تحلیل سیاسی کیهان از مسابقه ایران و اسپانیا
به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه نوشت: وقتی کافو کاپیتان سابق تیم ملی برزیل در مراسم قرعهکشی جام جهانی روسیه (10 آذر سال 1396) قرعه ایران را به دوربینها نشان داد و مشخص شد در گروه 2 باید با اسپانیا، پرتغال و مراکش رقابت کنیم، کارشناسان فوتبال به این گروه لقب «گروه مرگ» دادند چرا که دو تیم از قویترین تیمهای دنیا در آن حضور داشتند. ایران در صحنه سیاست و اقتصاد بینالملل نیز با گردنکلفتترین کشورها و در واقع در گروه مرگ قرار دارد. همانطور که در قرعهکشی جام جهانی نیز انتخاب اینکه در کدام گروه باشیم با ما نبود، در این میدان نیز انتخاب با ما نیست. اهداف و آرمانهای ما در صحنه بینالملل عجیب و غریب و رویایی نیستند. این قدرتهای جهانی هستند که ایران را تسلیم و از پیش بازنده میخواهند. این روزنامه در ادامه نوشت: درخشش یک تیم در مستطیل سبز به عوامل متعددی وابسته است اما از تاثیر دو عامل کلیدی نمیتوان گذشت. نخست آنکه بازی خوب و زیبا، محصول تمرینهای مداوم و نفسگیر است. تمرینهایی که کمتر دیده میشوند و خبری از تشویق تماشاگران و تحسین رسانهها و امثال اینها نیست. باید دوید و عرق ریخت و سختگیری و فریاد مربی را به جان خرید. نکته دوم آنکه تیم باید در خدمت تاکتیک سرمربی و به اصطلاح تاکتیکپذیر باشد. در یک تیم حرفهای هنرهای فردی وقتی ارزش دارد که در خدمت تیم و تاکتیک آن باشد. برای پیروزی در مقیاس کشوری نیز این دو نکته صدق میکند. نمیتوان تنبلی و بیبرنامگی پیشه کرد و انتظار پیشرفت و درخشش داشت. مخربتر از تمرین ضعیف، آن است که بازیکنان در زمین بهجای حرفشنوی از سرمربی، هر کدام ساز خود را بزنند و راه خود را بروند. یکی از وظایف کاپیتان تیم، انتقال تفکرات و دستورات سرمربی به بازیکنان است. مشکل از آنجایی شروع میشود که برخی اوقات کاپیتانها برای خود نقش مربیگری نیز قائل شده و گمان میکنند تاکتیک آنها موثرتر است. اگر بهترین بازیکنان دنیا را هم داشته باشید و روی نیمکت هم کارکشتهترین مربی نشسته باشد، وقتی تاکتیک سرمربی به هر دلیلی، بطور کامل در زمین پیاده نشود، نمیتوان انتظار پیروزی داشت.
کیهان در ادامه تاکید کرد:تصور کنید در ورزشگاه شهر کازان روسیه، تعدادی ایرانی پرچم اسپانیا را به دست میگرفتند و علیه تیم خودی شعار داده و حریف را تشویق میکردند! چنین صحنهای چنان نفرتانگیز و مشمئزکننده است که حتی تصور آن نیز راحت نیست. اما متاسفانه در مقیاس کشوری و میدان جهانی، چنین وضعیتی وجود دارد. کافی است نگاهی به لیست ایرانیان شاغل در بنیاد ضدایرانی دفاع از دموکراسیهای آمریکا بیندازید که یکی از اصلیترین مراکز پخت و پز تحریمها علیه ایران است و یا رسانههای فارسیزبانی مانند بیبیسی و صدای آمریکا و رادیو فردا و... که ماشین جنگی عملیات روانی علیه ملت ایران هستند. با آنکه فوتبال تنها یک مسابقه ورزشی است اما هیچ تماشاگری آنقدر وقیح و البته احمق نیست که تیم رقیب را تشویق کند اما در عرصه رقابت جهانی، هستند کسانی که نه تنها دشمن را تشویق بلکه برای او مزدوری نیز میکنند.
کیهان در پایان نوشت: بزرگترین پیروزی ما رسیدن به این خودباوری است. چهار سال پیش خوشحال بودیم که تنها یک گل از آرژانتین خوردیم و امروز ناراحتیم که چرا نتوانستیم با اسپانیا مساوی کنیم و حتی آن را شکست دهیم. گذشته از آن چهار لایی ماندگار، چه کسی فکرش را میکرد که قهرمان جام جهانی در مقابل ایران در فکر آن باشد که هر چه زودتر بازی تمام شود و ما در حسرت چند دقیقه بازی بیشتر؟! ما آن شب بازی فوتبال را باختیم اما تیم ما و مردم برنده میدان امید و خودباوری شدند. این خودباوری و روحیه آرمانگرایانه را باید از مستطیل سبز به سایر بخشهای جامعه نیز تسری و توسعه داد. عرصههایی که در آنها با این روحیه و تلاش وارد شدهایم و نتایج خیرهکننده آن را دیدهایم کم نیستند؛ از صنایع موشکی و دفاعی گرفته تا دانش هستهای و نانو و پزشکی و...