پسر سفیر سابق ایران در ونزوئلا: «برید بمیرید» را به همه نگفتم/ وقتی بابای من سفیر بود،من هم استعداد داشتم و پولدار شدم
به گزارش اقتصادنیوز از عصر ایران او به تازگی با انتشار فایلی، مطالبی را درباره وضعیت مالی خوب خود مطرح کرد اما یک جمله او گفته بود: "اگر نمی تونید پول دربیارید اگر نمی تونید زندگی کنید برید بمیرید".به دنبال انتشار این فایل، پدرش نیز با انتشار متنی از او اعلام برائت کرد.«سبحانی»سفیر اسبق ایران در ونزوئلا گفته بود: محمدرضا ۳۱ ساله، فرزند اینجانب است اما از نظر روش و منش زندگی و عقاید متفاوت بوده و همه تلاش من برای هدایت وی ناموفق بوده و ارتباط ما با هم به کلی قطع شده و لذا وی مسئول عملکرد خودش استکه مورد تأیید و حمایت من نیست.ساشا بعد از انتشار این فایل، با روزنامه هفت صبح مصاحبه کرد.
خبرنگار روزنامه هفت صبح نوشت: "صدایش از پشت تلفن کمی لرزان و دائم در حال اثبات خود است که نه از رانت استفاده کرده و نه مدتها است که با پدرش کوچکترین تماسی داشته است. در پاسخ هر سوال تلاش میکند روی این نکته پافشاری کند و خودش را با آقازادههای دیگر مقایسه میکند.
این گفتوگوی «هفتصبح» حاصل پانزده دقیقه صحبت تلفنی با ساشا سبحانی است که به گفته خودش در حال رانندگی بود تا به جلسهای برود که در آن نمایندگان یک شرکت ساخت و ساز معتبر حضور داشتند تا با او قرارداد ساخت و ساز در استانبول امضا کنند.
* خبر صادر شدن حکم جلب شما صحت دارد؟
برای چه دلیل؟ مگر من چیکار کردم؟ من مشغول زندگی خودم هستم و کاری به بقیه ندارم.
* اما در برخی سایتها آمده که حکم جلبتان صادر شده.
کسی چیزی به من نگفته است. من کاری نکردم. یک ویدئو منتشر کردم که گفتم بروید کار کنید و پول دربیارید.
* البته در انتهای آن صحبتها، یک جمله دیگر نیز گفتید!
گفتم اگر نمیتوانید کار کنید و پول دربیارید، برید بمیرد.
* جمله درستی بود؟
منظور من با همه نبود. به آن افرادی میگفتم که مدام در پیج من بدترین فحشها را میدهند. به آنها گفتم به جای اینکه به من فحش بدهید، بروید کار کنید تا پولدار بشوید یا برید بمیرید.
* این جمله شما سرشار از بیادبی، غرور و تکبر است و مطمئنا باید منتظر بازخوردهای نامناسب هم باشید.
خب من باید چیکار کنم؟ زمانی که به من بدترین فحشها را میدهند و مدام در زندگی خصوصی من سرک میکشند، باید اینگونه جواب بدهم.
احمد سبحانی سفیر اسبق ایران در مکزیک و ونزوئلاساشا: منظورم از «برید بمیرید» با همه نبود/ من کاری نکردم / حکم جلب من صادر نشده
* شما پیج خود را باز گذاشتید و لحظه به لحظه از زندگیتان را منتشر میکنید. در چنین حالتی حق ندارید بگویید چرا در زندگی شما سرک میکشند.
این درست است ولی وقتی فحشهای رکیک میدهند و همه زندگی من را به پدرم ربط میدهند، عصبانی میشوم. شما هم اگر جای من بودید همین کار را میکردید.
* من اگر جای شما بودم زندگی خودم را با غرور و تکبر به نمایش نمیگذاشتم.
خب این زندگی من است که برای آن تلاش کردم و زحمت کشیدهام. ترسی از نمایش آن ندارم. لایف استایل من همین است.
* اما این زندگی از راه پدرتان به دست آمده است.
چنین حرفی به هیچ عنوان صحت ندارد. بارها و بارها توضیح دادم. زمانی که پدرم در ونزوئلا سفیر بود من خودم استعداد داشتم که با یادگیری زبانهای مختلف، کار کنم و در همان زمان هم به پدرم کاری نداشتم. اینقدر به من میگویند آقازاده آقازده اما من زمانی که به ایران بازگشتم و چند ماه هم زندگی کردم اما حتی بلد نبودم حساب بانکی باز کنم.
* پس از بازگشت در ایران به چه کاری مشغول شدید؟
با سرمایهای که جمع کرده بودم شروع کردم به خرید و فروش ماشین. آن زمان که ناگهان دلار بالا رفت و قیمتها چند برابر شد، در زمینه خرید و فروش خودرو توانستم سود خوبی کسب کنم و سرمایهام چند برابر شد. پس از آن نمایندگی فروش چند برند مشهور مانند گل و... را گرفتم.
ساشا: منظورم از «برید بمیرید» با همه نبود/ من کاری نکردم / حکم جلب من صادر نشده
* مگر میشود در سن جوانی و بدون داشتن پارتی نمایندگی چنین برندهای مشهور را گرفت؟
چرا نمیشود؟ چرا فکر میکنید همه چیز رابطه است؟ الان دنیا، دنیای ارتباطات است. من زبان انگلیسی، اسپانیایی، فرانسونی و فارسی بلدم و همین موضوع باعث پیشرفت من شد.
* یعنی اگر ما هم زبان خارجی بلد باشیم میتوانیم نمایندگیهای مشهور را بگیریم؟
چرا که نه. در کنار آن نیز من تلاشهای زیاد و شبانهروزی کردم. اصلا کاری به پدرم نداشتم. خودم بودم و خودم. من و پدرم اختلاف عقیده شدیدی با یکدیگر داریم. چرا همه فکر میکنند موفقیتهای من به خاطر پدرم است؟ اصلا یکی از دلایل آمدن من به استانبول، اختلاف عقیده با پدرم بود.
* در استانبول به چه کاری مشغول هستید؟
بالاخره یک سری ارتباطات دارم و کارهای دوستانم را در اینجا انجام میدهم.
* چه کارهایی؟
کار ساخت و ساز انجام میدهم.
* تحصیلات یا سابقهای در این زمینه دارید؟ چگونه توانستید در یک کشور خارجی ساخت و ساز کنید؟
عرض کردم خدمتتان که مهمترین اصل در زمان فعلی، دانستن زبان خارجی و ارتباطات گسترده است. من دوستان زیادی دارم که به واسطه آنها پروژههای مختلفی را در دست میگیرم.
* از همان زمانی که به استانبول وارد شدید، قصد کردید کار ساخت و ساز انجام دهید؟
نه واقعا. تا چند ماه اول نمیدانستم میخواهم چه کاری انجام دهم. پس از چند ماه بیکاری دوستانم پیشنهاد دادند وارد این کار شویم و شکر خدا موفق بودیم. همین الان نیز دارم برای جلسهای با یک شرکت ساخت و ساز آلمانی میروم که کارهایشان در استانبول را من انجام دهم. آنها که دیگر به آقازاده بودن من کاری ندارند. عکسهای این شرکت را هم در اینستاگرامم میگذارم تا همه ببینند من در استانبول مشغول چنین کاری هستم.
* در استانبول با کدام یک از چهرههای مشهور ایرانی ارتباط دارید؟
با هیچکدام. من با داود هزینه و وحید.خ فرق دارم با آنها کاری ندارم. در همین استانبول کلی آقازاده دیگر هم حضور دارند که مشغول استفاده از آقازادگیشان هستند. من اما به بیزینس خودم مشغول هستم.
* اگر خبر حکم جلب شما صحت داشته باشد چه کار میکنید؟
به ایران میآیم و از خودم دفاع میکنم. من کاری نکردم که بترسم. یکی از دفعاتی هم که قبلا به ایران آمده بودم، در فرودگاه بازداشت شده بودم. برای آن فیلمی که در آن نشان میدادند یک دختر در پشت سر من است. در حالی که این فیلم جعلی بود. خلاصه به دادگاه نیز رفتم و از خودم دفاع کردم. حالا هم آمادگی دارم که به ایران بیایم.