش از آنچه همه دولتهای قبل رفته بودند.
همه اینها مربوط میشود به تلاشهای پمپئو و ترامپ (و البته وزیر امور خارجه قبلی رکس تیلرسون) تا رهبر کرهشمالی را از این موضوع مطمئن کنند که انجام درخواست آمریکا برای خلعسلاح اتمی کامل میتواند رونق و امنیت بیحسابی را برای کشورش به ارمغان آورده و همچنین از بقای نظام به آن اطمینان دهد. اینکه آیا این مساله در مورد کرهشمالی و ایران موفق خواهد بود یا نه موضوع دیگری است. اما باور من بر این است که این همان مدلی است که ترامپ بهعنوان پایان مساله در مورد هر دوی این کشورها در ذهن خود داشته است. آنگونه که مشخص است کاخ سفید درصدد است بخش اعظمی از این هدف را با استفاده از «فشار مالی بیسابقه» بر ایران و آنچه پمپئو «سختترین تحریمها در تاریخ» خواند، بهدست آورد. این امر بسیار تهدیدکننده بهنظر میرسد.
اما آیا برای دولت ترامپ آنچه پمپئو وعده آن را داده، عملی است؟ برخی تحلیلگران بر این عقیدهاند که توان مالی و قدرت مالی آمریکا در نهایت همه کشورهای اروپایی، روسیه و چین و هند و دیگر کشورهایی را که در برابر تحریمهای آمریکا مقاومت کرده و در همراهی با آنها بیمیل هستند بهزانو در خواهد آورد. برخی دیگر بر این باور هستند که اقدامات نهچندان کارآمد یکجانبه ترامپ و بیاعتنایی او به منافع اقتصادی و استراتژیک بقیه کشورهای دنیا، درنهایت منجر به مجموعهای بیسروته از تحریمهای بیاثر خواهد شد. در این زمینه تهدید پمپئو به برقراری سفتوسخت تحریمهای قبل از توافق هستهای و برقراری تحریمهای بیسابقه در تاریخ در واقع خیالی، موهوم و همراه با نتایج مصیبتبار ناخواسته احتمالی برای رهبری جهانی آمریکا خواهد بود. رصد این دو موضع متفاوت و دیدن اینکه کدامیک از این دست تحلیلها درنهایت درست از آب درخواهد آمد موضوعی تحلیلی و جالب است. اما درخصوص مساله سیاستگذاری، بهنظر میرسد دولت ترامپ و استراتژیاش در برابر ایران بهگونهای است که حق با گروه اول باشد.
فراتر از تحریمها، ادامه ارائه جزئیات دقیق از سوی دولت درخصوص اینکه چگونه قرار است از سایر ابزارهای ایالاتمتحده برای ایجاد کمپینی با فشار بینهایت بر ایران استفاده کند، دردسرساز شده. این موضوع از زمانی که در هفت ماه قبل ترامپ برای اولین بار اقدام به رونمایی از استراتژی خود در برابر ایران کرد، مطرح بوده است. سخنرانی پمپئو هم در این زمینه چیز زیادی برای گفتن نداشت. این پرسش همچنان باقی است که ترامپ برای رسیدن به هدف بلند پروازانهای که در سر دارد، آماده استفاده از چه چیزی در کنار تحریمهاست؟ قرار است از چه منابعی استفاده کند؟ چه تعداد از متحدان آمریکا در این مسیر فهرست شدهاند و تا کجا و به چه چیزی قرار است تن دهند؟ در کنار اینها موضوع مهم دیگری که باقیمانده این است که قرار است نیروهای آمریکایی در سوریه باقیمانده تا به احاطه کردن نیروهای ایرانی و جلوگیری از رسیدن آنها به مرز اسرائیل کمک کنند یا نه؟ این مساله جدیت استراتژیک دارد. سخنرانی پمپئو تا حد زیادی ایران و تهدیدهای جدی این کشور برای منطقه و تلاش و جدیت دولت ترامپ برای پایان دادن به آن را مطرح کرد. اما در مورد جوهره اصلی اینکه چگونه قرار است روی زمین به این هدف برسد ساکت بود، به غیر از آنکه قرار است سپاه پاسداران انقلاب را از منابع مالی محروم کند.