آشنا: جلسه دلار 4200 تومانی فقط یک مخالف داشت که روحانی بود/به‌هیچ‌وجه نقش جهانگیری در دولت کمرنگ نشده‌است/نیلی از نظریه‌پردازی و توصیه خسته شده‌بود

کدخبر: ۲۵۵۸۳۸
اقتصادنیوز؛ حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهوری در گفت‌وگویی مفصل با ماهنامه اندیشه پویا از عملکرد روحانی در حوزه های مختلف دفاع می کند و معتقد است که دولت او آخرین فرصت برای عبور از یک گذار سخت است.
آشنا: جلسه دلار 4200 تومانی فقط یک مخالف داشت که روحانی بود/به‌هیچ‌وجه نقش جهانگیری در دولت کمرنگ نشده‌است/نیلی از نظریه‌پردازی و توصیه خسته شده‌بود

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، بخش‌هایی از اظهارات حسام‌الدین آشنا در گفت‌وگو با نشریه اندیشه پویا به شرح زیر است:

آخرین فرصت نظام

- آقای روحانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ کاندیدای مطلوب و محبوب مردم نبود. مردم مضطر بودند و، چون در بین آن مجموعه آدم ها، آقای روحانی معقول‌تر و منطقی‌تر بود، امکان اتکا به او بیشتر بود. اعتماد اولیه مردم به یک دولتمرد، به نسبت چگونگی تعامل او با مردم، در گذر زمان با کاهش پیدا می‌کند یا افزایش پیدا می‌کند. اگر برآورد رئیس جمهور از مشکلات پایین باشد و در عین حال برآوردش از توان خودش بالا باشد به تدریج رئیس جمهور احساس می‌کند که موفق نیست. اگر برآوردش از مشکلات و توان خودش واقعی باشد احساس می‌کند اگرچه سخت، دارد جلو می‌رود. درباره آقای روحانی مسئله این است که جهت درست است و بحث‌ها بیشتر درباره سرعت ایشان است. دوره آقای روحانی احتمالا یکی از آخرین دوره‌هایی است که ما شانس گریز از یک گذار سخت را داریم. این آخرین فرصت نظام است.

رأی ما را دزدیدن، قسطی دارن پس میدن

- من سرجمع معتقدم که آقای روحانی در چهار سال اول سرعت کندی داشت، اما جهت درستی را انتخاب کرده بود. در کلیت ارزیابی مردم هم همین بود که سرعت کم اماجهت درست بوده است در مصاحبه‌های قبل هم به شما گفتم که در شب انتخابات ۱۳۹۲ در مرکز تحقیقات بودم که شنیدم عد‌ه ای بیرون شعار میدهند «رأی ما را دزدیدن، قسطی دارن پس میدن»؛ بنابراین مردم به آقای روحانی فرصت دادند که مطالباتشان را قسطی بازپرداخت کند. مردم فقط قسط را استمهال کردند و اجازه دادند که اقساطشان با تأخیر پرداخت شود. اما همان طور مطالبه گر وطلبکار بودند و دولت و حاکمیت بدهکار مردم بود.

مردم وسط مسابقه اسب را عوض نمی‌کنند

- ارزیابی‌های ما در پایان سال ۱۳۹۵ نشان می‌داد که محبوبیت آقای روحانی به مثابه رئیس جمهور کاملا رو به افول است و این هشدار را دادیم که یا به خاطر ناکارآمدی سیاست‌ها یا به خاطر نوع مواجهه با مخالفین، محبوبیت رئیس جمهور رو به رشد نیست. تحقیقی انجام شد و محبوبیت سه رئیس جمهور گذشته را در پایان دوره اول مقایسه کردند تا ببینند آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد در سال آخر دوره اول وضعشان چطور بوده، وقتی سنجش‌ها آمد مشخص شد که همه رؤسای جمهور در شرایط مشابهی در سال آخر دوره اول قرار گرفته بودند. تحقیقات نشان داد که به طرز عجیبی به محض این که فضای کشور انتخاباتی می‌شود، مردم نسبی فکر می‌کنند و نه مطلق، و محبوبیت همان رئیس جمهور بالا می‌رود. مردم وسط مسابقه اسب را عوض نمی‌کنند. در مورد آقای روحانی هم عین همین اتفاق افتاد.

مناظره‌های انتخاباتی

- رادیکالیزه کردن انتخابات، استراتژی آقای روحانی نبود. اما از آن جایی تبدیل به تاکتیک شد که احساس شد کل رویکرد کاندیدا‌های مقابل، شبیه به سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ آقای احمدی نژاد شده است. یعنی دوباره طرف مقابل می‌خواست همان نقشی را بازی کند که آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور مستقر به مثابه اپوزیسیون کل نظام در سال ۱۳۸۸ ایفا کرد  و آقای روحانی هم گفت که اگر قرار باشد طرف مقابل با رادیکال کردن فضاء انتخابات را ببرد، چرا خودم رادیکال نشوم تا نبازم، اما آقای روحانی به صورت مشخص، به رقبایش حمله کرد نه به دستاورد‌های تظام. در بازتاب دادن یا بازسازی صحبت‌های آقای روحانی در انتخابات تحریف‌هایی صورت گرفت. آقای روحانی نسبت به یک نفر و سابقه او صحبت کرد. همین. رادیکال هم نشد. وقتی آقای روحانی گفت شما در سابقه خود، هیچ چیزی جز فلان و بهمان ندارید، برخی گفتند که ایشان سابقه جمهوری اسلامی را نشانه گرفته در حالی که ایشان مشخصا به کاندیدای مقایل که کل سابقه اش در قوه قضاییه بود و سابقه اجرایی نداشت، اشاره می‌کرد، نه به کلیت نظام جمهوری اسلامی. آقای روحانی نه تنها خودش را از کلیت نظام جمهوری اسلامی جدا نمی‌داند، بلکه خود را از پایه‌های نظام جمهوری اسلامی می‌داند. حرف آقای روحانی صرفا این بود که شما صلاحیت قوة مجریه را ندارید، به علت این که هیچ وقت در مقام اجرایی نیودید. این نقد، مربوط به یک نفر بود. آقای روحانی در مقابل جناب آقای رئیسی، نگفت که شما آدم بدی هستید، فقط دو نکته گفت، یکی این که شعار‌ها و نقد‌های شما نشان می‌دهد که این اعداد و ارقام را بلد نیستید و این‌ها تخیلی است. دیگر این که شما سابقه فضایی دارید، سابقه اجرایی ندارید. همین تمام شد، در مورد آقای قالیباف هم آقای روحانی خیلی روشن اشاره کرد که شما از نظر سیاسی، تغییری نکرده اید، همان هستید که از سال ۱۳۷۶ به بعد بودید. نه رفتارتان، نه سخنان تان چیز جدیدی نیست. از نظر اقتصادی هم حرف‌هایی که میزنید، نادقیق است. کجای این‌ها رادیکال بود؟ در مقابل، به نظرم گفته‌ها وحملات طرف‌های مقابل خیلی رادیکال بود، چه نسبت به آقای روحانی، چه نسبت به کلیت نظام. از آن شعار چهار درصدی آقای قالیباف که نمی‌توانیم به راحتی عبور کنیم.

مولویی عبدالحمید

- آقای عبدالحمید کمتر از سه هفته پیش با رئیس دفتر رئیس جمهور ملاقات داشت، معتقدم برنامه آقای عبدالحمید به آقای سیستانی، نامه ایشان به مقام معظم رهبری و پاسخ رهبری به ایشان است. آقای عبدالحمید یک کنشگر مذهبی - سیاسی است. در میان کاندیدا‌های سال ۱۳۹۲ انتخاب کرد که از چه کسی حمایت کند. در میان کاندیدا‌های سال ۱۳۹۶ هم انتخاب کرد که از چه کسی حمایت کند. مسئله آقای عبد الحمید و مسئله اهل سنت در ایران، صرفا در گفتگو با دولت حل نمی‌شود. بلکه باید در سطوح خیلی بالاتری گفتگو و تجدید ساختار انجام پذیرد. مطالباتی ارائه می‌شود که قاعدتا حداکثری است و در چانه زنی باید به تعادلی برسد. تعهداتی که هر طرف کرده، معلوم است. البته من بعید می‌دانم آقای روحانی در سال ۱۳۹۶ با آقای مولوی عبدالحمید گفت و گوی تعاملی داشته؛ اما مسئله این است که آقای روحانی به نسبت دیگران، چقدر به حوزه مطالبات ایرانیان و اقلیت‌ها پرداخته است. دولت آقای روحانی ادعا می‌کند که من به نسبت دولت‌های قبل از خودم، تحولات خیلی جدی در موضوع اهل سنت ایجاد کرده ام، من مدعی هستم که از سال ۱۳۵۷ تا الآن، فعال‌ترین دولت در موضوع حقوق اقلیت‌های دولت یازدهم و دوازدهم است.

دلواپسان و احمدی‌نژادی‌ها

- ما در انتخابات سال ۱۳۹۶ با یک قطب بندی مواجه شدیم که پیش از آن وجود نداشت. ما با قدرت گرفتن و تلاش روزافزون گروهی مواجه شدیم که به عنوان جبهه پایداری در طول چهار سال گذشته رشد کرده بود. همان طور که گفتید اصلاح طلبان هیچ علاقه‌ای به رادیکال شدن گفتمان انتخاباتی نداشتند. برای این که کاندید آن‌ها مشخص بود. یک دوره رئیس جمهور بود و می‌خواست وارد دوره دوم خود شود. احتیاجی به رادیکالیسم نبود. اما دو گروه انتخابات را رادیکال کردند. یک گروه، دلواپسان بودند که حمله مستقیم به آقای رئیس جمهور را در حد جاسوس کردن ایشان و در حدحملات ننگین و مخرب با دوز خیلی بالا پیش بردند. یکی هم جریان آقای احمدی نژاد بود که بدون این که کاندیدی در انتخابات داشته باشد. کلیت جریان انتخابات، دولت داری و نظام، همه را با هم می‌زد. انتخابات هر چه بود، تمام شد؛ و وقتی آقای روحانی رای آورد، با این مسئله مواجه شد که باید برنامه اش را به مجلس ارائه کند و بر مبنای آن برنامه، یک تیم وزرا و کابینه بچیند. وقتی ایشان در جریان تشکیل کابینه می‌خواست لیست کابینه را معرفی کند، با مشکلات و دشواری‌های تازه‌ای مواجه شد. مطالباتی از چهار ناحیه اصلی در خصوص کابینه وجود داشت.

نقش جهانگیری

من به هیچ وجه معتقد نیستم که صدای آقای جهانگیری با صدای اصلاح طلبان در دولت خاموش شده است. از نظر من، بلندترین صدا، بعد از آقای رئیس جمهور در دولت، صدای آقای جهانگیری است. آقای جهانگیری رئیس ستاد اقتصاد مقاومتی دولت است، معاون اول دولت است، رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی است و تقریبا تمام شورا‌های عالی را که رئیس جمهور باید اداره کند، ایشان به نیابت از رئیس جمهور اداره می‌کند

- آقای جهانگیری هر پنجشنبه این جلسات را با مجموعه‌ای از جامعه شناسان و اقتصاددانان دارد. اما شاید خیلی‌ها ندانند که آقای جهانگیری هر پنج شنبه چنین جلسه مفصلی دارد. آقای جهانگیری مقید هستند که در جلسه‌ای غیر از جلسه هیئت دولت که رئیس جمهور هستند، شرکت نکنند. ایشان در هیچ سخنرانی رئیس جمهور هم شرکت نمی‌کنند در هیچ جلسه‌ای که آقای رئیس جمهور به وزارت خانه‌ها می‌روند هم شرکت نمی‌کنند. این پروتکل رابطه معاون اول با رئیس جمهور است، به هیچ وجه نقش آقای جهانگیری در دولت کمرنگ نشده است. من شهادت می‌دهم که این ادعا نادرست است.

- آقای جهانگیری فرمودند که من حق تعویض منشی ام را هم ندارم، اما باید صریحا از آقای جهانگیری پرسیده شود که اگر شما نمی‌توانید او را عوض کنید، ناشی از چه چیزی است؟ ناشی از این است که رئیس جمهور شمارا محدود کرده، یا نه، شما می‌خواهید منشی بازنشسته را حفظ کنید حال آنکه مجبور هستید او را عوض کنید. ممکن است ناشی از این باشد. من با شما رودربایستی ندارم این تصویر بیرونی درباره محدود کردن آقای جهانگیری، تصویری است که خلق شده است. این تصویر بیرونی را کسانی خلق کرده اند و کسانی هم به آن دامن می‌زنند. من از درون دولت گزارش می‌دهم که سنگین‌ترین بار دولت بعد از آقای روحانی بر دوش آقای جهانگیری است

- همه می‌گویند که شما اگر نمی‌توانید منشی خود را عوض کنید، چرا معاون اول مانده اید؟ من می‌گویم این دلیلی است بر این که ایشان خودش را مؤثر می‌داند و ادامه کار می‌دهد. آقای جهانگیری، بزرگتر از آن است که اگر بداند مفید نیست بماند.

ایراد آقای واعظی

- اشاره کردم که رئیس جمهور با چهار محدودیت و با چهار وضعیت در انتخاب افرادی که باید با او در دوره دوم کار می‌کردند، مواجه بود، ضمنا من بین انتقاد‌هایی که از برخی افراد در کابینه می‌شود و فشار سیاسی، تفاوت قائل می‌شوم. آقای واعظی وزیر ارتباطات بودند، الآن مسئول دفتر رئیس جمهور هستند، به مثابه وزیر ارتباطات چقدر به ایشان انتقاد وارد بود؟ به نظرم خیلی نبود. اما به مثابه رئیس دفتر رئیس جمهور، مجموعه‌ای از حرف‌ها درباره ایشان زده می‌شود که دقیقا مشخص نیست چه ایرادی را در ایشان منظور نظر دارد. فکر می‌کنم بخش مهمی از این نقدها، ایراد‌هایی است که می‌خواهند به رئیس جمهور بگیرند، اما به آقای واعظی می‌گیرند. این‌ها با آقای روحانی مسئله دارند و، چون آقای واعظی سپر آقای روحانی است، به او حمله می‌کنند. من در موقعیت دفاع یا حمله به آقای واعظی نیستم، می‌گویم ایراد آقای واعظی دقیقا چیست؟ روشن کنید.

اصلاح‌طلبان

- رئیس جمهور در کل چهار سال دوره اول خود. اگر اشتباه نکنم دو دیدار با اصلاح طلبان، شبیه همین دیدار داشت. در این دوره هم احتمالا دو دیدار خواهد داشت که دیدار اولش برگزار شد. پس این چیز جدیدی نیست که اصطلاح عکس یادگاری گرفتن را برای آن به کار ببریم دوم این که این دیدار‌ها می‌تواند جنبه نمادین داشته باشد، می‌تواند جنبه شبکه سازی داشته باشد. از جنبه نمادین، ایشان به زودی با اصولگرا‌ها هم دیدار خواهند داشت. در میان اصولگرا‌ها هم کسانی انتخاب می‌کنند بیایند و کسانی هم نمی‌آیند مثل افکر نمی‌کنم از جریان پایداری کسی حاضر شود به این جلسه بیاید. رئیس جمهور موظف است با اصول گرا‌ها و اصلاح طلبان، به عنوان دو قطب سیاسی مهم کشور به دیدار داشته باشد و هم حرف‌های آن‌ها را بشنود، هم حرف‌های خود را خیلی صریح به آن‌ها بگوید.

مسعود نیلی و طعنه روحانی به اقتصاددانان

- این نقد مطرح شده است که دولت بیش‌ترین لطمه را از ناهماهنگی تیم اقتصادی خورده. گفته شده که دیدگاه‌های مختلفی وجود داشته و این دیدگاه‌های مختلف با هم تعارض داشته اند. اما من نظر دیگری دارم می‌گویم کار خیلی سخت بوده و به قول یک مثل چینی وقتی زمین سخت می‌شود، گاو‌هایی که گاوآهن را می‌کشند، به هم شاخ می‌زنند، جای آن که بار را بکشند، بسیاری از دعوا‌ها و درگیری‌ها و اختلاف نظرها، وقتی است که راه حل‌های پیشنهادی یا خوب اجرا نشده است، یا وقتی اجراشده به نتیجه نرسیده است، حرف آقای نیلی این بوده که به توصیه‌های من عمل نشده است. دیگرانی هم می‌گویند اگر مشکلی داریم، به خاطر عمل به توصیه‌های شماست.

- به نظر من آقای دکتر نیلی این حرف‌ها را نمی زد و روی این صحبتها با دکتر نیلی نبوده است. دکتر نیلی حرف‌های دیگری داشت و دارد. اتفاقا مسئلة ایشان قیمت گذاری نکردن بود. نظرات آقای دکتر نیلی، همین امروز هم برای آقای روحانی بسیار محترم است. منتها در مقام اجرا، حرف آقای نیلی این بود که کار‌ها را بدهید خودم اجرا کنم. صریح با هم صحبت می‌کنیم آقای نیلی از نظریه پردازی خسته شده بود. از توصیه کردن و مشورت دادن خسته شده بود وقتی شما فکر می‌کنید راه حل این مشکل را بلد هستید و می‌توانید مشکل را حل کنید، می‌خواهید کار را دست شما بدهند تا خودتان حلش کنید.

- آن لحظه تاریخی به نظر من رسیده است. لحظه تاریخی، لحظه تحریم است. برای من، لحظه تحریم، آن لحظه اساسی و لحظه تاریخی ملت ایران و حاکمیت ایران است. ما در تحریم می‌توانیم تصمیمات سختی که بخشی از آن‌ها را آقای نیلی هم گفته بودند، بگیریم و مخالفان را متقاعد کنیم به اصلاح.

ناآرامی‌های اخیر

فکر می‌کنم تنها کسی که پاسخ در خوری به ناآرامی‌ها داد، آقای روحانی بود. این بقیه بودند که کار خود را نکردند. درک این که این پدیده چه بود، یک لحظه بود با یک سر ریز، خیلی مهم است. من ترجیح می‌دهم جلسه هیئت دولت را در شبی که این اتفاق‌ها افتاد، باز کنم، موضع گیری رئیس جمهور در آن جا، موضع گیری بسیار حکیمانه و خردمندانه‌ای بود. رئیس جمهور ابعاد مختلف این مسئله را مورد اشاره قرار داد و در عمل تلاش کرد اضطراب‌هایی که در جامعه پیش آمد، تبدیل به بحران امنیتی نشود. تلاش کرد که در جمع کردن این بحران، خاطره‌ای برای مردم بگذارد که این خاطره، همراه با خشونت نباشد. من این را یک دستاوردمیدانم.

دلار 4200 تومانی

 رئیس جمهور اعلام کرد که می‌خواهیم در یک جلسه، در مورد وضعیت نرخ ارز که بالا می رود بحث کنیم قبل از آن جلسه آقای جهانگیری جلسات متعددی برگزار کرده بودند و آن جلسه تنهایی اساسا به درخواست آقای جهانگیری تشکیل شد. آقای جهانگیری در آن جلسه گزارشی از جلسات قبلی خودشان با تیم اقتصادی دولت و بیرون دولت ارائه کردند که خلاصه اش این سه نکته بود: یک، ما دیگر امکان این را که دلار را روی ۳۵۰۰ تومان نگهداریم، نداریم دو، چاره‌ای نیست جز این که به سمت تک نرخی کردن ارز برویم. سه. غیر از این نرخ، هر دلاری را که هست باید قاچاق تلقی کنیم. آقای روحانی در آن جلسه، به تک تک اعضای آن جلسه نگاه کرد و پرسید: این جمع بندی همه شماست؟ گفتند: بله. ایشان در آن جلسه گفتند من با این جمع بندی صد درصد مخالف هستم، اما اگر همه شما موافق هستید و این را تنها راه نجات کشور می‌دانید، من به مثابه «اکل میته» با این پیشنهاد موافقت می‌کنم.

- آقای نیلی هم در آن جلسه بود، آقای نهاوندیان هم بود.

- ایشان در تصمیم ۴۲۰۰ تومانی بودند. اصلا آن جماعت از جلسه خودشان آمدند و در این جلسه نشستند. البته نمایندگی آن جمع را آقای جهانگیری انجام داد و جمع بندی کل را ایشان گفت. افراد فرصت داشتند در آن جلسه حرف بزنند و حرف زدند. می‌توانستند مخالفت کنند، ولی نکردند؛ بنابراین این پیشنهاد سه گانه بدون هیچ مخالفی تصویب شد. فقط یک مخالف داشت و آن رئیس جمهور بود، دلیل رئیس جمهور برای مخالفت هم این بود که ما هر وقت گفتیم تک نرخی، بازار ثانویه‌ای درست شد که قیمت را آن بازار تعیین می‌کرد و این دفعه اول نیست که این کار را می‌کنیم، بنابراین این طرح شکست می‌خورد. بحث بعدی بر سر این بود که این ارز تک نرخی چه نرخی باشد؟ آقایان گفتند در جلسه کوچک تری درباره موضوع نرخ گذاری بحث کنیم، آقای رئیس جمهور گفت این را دیگر قبول نمی‌کنم. همین جا بحث کنید، همه آقایانی که بودند، باشند و همه بحث بکنید و حرف بزنید برخی مقاومت کردند که می‌خواهیم در یک جلسه بسته حرف بزنیم که آقای روحانی هم مقاومت کرد و بحث باز شد.

- تقریبا بالای پانزده نفر بودند. یک نفر عدد ۵۵۰۰ تومان را پیشنهاد کرد و یک نفر دیگر ۴۵۰۰ تومان را آقای روحانی فرمودند ما مطابق مصوبه مجلس دلار را تا ۴۱۰۰ هم می‌توانیم افزایش دهیم. یعنی در بودجه برای ۳۹۰۰ تومان به ما مجوز عادی دادند و تا ۴۱۰۰ را هم اجازه داریم که بالا ببریم. من تا ۴۱۰۰ را موافق هستم، چون خلاف قانون هم عمل نکرده ایم. پس اختلاف سر ۴۱۰۰ و ۴۵۰۰ بود. چون پیشنهاد ۵۵۰۰ تومان را هیچ کس غیر از کسی که ارائه کرد قبول نکرد.(فــردا) نظر آقای رئیس جمهور، بیشتر روی ۳۹۰۰ تومان بود. اما بین ۴۱۰۰ و ۴۵۰۰ عدد ۴۲۰۰ تومان در آن جلسه مورد توافق قرار گرفت. بعد صحبت شد که چه کسی این را بگوید؟ رئیس بانک مرکزی بگوید رئیس جمهور بگوید، یا معاون اول. آقای جهانگیری گفتند من باید این را اعلام کنم، من بالای سر آقای جهانگیری رفتم و گفتم اگر شما این را اعلام کنید باید همه حیثیت سیاسی خودتان را پای این کار بگذارید آقای جهانگیری. گفتم که اگر شما این را اعلام کنید، باید تا آخرش جوابگوی این تصمیم باشید. گفتم که آقای جهانگیری آیا شما این آمادگی را دارید؟ ایشان گفت من مسئولیت دارم و باید این کار را من انجام دهم.

- ایشان مصاحبه کرد و در آن مصاحبه نرخ ۴۲۰۰ تومان را اعلام کرد، قاچاق بودن غیر آن را هم اعلام کرد، بلافاصله از آن جلسه بیرون آمد و این‌ها را اعلام کرده این که ما برای همه مصارف، ارز ۴۲۰۰ تومانی داریم کلمه همه مصارف غلط بود و نباید گفته می‌شد. ایشان باید می‌گفت: برای همه چیز‌هایی که مجوز می‌دهیم ارز ۴۲۰۰ تومان می‌دهیم. به هر حال، این شرح کل ماجراست 

- من اقتصاددان نیستم، اما وقتی از بالا به موضوع نگاه می‌کنم می‌بینم که این تصمیم، چند بعد داشت. ابعاد اجرایی و ابعاد سیاست گذارانه. وقتی ما وارد دوره ترامپ می‌شویم، وارد دوره بحران اقتصادی می‌شویم و باید وضع مابا وقتی وارد این دوره نشده بودیم فرق کند. تصمیم‌ها و سیاست گذاری‌های جدیدناگزیر بود. در این که این تصمیم‌ها باید انقباضی باشد هم تردیدی نبود. اما این که آیا نمی‌توانستیم تصمیم بهتری بگیریم من می‌گویم می‌توانستیم تصمیم بهتری بگیریم. اگر می‌پرسید، آیا این تصمیم، تابع منافع عد‌ه ای بوده است، من می‌گویم نتیجه اش این شد که منافعی جابه جا شود، اما نمی‌توانم ثابت کنم که آگاهانه این اتفاق افتاده است. البته از نظر من به عنوان یک مشاوره هیچ فرق نمی‌کند که این جابه جایی منافع، آگاهانه باشد یا ناآگاهانه، دولت حق ندارد تصمیمی بگیرد که تبعاتش را در نظر نگرفته باشد. من امروز با حرف آن روز رئیس جمهور موافق هستم که گفتند با این تصمیم مخالف هستم، اما وقتی شما همه می‌گویید، من قبول می‌کنم.

- اگر آقای دکتر نیلی یا حسام الدین آشنا یا هر کسی دیگر، تنها کارشناس این موضوع در دولت باشد، این یک تکلیف برای دولت ایجاد می‌کند که به نظر کارشناسی او عمل کند. اما من بادکتر نیلی تنها کارشناس در حوزه خودمان در دولت نیستیم. البته که اگر کسی بگوید بله، من مشاور رئیس جمهور بودم در این موارد مشاوره دادم و، چون مشاوره من مورد توجه قرار نگرفت یا خلاف آن عمل شد، کنار رفتم، به نظر من این حق اوست. منتها او نمی‌تواند بگوید، چون آن چیزی را که من گفتم انجام ندادند، پس غیر کارشناسی عمل کردند کار دولت، چیزی غیر از تعارض‌های کارشناسی نیست. دولت محل دعوای کارشناسان با هم است. اگر من مشاور اقتصادی رئیس جمهور باشم و طرحی را بیاوریم طبیعی است که وزیر اقتصاد بگوید نه، این طرح را قبول ندارم. همان طور که اگر وزیر اقتصاد، طرحی بیاورد، من در مقام مشاور اقتصادی می‌توانم بگویم این طرح را قبول ندارم.

شریعتمداری و ربیعی

آقای نیلی یک استاد دانشگاهی است که به رئیس جمهور مشاوره می‌دهد و هر روز می‌تواند وارد شود یا خارج شود. اما آقای شریعتمداری، یک کارگزار دولتی سطح بالاست. البته چه بسا برای کاری به درد بخورد و برای کار دیگر به درد نخورد. چرا آقای شریعتمداری به وزارت رفاه رفته برای این که آقای رئیس جمهور اصرار دارد شستارا واگذار کند، چون شستا را عامل فساد می داند. یعنی شستا باید واگذار شود. رئیس جمهور این تشخیص را داده که تنها کسی که می‌تواند بایستد و این کار را تمام کند. آقای شریعتمداری است.

- آقای ربیعی که در دولت حضور ندارد، اما مسئله این است که چرا در چهار سال گذشته، نه در بیست سال گذشته، این اسامی منتشر نشده بود. اتفاق خوبی است که رخ داده و اسامی منتشر شده، ولی من سؤال دیگری پرسیدم میخواهم بگویم که انتشار اسامی، نشان از یک اراده است. پس چرا باید با آقای شریعتمداری مخالفت کنید؟ البته این اراده رئیس جمهور است که اجرا می‌شود. ضمنا تصور شما از رابطه دولت و رئیس جمهور و وزراء درست نیست، وزرا حیطه اختیاری دارند، حیطه مسئولیتی هم دارند، حیطه تعاملی هم دارند. ضمنا هیچ وزیری که ریشه کارگری داشته باشد، حاضر نمی‌شود شستارا واگذار کند.

- دو بحث را از هم تفکیک کنیم. یکی این که اگر شستا واگذار شود، باید کسی در رأس کار باشد که توان واگذاری آن را دارد. این توانایی را آقای روحانی در آقای شریعتمداری تشخیص داد و من هم این را قبول دارم که آقای شریعتمداری این توان را دارد. دوم این که شستا پدیده‌ای است که امروز تولید نشده، مدیران قبلی اش هم همینطور بوده اند مدیران قبل ترش هم همینطور بوده اند. مدیران قبل‌تر ترش هم بدتر بوده اند. یک دلیل این که آقای ربیعی در نهایت از دولت آقای روحانی کنار رفتند، برای این بود که ایشان موفقیت کافی در این که این‌ها را واگذار کنند، نداشتند.

- مقدمه واگذاری، شفافیت است. باید شفافش کنید تا بتوانید آن را واگذار کنید. شفافیت که شروع شد، واگذاری می‌تواند انجام شود. پس من می‌گویم این که آقای شریعتمداری در وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزیر فوق موفقی نبوده است، به این معنی نیست که در این کار نتواند موفق باشد. البته آقای شریعتمداری همان کسی است که در دوره آقای خاتمی، وزیر بازرگانی بوده و آقای خاتمی از ایشان به عنوان یک وزیر موفق تجلیل کرده است. این را هم بگویم که به نظر من هیچ کس نمی‌تواند در وزارت صمت موفق باشد. چون صنعت، معدن و تجارت در درون خودش تعارض دارند. آقای روحانی از مجلس تقاضا کرد که این تفکیک را بپذیرد و مجلس نپذیرفت، به نظر من آقای روحانی به این دلیل آقای شریعتمداری را از صمت برداشت که مطمئن شد مجلس، تفکیک را نمی‌پذیرد. او را در جایی برد که فکر می‌کرد می‌تواند آن جا کار کند.

استراتژی دولت روحانی

برای ارزیابی موفقیت هنوز کمی زود است. من فکر می‌کنم این ارزیابی را در سال آخر دوره آقای روحانی باید انجام داد. جمع بندی آقای روحانی احتمالا این بوده که ما بیشتر از تحول به ثبات نیاز داریم، شوک‌هایی که به کشور وارد شده، از شوک دی ماه پارسال تا شوک ترامپ و شوک تحریم و شوک سوریه و مسئله سعودی، فکر می‌کنم رئیس جمهور را به این جمع بندی رسانده که بقا از ارتقاء و ثبات از تحول، مهم‌تر است. برجام، فرجام نبود. اما ما وقتی می‌خواستیم وارد سیاست منطقه‌ای پشویم با محمد بن سلمان مواجه شدیم که با یک جمع بندی مشخص علیه ایران سر کار آمد و با دشمنی با ایران محبوبیت داخلی برای خودش کسب کرد. ترامپ الآن دارد صریح می‌گوید که عربستان برای مقابله با ایران، در امریکا سرمایه گذاری اقتصادی کرده است. این حرف‌ها قبلا هم بوده، اما امروز دارد آشکارا بیان می‌شود، به این ترتیب، مسئله منطقه ای ما به سوریه و عراق ولبنان و یمن گره خورد. در موضوع سیاست خارجی آقای روحانی با چالش‌های خیلی سنگینی غیر از برجام مواجه شد و عبور از هر کدام از این لحظات تاریخی از رئیس جمهور و کلیت نظام انرژی برد. ما در جایی در آستانه درگیری با اسرائیل بودیم و این مسئله شوخی نبود. مسئله سرمایه گذاری عربستان برای تخریب روابط ایران با همسایگان و ایجاد خرابکاری داخل ایران، شرایط را به سمتی برد که برای ماثبات از تحول مهم‌تر شد.

- استراتژی آقای روحانی در شرایط فعلی ایجاد وفاق حداکثری میان مسئولین است. امروز صبح جلسه کارگروه مشترک دولت، شورای نگهبان و قوه قضاییه درباره اف‌ای تی اف تشکیل شد و حالا به جای آن که همه از بیرون به هم بد و بیراه بگویند دور هم می‌نشینند و بند به بند درباره آن صبحت می‌کنند. اف‌ای تی اف نه مقدس است و نه نامقدس، یک راهکار است برای تعامل اقتصادی، اما بر سر این تعامل اقتصادی و بانکی باید وفاق ایجاد شود. به نظر من، برجام به آقای روحانی یاد داد که وقتی می‌خواهید کار‌های مهمی بکنید احتیاج دارید به این که قبلش خیلی کار بکنید.

کرباسچی، حجاریان و عبدی

برخی هشدارها، هدف روشنی دارد. برای این که آقای کرباسچی از آقای روحانی خیلی تعریف بکند کافی است که آقای روحانی یک انتصاب را به توصیه ایشان انجام دهد. اگر آن انتصاب را انجام دهد کاملا بیدار است و اگر آن انتصاب را انجام ندهد در خواب غفلت است. این هشدار‌های کنشگران سیاسی را زیاد جدی نگیرید.

- حرف من این است که همه باید به آقای روحانی هشدار بدهیم و در عین حال باید به ایشان راهکار هم بدهیم. کسانی که راه حل می دهند خیلی کم هستند و از میان آن‌ها کسانی که راه حل هایشان می‌تواند اجرایی هم بشود کمتر است. بله، من هم قبلا در گفتگو با شما این را گفته ام که آقای روحانی دیر تصمیم می‌گیرد. این انتقاد من هم از روز اول به ایشان بوده، اما مسئله چیز دیگری است. مسئله این است که ما هشدار می‌دهیم، اما راه حل مان چیست آقای حجاریان و آقای عبدی و دوستان دیگر مدام میگویند که شما دارید سرمایه اجتماعی تان را از دست می‌دهید، اما نمی‌گویند که چه کار کنیم که سرمایه اجتماعی از دست نرود. از نظر من آقای روحانی همه چیز خودش را با خدا معامله کرده و آمده ریاست جمهوری را بر عهده گرفته. من می‌توانم شهادت دهم که ایشان همه آبرو و اعتبار و آینده و گذشته خودش را به خاطر این شرایط خاص معامله کرده و آمده و این بار را برداشته. اما ما راه حل احتیاج داریم.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید