گزینههای اصولگرایان برای جانشینی لاریجانی/ چه کسی رئیس مجلس میشود؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از نامهنیوز: هنگامه هر انتخاباتی که میشود طیفهای سیاسی هم پرتکاپو میشوند؛ جلسه پشت جلسه. طبیعتا اصولگرایان هم در تمام این چند سال اخیر به دنبال وحدت برای پیروزی در انتخاباتها بودهاند و هرچند این اجماع در برهههایی برایشان موفقیتآمیز بوده اما در مواقعی با مشکلاتی مواجه شده است.
حالا چند ماهی بیشتر به انتخابات مجلس یازدهم زمان باقی نمانده و شاید آنچه که در این انتخابات بیش از هر زمان دیگری برای اصولگرایان مهم است، علاوه بر ورود حداکثری به بهارستان، به دست گرفتن سکان ریاست آن باشد؛ گزینه هم کم ندارند؛ از علی لاریجانی بگیرید تا محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، غلامعلی حدادعادل و...
گزینههایی که به نظر رختشان را از ورطه انتخابات ریاست جمهوری بیرون کشیدهاند اما دست اصولگرایان را برای لیست بستن انتخاباتی و بعد در نهایت ریاست مجلس باز میگذارند و البته بیش از هر زمان دیگری باید برای مورد وفاق قرار گرفتن طیفهای مختلف اصولگرایی به مصاف با یکدیگر بروند. هرچند اصولگرایان سالهاست از طریق علی لاریجانی این سکان را در اختیار دارند اما هم طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات، کاندیداتوری او را در این انتخابات زیر هالهای از ابهام برده و هم زمزمههایی مبنی بر احتمال کاندیداتوری او برای انتخابات ریاستجمهوری 1400، میتواند بر تصمیم او برای ورود به مجلس تاثیر بگذارد. هرچه که باشد این احتمالات و زمزمهها میتواند بر معادلات اصولگرایان برای این انتخابات آینده مجلس تاثیر بگذارد.
علی لاریجانی؛ فولاد آبدیده بهارستان
سال که به آخر برسد، 12 سال از صدرنشینی علی لاریجانی بر صندلی ریاست میگذرد؛ 12 سال یکه تازی بر بالاترین منصب بهارستان، با انواع و اقسام تجربهها و روزهای تلخ و شیرین. روزهایی که هرچند در این اواخر چندان به مذاق دوستان اصولگرایش خوش نیامد اما برای او چندان هم بد نبود.
حالا او برای انتخابات مجلس بعدی باید هم بتواند دوستان راستگرایش که او را به واسطه حمایت از حسن روحانی، ماجرای تصویب برجام و مخالفت همیشگی او با استیضاح وزرای دولت، دیگر بیشتر اصلاحطلب میدانند، راضی کند و هم باید منتظر نظر شورای نگهبان درباره مصوبه اخیر مجلسیها درباره طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات مجلس بماند که نمایندگانی را که سه دوره متوالی در مجلس حضور داشتهاند از نامزدی برای دوره چهارم منع میکند. مصوبهای که شوق ریاست مجلس را در بعضی اصولگرایان زنده کرده و در صورت تایید شورای نگهبان دست علی لاریجانی را از رسیدن به خود بهارستان کوتاه میکند چه برسد به ریاست بر آن. گرچه سکوت او درباره تصمیم شورای نگهبان درباره این مصوبه، شاید بیشتر نشان از خاطرجمعی او از تایید نشدن آن در این شورا داشته باشد.
محمدباقر قالیباف؛ دلخور اما پایبند به اصولگرایی
شاید ریاست سید ابراهیم رییسی بر قوه قضاییه بهترین خبر برای این روزهای محمدباقر قالیباف باشد؛ یکی از اضلاع دوگانه که از انتخابات سال 96 به بعد بیشتر از هر زمان دیگر در سیاست ایران مطرح شدند، کم شده و حالا خودش مانده و خودش. قالیباف ماهها است که از صندلی ریاست ساختمان بهشت به زیر کشیده شده، همچنان بر هیچ صندلی ریاستی دیگری تکیه نزده، خبری هم از ریاستش بر بنیاد مستضعفان نیست و ایده نواصولگراییاش هم هنوز نتوانسته راستگرایان را قانع کند.
به همین خاطر هم هست که حالا با نزدیک شدن به انتخابات امسال، خیال ریاست صندلی سبز بهارستان به سرش زده و شواهد نشان از تحرکات زودهنگام و خیز او برای انتخابات دارد. او گرچه بعد از کناررفتنش از انتخابات سال 96 به نفع رییسی، از دوستان هم طیفیاش دلخور شد و این دلخوری را هم برزبان آورد اما برای پیمودن این مسیر و رسیدن به سرمنزل مقصود چارهای جز به دست آوردن دل اصولگرایان ندارد؛ اتفاقی که اگر حاصل شود به نظر راه را حداقل برایش در مقابل کسی همچون علی لاریجانی، هموارتر میکند. هرچند احتمال میرود او خودش مستقلا از سوی حزب متبوعش وارد میدان انتخابات شود اما در جلسات شورای وحدت اصولگرایان شرکت میکند تا بیشتر اوضاع را بسنجد.
محسن رضایی؛ همچنان در صحنه
او که حضور در انتخابات کم ندارد، این یکی هم رویش! محسن رضایی را میگوییم. گرچه «آقامحسن» چندسال اخیر را ترجیح داده پا به میدان انتخابات نگذارد و لباس سبز سپاهی را دوباره بر تن کرده اما موعد هر انتخاباتی که میشود میتوانیم او را حتما یکی از گزینههای محتمل باری کاندیداتوری بدانیم. گرچه او علاوه بر شکست در انتخابات ریاست جمهوری 88 و 92 طعم شکست را در ششمین دوره انتخابات مجلس-زمانی که به هر دو فهرست جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز راه یافته بود- هم چشیده اما او در سالهای اخیر از شاگرد اولهای حضور در جلسات جمنا بوده، به جلسات شورای وحدت اصولگرایان رفته و به نظر نمیرسد حضور دوباره در سپاه هم توانسته باشد او را از سودای سیاسیگری دور کند.
او حتی ارتباطش را در این چند سال اخیر با اعضای کنونی فراکسیون نمایندگان ولایی مجلس حفظ کرده و در جلساتی که با آنها میگذارد همچنان بر حسن روحانی، رقیب پیشین انتخاباتیاش میتازد. محسن رضایی بارها نشان داده که گرچه در زمانهایی حرفهایش رنگ و بوی اصلاحگرایانه در حوزه اقتصاد میگیرد اما حاضر نیست پشت دوستان اصولگرایش را خالی کند و همین او را به یکی از گزینههای بالقوه سرلیستی فهرست اصولگرایان و بعد ریاست مجلس تبدیل میکند.
پرویز فتاح؛ مهره کَنده شده از اصولگرایی
هنوز یکی دوماهی به انتخابات سال 96 زمان مانده بود که پرویز فتاح که مدتی است ردای ریاست کمیته امداد امام خمینی(ره) را بر تن کرده، دعوت ائتلاف اصولگرایان را رد کرد و گفت که نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نخواهد شد. او چند روز پیش هم همین تصمیم را درباره انتخابات مجلس دوباره تکرار کرده و گفته هیچ سر وسری با اصولگرایان ندارد؛ «از سازوکار اصولگرایان برای انتخابات مجلس درسال۹۸ اطلاعی ندارم. من و اصولگرایان هیچ سر و سری با هم نداریم.» او علاوه بر این سال پیش از حسن روحانی حمایت کرد و گفت که ممکن است برای عدهای بیان این مساله خوشایند نباشد اما روحانی به شعار رفع فقر عمل کرده است.
او درحالی ضمن حمایت از حسن روحانی، هرگونه نسبت خود را به اصولگرایان رد میکند و میگوید اعضای جمنا به او لطف داشتهاند که به او پیشنهاد کاندیداتوری در انتخابات گذشته را دادهاند که فتاح از همان اول عضو جمنا بوده و برای دومین مجمع ملی جمنا پیام صادر کرده است. او در این پیام ضمن عذرخواهی از غیبتش در این مجمع اعلام کرد که ساز و کار جبهه مردمی در خصوص تعیین نامزدهای انتخابات را قبول دارد و از هیچ کمکی برای پیشبرد اهداف جبهه مضایقه نمیکند. هرچند فتاح حالا با شنیدن چسباندن برچسب اصولگرایی به خودش برآشفته میشود اما با توجه روابط حسنه و اقبال چهرههای اصولگرایی به او، میتوانیم این چهره را هم یکی از گزینههای بالقوه برای حضور در انتخابات مجلس و ریاست بر آن بدانیم.
غلامعلی حدادعادل؛ گزینه همیشه بالقوه
ریاست مجلس برای او موضوع عجیب و غریبی نیست؛ غلامعلی حدادعادل 4 سال رییس مجلس هفتم بوده و خوب به راه و چاه ریاست بر بهارستان آشنا است. چهره نامآشنای اردوگاه اصولگرایان و گزینهای جدی برای سرلیستی این اردوگاه برای انتخابات مجلس یازدهم.
حدادعادل که این روزها در صدر هیاتی هیاتی عالیرتبه از مجمع تشخیص مصلحت نظام برای شرکت در دومین اجلاس «یک کمربند، یک جاده» به چین سفر کرده است، سال پیش حداقل در خبرها به یکی از چهرههای مهم اصولگرایان بدل شده بود؛ زمانی که بعد از منحل شدن تدریجی جمنا و تشکیل شورای وحدت اصولگرایان با محوریت سید ابراهیم رئیسی، سید محمدرضا میرتاجالدینی در گفتوگو با نامهنیوز خبر داد که او بر صندلی رئیسی در شورای وحدت تکیه زده است. هرچند چمران، عضو این شورا بلافاصله این موضوع را رد کرد اما نمیتوان نقش مهم او را در تصمیمگیریهای این شورا از نظر دور کرد. همچنانکه او یکی از چهرههای موثر جمنا بود.
گرچه هنوز هم بسیاری از طیفهای اصولگرایی او را مقصر رای نیاوردن لیست اصولگرایان در مجلس دهم میدانند، اما «آقای فرهنگ» دنیای سیاست ایران با ائتلاف کردن برای انتخابات غریبه نیست؛ او پیش از این در ائتلاف بزرگ اصولگرایان، جبهه متحد اصولگرایان و ائتلاف آبادگران حضور جدی داشته و حالا با توجه به خبرهایی که درباره چیدن مهرههای نزدیک به او در صداوسیما به گوش میرسد، حداد میتواند یکی از گزینههای جدی اصولگرایان برای اجماع باشد؛ البته اگر اجماعی در کار باشد.
محمدرضا باهنر؛ «لابیمن» بزرگ
۲۸ سال نمایندگی مجلس عدد کمی نیست؛ آن هم برای مرد «لابیها»ی مجلس که در تمام این ۲۸ سال حضوری موثر در جبهه اصولگرایی مجلس داشت. محمدرضا باهنر که زمانی بر نایب رییسی مجلس هم تکیه زده، در انتخابات مجلس دهم شرکت نکرد تا به قول خودش جایش را به جوانان بدهد قبل ازآنکه ملکالموت به سراغش بیاید. او حالا در روزگار بازنشستگی خودخواستهاش از مجلس به جلسات شورای وحدت اصولگرایان میرود و اعلام کرده که در انتخابات مجلس حضور فعال خواهد داشت؛ «حتماً در انتخابات مجلس حضورِ پررنگِ فعال خواهم داشت نه شخصِ حقیقیِ باهنر، به عنوان جریان سیاسی بالاخره لیست خواهیم داشت، رقابت میکنیم حتماً سعی میکنیم.» شاید به خاطر همین تلاش او و سالها نماینده بودن او باشد که نامش خواه ناخواه در فهرست گزینههای ریاست مجلس یازدهم در لیست اصولگرایان جای میگیرد؛ هرچند به تازگی اعلام کرده که او «مجلسی» است اما نامزد نمیشود، اما روزهای آینده معلوم میکند که آیا این بار هم مصلحت را بر میل شخصی ترجیح خواهد داد و در انتخابات شرکت خواهد کرد یا خیر.
و گزینههای دیگر...
حالا که از چهرههای مختلف اصولگرایان گفتیم، حیف است نامی از سعید جلیلی و عزتالله ضرغامی برده نشود. چهرههایی وابسته به تفکرات مختلف اصولگرایی که گرچه شاید شانس کمتری از دیگر چهرههایی که در بالا خواندید برای ریاست قوه مقننه داشته باشند اما اگر سری به فعالیتها واقعی و مجازی و اظهارنظرهایشان بزنید میبینید که آنها هم بدشان نمیآید جایی در میان کرسیهای مجلس داشته باشند.
سعید جلیلی که در گذشته هم نامزد انتخاباتی پایداریها برای انتخابات ریاست جمهوری بوده، با توجه به ساز ناکوکی که اعضای این جبهه با دیگر طیفهای اصولگرایی میزنند، باز هم میتواند یکی از گزینههای آنها برای سرلیستی فهرست جداگانهای باشد که برای انتخابات مجلس یازدهم در نظر میگیرند. به ویژه آنکه این جبهه در سالهای اخیر توانسته در میان کرسیهای مجلس جایگاهی برای خود دست و پا کند. جلیلی که با روی کار آمدن حسن روحانی برای دومین بار واژه «دولت در سایه» را بیشتر در ادبیات سیاسی ایران مطرح کرد، هرچند در تمام سالهای بعد از دولت دهم، کنشگری سیاسی داشته اما اگر پایداریها و یا دیگر اصولگرایان نگاه مثبتی به چهره محبوبشان برای انتخابات مجلس و بعد ریاست او بر آن دارند، باید بیشتر از گذشته به پایگاه رای او توجه کنند.
عزتالله ضرغامی که این روزها حسابی میانهاش با حسن روحانی خراب است و از جلسات شورای انقلاب فرهنگی رانده شده، مدتهاست که بعد از رفتن از ساختمان شیشهای صداوسیما با چهرههای مختلف سیاسی از اصولگرا گرفته تا اصلاحطلب صبحانه میخورد و در فضای مجازی فعال است. اما او در این سالها هیچگاه سبقه اصولگراییاش را انکار نکرده و حتی یکی از گزینههای بالقوه این طیف سیاسی برای انتخابات 96 بود. او در تمام این سالها سعی بر ترمیم چهره خود در میان مردم به خاطر روابط حسنهاش با محمود احمدینژاد داشته؛ همچنین چند روز پیش بود که او در رشته توییتی به اشتباهاتش در زمان ریاستش بر صداوسیما اشاره کرد. هرچند هنوز تحرک خاص انتخاباتی در او به چشم نخورده اما میشود او را هم یکی از گزینههای اصولگرایان برای انتخابات مجلس دانست.