گفتوگو با شیخ جایزه:
آخوند دهه هشتادیها هستم!/محمدرضا شجریان را دوست دارم+عکس
اقتصادنیوز: شهروند در تربت حیدریه سراغ آخوندی که به «شیخ جایزه» مشهور شده است، رفته است.
به گزارش اقتصادنیوز گزیده گفتوگوی غلامرضا مطهری در ادامه میآید»
*متولد ١٣٥٠؛ روستای علیَک بخــش زاغه شهرســتان تربت حیدریه هستم.
*چهارده سال است که در خدمت دانشآموزان شهر مقدس مشهد و تربت حیدریه هستم.
*از روز اول که سر کلاس رفتم، میدانستم که نوجوانان این دههها دیگر شیوه سنتی تدریس را نمیپسندند. من روش تدریسی را با شیوه پرسش و پاسخ جلو بردم و از همان روز سعی کردم که از همین روش برای جذب نوجوانان به دین بهره ببرم؛ نیت من از اول این بود که طلبهای در خدمت مردم باشم. هر وقت برای زیارت به حرم امامرضا(ع) میرفتم، میگفتم: «من دوست دارم شیخ جوونا و نوجوونا باشم. شیخ دهه هفتادیا و دهه هشتادیام. کمکم به سمت آموزشوپرورش سوق پیدا کردم.
*ماهی سیصد هزارتومان هزینه جایزهها میشود
*اهل سینما نیستم، اما از برنامه برندهباش با آن مجری خوش قیافهاش خیلی خوشم میآید. برنامه مناسبتی سریالها، برنامه دینی همچون برنامههای آقای قرائتی را هم میبینم.
*معمولا در مسیر و جادهها موسیقی گوش میدهم و به صدای محمدرضا شجریان هم علاقه دارم.
* در دوران طلبگی هم به صورت نیمهحرفهای فوتبال بازی میکردم. من اصلا دوست ندارم در قالب یک گروه خاص قرار بگیرم؛ ورزش را دوست دارم منهای هر رنگی.
*سال ٦٥؛ وقتی امام دستور دادند بر همه واجب شد که در جبهه حق علیه باطل حضور داشته باشند. آن موقع من نوجوان بودم که جنگ شروع شد. یادم هست یک شب پلاکم را فراموش کردم، بردارم. از قضا یکی از رزمندگان آن را اشتباهی برمیدارد و فردای آن شب هم شهید میشود، زمانی که پیکر شهید را پیدا میکنند، اسم من را روی پلاک میبینند، زنگ میزنند به تربت و میگویند جنازه شهید غلامرضا مطهری آمده! گفتهاند: «بابا این زنده اســت.» خلاصه شــماره ما را به آنها دادند و آنها هم زنگ زدند. گفتند شما؟ گفتم من مطهری هستم! این خاطره باعث شد دوستان و اطرافیان به من بگویند شهید زنده!
*چهارده سال است که در خدمت دانشآموزان شهر مقدس مشهد و تربت حیدریه هستم.
*از روز اول که سر کلاس رفتم، میدانستم که نوجوانان این دههها دیگر شیوه سنتی تدریس را نمیپسندند. من روش تدریسی را با شیوه پرسش و پاسخ جلو بردم و از همان روز سعی کردم که از همین روش برای جذب نوجوانان به دین بهره ببرم؛ نیت من از اول این بود که طلبهای در خدمت مردم باشم. هر وقت برای زیارت به حرم امامرضا(ع) میرفتم، میگفتم: «من دوست دارم شیخ جوونا و نوجوونا باشم. شیخ دهه هفتادیا و دهه هشتادیام. کمکم به سمت آموزشوپرورش سوق پیدا کردم.
*ماهی سیصد هزارتومان هزینه جایزهها میشود
*اهل سینما نیستم، اما از برنامه برندهباش با آن مجری خوش قیافهاش خیلی خوشم میآید. برنامه مناسبتی سریالها، برنامه دینی همچون برنامههای آقای قرائتی را هم میبینم.
*معمولا در مسیر و جادهها موسیقی گوش میدهم و به صدای محمدرضا شجریان هم علاقه دارم.
* در دوران طلبگی هم به صورت نیمهحرفهای فوتبال بازی میکردم. من اصلا دوست ندارم در قالب یک گروه خاص قرار بگیرم؛ ورزش را دوست دارم منهای هر رنگی.
*سال ٦٥؛ وقتی امام دستور دادند بر همه واجب شد که در جبهه حق علیه باطل حضور داشته باشند. آن موقع من نوجوان بودم که جنگ شروع شد. یادم هست یک شب پلاکم را فراموش کردم، بردارم. از قضا یکی از رزمندگان آن را اشتباهی برمیدارد و فردای آن شب هم شهید میشود، زمانی که پیکر شهید را پیدا میکنند، اسم من را روی پلاک میبینند، زنگ میزنند به تربت و میگویند جنازه شهید غلامرضا مطهری آمده! گفتهاند: «بابا این زنده اســت.» خلاصه شــماره ما را به آنها دادند و آنها هم زنگ زدند. گفتند شما؟ گفتم من مطهری هستم! این خاطره باعث شد دوستان و اطرافیان به من بگویند شهید زنده!