پژوهشگر ارشد دانشگاه پرینستون آمریکا:جام زهر برجام، حق غنیسازی ایران بود که غرب نوشید
به گزارش اقتصادنیوز گزیده این گفتوگو در ادامه میآید:
*خیلی از تصمیمات در اوائل انقلاب کارشناسی شده نبود. اینکه ایران برخی قرارداهای مهم هستهای و تسلیحاتی را لغو کرد، یا احساسی و غیر کارشناسی بود، یا بر اثر نفوذ خارجی. در دوران ماموریتم درآلمان هر وقت موضوع تکمیل بوشهر را دنبال میکردم، طرفهای آلمانی درخواست طرف ایرانی مبنی بر لغو قرارداد را نشانم میدادند و میگفتند خودتان لغو کردید. یک مورد مهم دیگر، مربوط به لغو قراردادهای تسلیحات پیشرفته از آمریکا است که در دوران جنگ نیاز به آنها حیاتی بود. از این نمونهها زیاد است.
*اساس استراتژی سیاست خارجی دوران ریاست جمهوری مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای روحانی یکی بوده است. منتهی حوادثی مثل ترور میکونوس، قتل شاپور بختیار در پاریس و کشف خمپاره و موشک در کانتینرهای خیارشور و مواد غذایی به آلمان، موجب شد که در دوران آقایهاشمی، سیاست خارجی ما درمواردی مثل بهبود روابط با اروپا شکست بخورد.
*در دوران آقای خاتمی، با کشف شبکه قتلهای زنجیرهای، چنین حوادثی تکرار نشد که در نهایت موجب پیشرفتهای بیشتر در روابط با اروپا شد. در موضوع هستهای، بحران در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی رخ داد. درآن دوران تیم مذاکره کننده، هم بخاطر کارشکنیهای آمریکا و اسرائیل و برخی از کشورهای عربی با فشارهای عجیب دست و پنجه نرم میکرد و هم از داخل تحت فشار بود. اما انصاف مطلب این است که مقصر اصلی به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهای در دوران آقای خاتمی، آمریکا بود که غنی سازی و آب سنگین را خط قرمز تعیین کرده بود و نگذاشت مذاکرات به نتیجه برسد.
*در آن مقطع تیم مذاکره کننده هسته ای، اجازه مذاکره مستقیم با آمریکا را نداشت. لذا آمریکاییها نگذاشتند مذاکرات با اروپا و روسیه و چین به نتیجه برسد در حالیکه با اروپا و روسیه و چین مذاکره میکردیم و به اصول توافق نهایی هم بسیار نزدیک شده بودیم. هشت سال مذاکرات در در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد هم اساسا با اروپا و روسیه و چین بود و حضور آمریکا در مذاکرات تشریفاتی و حاشیهای بود؛ زیرا ایران با همه قدرتها مذاکره مستقیم داشت بجز آمریکا. در این مدت قدرتهای جهانی هم در عمل نشان دادند که بدون آمریکا، قادر به پذیرش پذیرش غنی سازی و آب سنگین در ایران نیستند.
*بالاخره پذیرش غنیسازی در ایران، مهمترین چالش امنیتی برای اسرائیل، جهان غرب و متحدان منطقهای غرب محسوب میشود و لذا این چالش حتی بعد از برجام هم ادامه دارد؛ چون اسرائیل و عربستان و جناح تندرو جهان غرب بویژه آمریکا از ابتدا مخالف غنیسازی ایران بودند و اکنون هم مهمترین دلیل آنها برای برهم زدن برجام همین است. لذا این چالش کلانی است که ادامه خواهد یافت. بنابراین تاثیر منفی تحریمهای هستهای بر اقتصاد کشور قابل کتمان نیست.
*اما دونکته دیگر هم نباید فراموش شود: اول اینکه تحریمهای جهان غرب علیه ایران به موضوع هستهای محدود نبوده و نیست. جهان غرب در سالهای قبل و بعد از بحران هستهای تحریمهای گستردهای در مورد سایر موضوعات مثل حقوق بشر و تروریسم اعمال کرد که همچنان ادامه دارد و تاثیرات آن کمتر از تحریمهای هستهای نبوده و نیست. دوم اینکه تاثیر مشکلات ساختاری داخلی ایران کمتر از تحریمها نبوده و نیست. چهل سال از انقلاب گذشته اما هنوز سیستم حکومتی ایران قادر نبوده خصوصیسازی واقعی را انجام دهد؛ اظهارات مسئولین مبین این است که فساد گسترش یافته و قس علیهذا...
* اینکه در دوران مذاکرات هستهای در زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، خیلیها قبول نداشتند که با شکستن تعلیق غنی سازی در نطنز، آمریکا قادر به کشاندن پرونده به شورای امنیت و اعمال تحریمهای بینالمللی خواهد بود. خیلیها فکر میکردند بدون موافقت آمریکا، میتوان به توافقی با سایر قدرتها دست یافت. خیلیها در داخل اصلا احتمال نمیدادند که روسیه و چین هم با آمریکا در کشاندن پرونده به شورای امنیت سازمان ملل و اعمال تحریمهای بیسابقه، همدست و همراه خواهند شد. برای ما مذاکره کنندگان این مطلب روشن بود؛ اما تصمیمات مهم و کلان هم در کشور بدون اجماع داخلی ممکن نبود و نیست. بنظرم این گونه واقعیتها بود که در اواخر دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، موجب شد که ایران وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شود.
*اما واقعیتهای دیگری هم انکارناپذیر است و اینکه در آن دوران قدرتهای جهانی هرچه تحریمها را بیشتر کردند، ایران هم برنامه هستهای خود را بیشتر توسعه داد تا جایی که چند ماه بیشتر به نقطه گریز فاصله نداشت. این هم واقعیتی بود که موجب شد آمریکا وارد مذاکره مستقیم با ایران شود و همراه با سایر قدرتهای جهانی تن به پذیرش غنیسازی ایران بدهند.
*بعد از اینکه آقای احمدی نژاد سرکار آمد و من و برخی از دیگر اعضاء تیم قبلی هستهای به مرکز تحقیقات استراتژیک رفتیم، من معاون بینالملل مرکز شدم. معمولا هفتگی یک گزارش سیاسی برای کلیه مقامات در سراسر کشور میفرستادیم. مهمترین گزارشها هم در مورد بحران هستهای بود. در این گزارشها روند پیش رو را تحلیل و پیشبینی میکردیم و برای کمک به دولت آقای احمدی نژاد هم پیشنهادات سازنده و راهبردی مشخصی ارائه میکردیم. مثلا در مقطعی که ایشان و برخی از مسئولین اعلام کردند که شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای علیه ایران صادر نخواهد کرد، ما درگزارشهای خود مینوشتیم که به این دلائل قطعنامه صادر خواهد شد و برای جلوگیری از قطعنامه هم باید این اقدامات انجام شود. چند هفته میگذشت و قطعنامه صادر میشد و نادرست بودن پیش بینی آنها ثابت میشد. همه گزارشها هم موجود هست. لذا ممکن است چون گزارشهای ما درست از آب درمیاید، این توهم را بوجود آورده باشد که پس شورای امنیت سازمان ملل در دست ماست و ماییم که جهان را مدیریت میکنیم و به هر پنج قدرت جهانی دستور میدهیم! گناه ما این بود که تحلیل درست با پیشبینی درست میدادیم؛ لذا نه تنها به تحلیل و راهکار پیشنهادی ما توجهی نشد، بلکه موج اتهامات هم شدت گرفت.
*در اوائل کار آقای ترامپ طی سرمقالهای که در رسانههای داخل منتشر شد نوشتم که محور عربستان، اسرائیل، کاخ سفید و اپوزیسیون برانداز علیه ایران درحال شکلگیری است؛ بگونهای که طراحی اقدامات علیه ایران بعهده تل آویو، تامین مالی توسط عربستان و امارات و اعمال زور هم بعهده آمریکا خواهد بود. در آن مقاله در مورد تشدید شیطنتهای عربستان و خطر محور جدید ریاض-تل آویو هشدار دادم. بعد دیدم که یکی از رسانههای داخلی نوشت که موسویان با بزرگ کردن تهدید عربستان و اسرائیل، دنبال تقلیل تهدید آمریکا یا مثلا بزک کردن آمریکاست!
* در خرداد ماه امسال درسرمقاله یکی از روزنامههای پرتیتراژ نوشتم که چون ژنرال ماتیس موافق برجام و مخالف جنگ با ایران است، محور جان بولتون و پمپئو انزوای او را دردستور کار خواهند داشت. چند روز پیش هم ژنرال ماتیس را حذف کردند. حالا ممکن است یکی هم بگوید آقای ترامپ به دستور آقای موسویان رئیس پنتاگون را برکنار کرد!
* ما درمورد مسائل حیاتیِ منافع ملی نمیتوانیم یک تصمیم ملی گرفته و همه به گونهای متحد و هماهنگ آن را به پیش ببریم. در دوران حیات امام (ره)، مهمترین تصمیم نظام، پذیرش قطعنامه 598 مربوط به آتشبس بین ایران و عراق بود. با وجودیکه شخص امام (ره) این تصمیم تاریخی را گرفت اما تا به امروز اختلاف نظر داخلی در این مورد ادامه دارد.
*در زمان رهبری مقام معظم رهبری نیز مهمترین تصمیم نظام برجام بود. با این سه تفاوت مهم: اول: مجلس، دولت، شورای امنیت ملی و مقام معظم رهبری همه مشترکا در مورد پذیرش برجام تصمیم گرفتند و لذا این یک تصمیم ملی و اجماعی بود. اما مشاهده میکنید که تفرقه و تشتت داخلی قبل و بعد از پذیرش برجام به حد غایت بوده و هست و ادامه هم خواهد داشت. دوم: دست اندرکاران برجام از همان روز اول به خیانت متهم شدند و هر روز هم دامنهی اتهامات گسترده تر میشود. درمورد قطعنامه 598 حداقل در زمان حیات امام (ره) ، هر دو جناح سیاسی و تمام ارکان نظامی- سیاسی-امنیتی نظام به تصمیم امام (ره) احترام گذاشتند و احدی آن را به چالش نکشید و حرف و حدیثها و اتهام زنیها بعد از رحلت امام بروز پیدا کرد.سوم: درمورد قطعنامه 598، تمام کشورهای جهان اعم از دوست و دشمن حامی آن بودند درحالیکه در مورد برجام از ابتدا سختترین دشمنان جمهوری اسلامی یعنی اسرائیل و عربستان و نئوکانهای آمریکا و اپوزیسیون تروریست برانداز مثل منافقین، مخالف برجام بودند و میخواستند که تحریمها ادامه یابد و حتی آمریکا به ایران حمله نظامی هم انجام بدهد. با وجود این حجت آشکار، بازهم مخالفتهای داخلی با برجام بسیار گستردهتر از قطعنامه 598 بود و هست.
*متاسفانه اکثرا فراموش کردهاند که در بحران هستهای، اصل دعوای ما با قدرتهای جهانی و اسرائیل و متحدین منطقهای غرب، در مورد غنیسازی و آب سنگین در ایران بود. با برجام ایران هر دو حق را آن هم با پشتوانه قطعنامه شورای امنیت ملی و شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی گرفت. لذا واقعیت این است که برجام به قدرتهای جهانی و متحدین منطقهای شان جام زهر غنی سازی ایران را نوشاند. به همین دلیل از همان روز اول نئوکانهای آمریکا و اسرائیل و عربستان و منافقین کمر به قتل برجام بستند و این هدف را کماکان ادامه میدهند.
* اینطور نیست که برجام وحی منزل باشد یا بدون عیب و ایراد باشد. منتهی چون در مورد منفعت برجام سئوال کردید به دو مورد اشاره میکنم.اولین منفعت برجام همان چیزی است که از روز اول بخاطر آن با همه قدرتهای جهانی درافتادیم؛ یعنی بهرهمندی از غنی سازی و آب سنگین و تکنولوژی صلح آمیز هستهای است. ..دومین منفعت برجام اینکه در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران صادر شد که به موجب آن کلیه فعالیتهای غنیسازی و آب سنگین ایران باید متوقف شود. تحریمهای گسترده اجماعی قدرتهای جهانی علیه ایران صادر شد و ایران را در فصل هفت منشور سازمان ملل بعنوان تهدید صلح و امنیت جهان قرار دادند. برجام و لغو شش قطعنامه قبلی برپایه قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان استوار است و تا زمانیکه برجام از سوی ایران اجراء شود، قطعنامه 2231 شورای امنیت هم معتبر است. هر زمان که ایران از برجام خارج شود، قطعنامه 2231 ملغی خواهد شد و هر شش قطعنامه قبلی اعاده میشود.