تاجیک: سیاست تابعی از اقتصاد خواهد شد/نباید به مارکسیسم کلاسیک بازگردیم
به گزارش اقتصادنیوز؛ محمدرضا تاجیک استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا با تاکید بر اینکه سیاستزدایی یعنی خیانت به سیاست و اختگی آن و تهی شدن سیاست، گفت: سیاستزدایی از سیاست خودش نوعی سیاست است. سیاستی که به خودش خیانت میکند و سیاستی که درصدد اختگی و خموگی خودش است. سیاستی که میخواهد آن سویهها و ویژگیهای ثباتشکن و آنتاگونیستی (ستیزجویی، لجاجت و مقابله) سیاست را ازش بگیرد و میخواهد سویههای نقدگونه و مخالفت را از سیاست بزداید و دیگر سیاست با دگربودگی و تکثر عجین نباشد و شکلی با تکنیگی و شکلی با یگانگی و وحدت باشد. سیاستزدایی میخواهد جامعه به ما و آنها و خودی و غیرخودی (از منظر قدرت و دیگری) تبدیل نشود و به نوعی همه در یک کمپ و ذیل یک گفتمان و با یک زبان واحد و آمال و آرزوهای واحد قرار بگیرند.
فرهنگ، هنر و سیاست
محمدرضا تاجیک در ادامه به مسئله فرهنگ عمومی و فرهنگ نخبه پرداخت و گفت: هنر، رسانه و سینما و موسیقی و تئاتر چهرهای پروموتهای دارند و مثل آب و آتشاند. یعنی هم میتوانند ابزار دست قدرت باشند و هم میتوانند ابزار مقاومت شوند.
وی با اشاره به اینکه هنر میتواند رهاییبخش نیز باشد گفت: هنر میتواند در چهره مقاومت در مقابل قدرت شکل بگیرد و حجاب را از چهره قدرت کنار بزند و به زبانهای مختلف چهره پنهان قدرت را آشکار و زمختیهای آن را برجسته کند و نهان قدرت را در مقابل نور بگیرد تا مردم آن را ببینند. پس هم قدرت میخواهد از این ابزار استفاده کند و هم مقاومت.
وی ادامه داد: قدرت میخواهد هنجارهای خودش را به صورت رفتارهای اولیه هم در انسانها نهادینه کند و انسان بههنجار تولید کند. انسانی که در خفای خودش هم از این قواعد و هنجارها عبور نمیکند. اینجاست که انسانی مدنی و شهروند تعریف میشود که از این قواعد پیروی کند یا بهاصطلاح بههنجار باشد.
تاجیک افزود: نباید فراموش کنیم که هرکجا قدرتی هست مقاومتی هم قطعا وجود دارد و شکل میگیرد. بنابراین وقتی قدرت تلاش دارد تا هنجارهای خود را به صورت یک فرهنگ در جامعه نشت و رسوب بدهد که به لایههای پایین جامعه و عمق جان و روان انسانها هم برسد در همین لحظع مقاومت مقابل خودش را هم میسازد.
این استاد دانشگاه در ادامه به بحث خرده فرهنگها اشاره کرد و گفت: همیشه میبینیم که یک فرهنگ رسمی یک فرهنگ غیررسمی و مخفی را هم با خود به همراه میآورد و لایههای خرد فرهنگها را شاهد هستیم. عملا فرهنگ مدنظر قدرت به همین دلایل به تعبیر لاکلاو امکان دامنگستر و همهگیر شدن و اینکه هیچ روزنهای برای حرکتی متفاوت باقی نماند پیدا نمیکند. اینجاست که خردهفرهنگها، پادفرهنگها و فرهنگهای غیررسمی به وجود میآیند که بعضا هم گزارههایشان از فرهنگ رسمی جدیتر تلقی میشوند.
وی افزود: پس اگر یک نظام و قدرتی میخواهد بقا و بالندگی و شکوفایی داشته باشد باید اجازه بدهد که نوعی همزیستی مسالمتآمیز میان خردهفرهنگها برپا شود، باید اجازه بدهد که انسانها بتوانند در یک دنیای آزاد سبک زندگی خودشان را آگاهانه و آزادانه انتخاب کنند.
سیاستزدایی از سیاست
محمدرضا تاجیک در ادامه به مسئله «سیاستزدایی» بازگشت و گفت: این حرف ناپختهایست که کسی بگوید حصر، ورود زنان به ورزشگاه، مسئله حجاب و ... را تبدیل به امر سیاسی نکنید. اینها ذاتا دلالت سیاسی دارند. چگونه میتوان از حصر سخن گفت بدون اشاره به این دلالتها. چگونه در شرایط کنونی که بر جامعه ما حاکم است میتوان از رفتن خانمها به ورزشگاه و حجاب صحبت کرد بدون دلالتهای سیاسی. اصلا چگونه این امکان وجود دارد. چراکه یک گفتمان مسلطی اراده معطوف به قدرتش برای این مسائل اعمال شده و طبیعتا هر کلامی که در این زمینهها گفته میشود و هر کنشی که مربوط به آنها اتفاق میافتد در تقابل با آن اراده قدرت سیاسی تعریف میشود.
تاجیک در ادامه با اشاره به اعتراضات اخیر به مشکلات معیشتی گفت: در مورد وقایع اخیر جامعه خودمان جدا از مسئله اقتصادی، خشم سیاسی و خشم اقلیتها و خشم جنسیتی هم احتمالا در جامعه وجود دارد و نفرتهای دیگری که توسط برخوردهای مختلف به صورت تاریخی ایجاد شدهاند ممکن است انباشته شده باشند و همه اینها در یک کالبد خودشان را تجمیع میکنند و از یک مجرا بیرون میزنند.
تاجیک ادامه داد: یعنی اگر صورت اعترضات اقتصادیست به این معنا نیست که سیرتش هم اقتصادیست و در ذیل آن سیرتها و انگیزهها و انگیختهها و جریانات متفاوتی برپاست. بنابراین به محض اینکه از مجاری اقتصادی امکان بروز پیدا کردند امکان شکوفایی مییابند و به اشکال مختلف خودشان را نشان میدهند. سطحینگریست که به این شکل تک بعدی به قضایای اجتماعی کنیم.
سیاست تابعی از اقتصاد است/نباید به اندیشه مارکسیسم کلاسیک بازگردیم
این استاد دانشگاه در پاسخ به سوالی درباره اینکه در دنیای نئولیبرال امروز که سیاست هم نه توسط سیاستمداران که توسط بانکهای مرکزی و پول به پیش میرود، گفت: در نظامهای گوناگون به سرعت سیاست دارد تابعی از اقتصاد قرار میگیرد. چه بخواهیم و چه نخواهیم در جامعه ما هم چنین تحولی در حال رخ دادن است. آخرین حزبی که در کشور اعلام موجودیت کرد؛ حزبیست به نام «رفاه ملت» با سردرمداری اصولگرایان جدی جامعه. اصولگرایانی که در دهه اول انقلاب اگر از اقتصاد و معیشت مردم و زندگی روزمره و رفاه صحبت میکردی با یک دیده تحقیر به ماجرا نگاه میکردند و میگفتند طرف رسوبات سوسیالیستی و مارکسیستی در ذهن دارد. بعضا هم بر این فرض بودند انسان حیوانیست معنوی و فرهنگی که نیازهای معنوی و فرهنگی او در اولویت است. منتها پس از چهار دهه اینها هم به این نتیجه رسیدند که اگر میخواهند حزب سیاسی هم داشته باشند باید قاب و قالب و عنوانش اقتصادی باشد.
وی در پایان به ارتباط سیاست و اقتصاد پرداخت و گفت: مهم این است که بتوان نوعی دیالوگ و دیالکتیک میان سیاست و اقتصاد برقرار کرد. باید از افراط و تفریط در این زمنیه ممانعت کنیم و به سمتی نرویم که اقتصاد دوباره زیربنا شود و هرچیز دیگری از قبیل سیاست و فرهنگ و هنر تابعی از اقتصاد تعریف شود و نباید به اندیشه مارکسیسم کلاسیک بازگردیم. باید به جای برسیم که بین سیاست و فرهنگ و اقتصاد نوعی دیالوگ برقرار کنیم. یعنی هرسه یک پیکره ترکیبی ایجاد کننده که بر هم تاثیر بگذارند و از هم تاثیر بپذیرند و به نوعی همدیگر را کامل کنند. در شرایط کنونی تکثر اجتماعی به چنین پیکرهای نیاز داریم تا به خواستها و دغدغههای اقشار مختلف جامعه پاسخ داده شود. اینگونه نیست که در جامعه تنها یک قشر و طبقه خاص داشته باشیم یا نیازها و خواستهای مشابه. گروههای مختلف اجتماعی وجود دارند و این گفتمان باید بتواند اینها را در کنار هم بنشاند و خیلی مهم است امروز از شرایطی که اقتصاد را در آن کاملا به حاشیه رانده بودیم به جایی نرسیم که فقط اقتصاد در متن باشد و سیاست و فرهنگ به حاشیه بروند. اصحاب قدرت باید درایت کنند تا سیاست و اقتصاد و فرهنگ با همدیگر دیالوگ داشته باشند. البته بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد.