استراتژی ترامپ علیه ایران جواب میدهد؟ همهچیز به چین، هند و ترکیه بستگی دارد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب؛ در ادامه این مطلب آمده است: نخست اینکه موفقیت این راهبرد بیشتر از خود ایران یا آمریکا، اکنون اتکای زیادی به واکنش چین، هند و ترکیه دارد که تنها خریداران باقیمانده نفت ایران هستند. از لحاظ تاریخی چین با هر گونه تحریم یکجانبه مخالف است چراکه ممکن است روزی این تحریمها گریبان خودش را بگیرد. همچنین چین تمایلی به تغییر حکومت تنها کشور منطقه نفتخیز جهان که آمریکا پایگاهی در آن ندارد، ندارد. هند در بحبوحه برگزاری انتخابات سراسری است. نخستوزیر این کشور، ناریندرا مودی علاقهای به اتخاذ تصمیمی ندارد که موجب افزایش بهای سوخت شده و او را کارگزار سیاستهای واشنگتن نشان دهد. ترکیه نیز نمیخواهد روابط با همسایهاش که چهار قرن به صورت مسالمتآمیز با آن همزیستی کرده را به خاطر متحدی غیرقابل اطمینان که از کردهای سوریه نزدیک به پ ک ک حمایت میکند و این کشور را به عدم فروش جنگندههای اف۳۵ به خاطر خرید سامانه اس۴۰۰ تهدید میکند، تیره کند.
البته واشنگتن میتواند با تهدید و تطمیع، این سه کشور را به پیروی از تحریمها وادار کند. گزینه نخست مستلزم اعتبار و دیپلماسی هوشمندانهای است که کالایی نایاب در دولت ترامپ تلقی میشوند. گزینه دوم میتواند پیامدهای نامطلوبی داشته باشد. تحت قوانین آمریکا ترامپ میتواند هر کسی را که به خاطر معاملات مرتبط با انرژی با بانک مرکزی ارتباط دارد، تحریم کند. این امر ممکن است موجب ناکامی مذاکرات تجاری آمریکا یا تخریب روابط با آن سه کشور شود. همچنین ممکن است آنها معاملات خود را از طریق کانالهای مالی و بانکهایی پیگیری کنند که تحریم آمریکا برایشان اهمیتی ندارد چنانکه چین در سال ۲۰۱۲ با استفاده از بانک کونلون به روابط مالی با تهران ادامه میداد. به علاوه آنها ممکن است به سازوکار مالی مستقل مالی اروپا ملحق شوند یا چیزی شبیه آن تأسیس کنند که تحریمهای آمریکا را دور بزنند. این یک نهاد تهاتری است که از محل صادرات ایران، بهای واردات ایران را میپردازد.
راهبرد فعلی واشنگتن، دو سناریو را ممکن کرده است که هیچ یک امیدوار کننده نیستند: یا ایران پایداری میکند که در آن صورت واشنگتن مجبور میشود از سر یأس بر فشارهای خود افزوده و با تقویت تنشهای منطقهای، بیشتر از قبل از متحدانش دور شده و دچار انزوا شود یا اینکه ایران درمییابد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و با از سرگیری برنامه هستهای خود، تلاش کند آمریکا و متحدانش را به چالش بکشاند. به بیان دیگر میان واقعیتهای موجود و هدف دلخواه آمریکا یعنی تسلیم بیقید و شرط ایران، مسیری هراسانگیز و خطرناک قرار دارد.
اتکا به حمایت آشکار عربستان سعودی و امارات از قطع صدور نفت ایران با افزایش عرضه نیز مخاطراتی در پی دارد. آنها با حمایت از تحریمهای آمریکا، نه تنها رقیب منطقهای خود را تضعیف میکنند، بلکه فرصت خوبی نیز برای افزودن بر درآمدهای نفتی خود یافتهاند. اما چنانکه رهبران ایران، چه عملگرایان و چه تندروها، بارها اعلام دادهاند، ایران بیکار نخواهد نشست تا شاهد ورشکستگی خود باشد.
همانطور که سعدالله زارعی، استراتژیست ایرانی اخیرا نوشته است، ایران میتواند بدون بستن تنگه هرمز، از طریق شبهنظامیان وابسته به خود در یمن، به نفتکشهای سعودی و اماراتی در باب المندب حمله کند.
این امر میتواند به رویارویی نظامی ایران با آمریکا و رقبای منطقهای منتهی شود که البته آرزوی دیرین تندروهای دشمن ایران در واشنگتن است. گزینه دیگر حملات سایبری به تاسیسات نفتی عربستان و امارات است. هیچ یک از این دو احتمال دور از تصور نبوده و حتی سابقه هم دارند.
اگر از یک پیروزی فوری و آسان اطمینان داشتیم، ممکن بود راهبرد آمریکا توجیهپذیر باشد. اما اگر به سوابق گذشته بنگریم، ایران بدون داشتن موضعی قوی به مذاکره با واشنگتن رضایت نخواهد داد و برای این منظور ممکن است فعالیت هستهای خود را از سر بگیرد. این یعنی تنها یک بحران هستهای زمینه را برای مذاکره مهیا خواهد کرد. اما با توجه به وضعیت واشنگتن و تلآویو، خروج ایران از برجام احتمالا به جای دیپلماسی، جرقه جنگ را خواهد زد. به علاوه همواره شاهد بودهایم که ایران اهداف حیاتی راهبردی منطقهای خود را صرفنظر از عواقب و فشارهای اقتصادی پیش برده است. متاسفانه تاریخ به ما نشان داده که پاسخ واشنگتن به یک سیاست ناموفق، همواره توسل مضاعف به همان سیاست بوده است.