فیسبوک چه برنامهای برای آینده دارد؟
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از زومیت، در ماههای پایانی سال ۲۰۱۱، فیسبوک در آستانهی عرضهی عمومی سهام بود، اما وضعیت مناسبی نداشت. آنها احساس میکردند که از جریان دنیای فناوری عقب ماندهاند. ازطرفی برنامهی کنفرانس توسعهدهندههای F8 تنظیم شده بود و غول نوظهور دنیای فناوری فرصت داشت تا محصولات و ویژگیهای جدید را به تعداد قابل توجهی از متخصصان، شرکا و رسانهها نشان دهد.
در رویداد F8 شرایط بر وفق مراد فیسبوک بود. آنها چند ماه پس از خبر توسعهی شبکهی اجتماعی گوگل، با طراحی جدید برای پروفایلهای کاربران به کنفرانس آمدند که بنام Timeline معرفی شد. استفاده از کمدین مشهور اندی سمبرگ در نقش مارک زاکربرگ هم جذابیتهای رویداد را بیشتر کرده و درنهایت غول شبکههای اجتماعی موفقیت نسبی در اذهان کسب کرد.
پس از فروکش کردن هیجانهای رویداد و در زمانیکه مدیران بهدنبال مسیر و هدف بعدی برای فیسبوک بودند، چالشها خود را نشان دادند. در ۹ ماهی که آنها روی برنامهریزی کنفرانس خود تمرکز کرده بودند، سایر دنیا برای حرکتی سریع به سمت گوشیهای هوشمند و دستگاههای همراه آماده شده بود. البته فیسبوک هم برای ورود به حوزهی جدید تلاش میکرد، اما هیچگاه آن را در اولویتهای اصلی خود قرار نداده بود. آنها هنوز خود را بهعنوان سرویسی مناسب دسکتاپ تصور میکردند و تقریبا همهی ویژگیهای معرفی شده در F8، تحت وب بودند.
فیسبوک در آن سالها اپلیکیشنهایی برای گوشیهای اندرویدی و آیفون داشت، اما آنها بیشتر با استفاده از فناوری HTML5 ساخته شده بودند که بهنوعی صفحات وب بهینه برای گوشیهای موبایل طراحی میکرد. درواقع اپلیکیشنهای آن سالها بهصورت اختصاصی برای سیستمعاملهای اندروید یا iOS نوشته نشده بودند. همین استفاده از یک نوع کد برای چند سیستمعامل، باعث شده بود تا فیسبوک اپلیکیشنهایی با باگ و مشکلات فراوان به مارکتهای نرمافزاری ارائه کند. زاکربرگ ۲ سال بعد دربارهی این اپلیکیشنها اقرار به اشتباه کرد.
بههرحال پس از عقب ماندن از شتاب اولیه بهسمت گوشیهای هوشمند، زاکربرگ تصمیم گرفت تا مسیر جدیدی برای شرکت تحت مدیریتش ترسیم کند. او در ابتدای سال ۲۰۱۲ همهی شرکت را ملزم به تمرکز روی اکوسیستم موبایل کرد. او تقریبا سیستمعامل دسکتاپ را کنار گذاشت و کاملا از دستگاه موبایل استفاده کرد. مدیران محصولش نیز نسخههای دسکتاپ موبایل را کنار گذاشتند تا مجبور به استفاده از نسخههای موبایلی باشند. زاکربرگ در جلسهها از کارمندان میخواست تا ابتدا نسخههای موبایلی ویژگیهای جدید را نشان دهند و اگر چنین نسخهای آماده نبود، جلسه را لغو میکرد. مهندسان جدید iOS و اندروید در شرکت استخدام شدند و کارگاههای آموزشی برای آشنایی هرچه بیشتر کارمندان کنونی با اکوسیستم جدید برگزار شد. درنهایت مهندسان متخصص موبایل هم به همهی تیمهای محصول در شرکت تزریق شدند.
چرخش (پیووت) بزرگ فیسبوک با وجود آن که در زمان تقریبا نامناسب و در آستانهی عرضهی عمومی سهام رخ داد، مهمترین حرکت تاریخ شرکت محسوب میشود. چنین چرخشی نتیجهی درک زاکربرگ از این حقیقت بود که موبایل و نه دسکتاپ، پلتفرم مهم آینده خواهد بود. اگر آنها میخواستند در دنیای جدید دوام بیاورند، باید روی موج موبایل سوار میشدند. امروز با دیدن شرکتی با ارزش بازار ۵۰۰ میلیارد دلار و بیش از ۲.۳ میلیارد کاربر در سرتاسر جهان به این نتیجه میرسیم که غول شبکههای اجتماعی موج مناسبی را برای سوار شدن انتخاب کرد.
۸ سال از چرخش اول فیسبوک میگذرد و چرخش بزرگ دیگری در مسیر آنها قرار دارد. دستگاههای موبایلی هنوز هم بهعنوان محبوبترین روش تعامل کاربران با سرویسهای فیسبوک شناخته میشوند. البته پس از ۲ سال درگیریهای متعدد در حوزههای حریم خصوصی، اطلاعات ناصحیح در پلتفرمها و سوءاستفادههای سیاسی، نحوهی تعامل کاربران با سرویسها بهمرور درحال تغییر است.
پیامرسانیهای خصوصی و استوریها که در اپلیکیشنهای زیرمجموعهی فیسبوک یعنی واتساپ و اینستاگرام ارائه میشوند، امروز به بخش مهمی از رفتارهای کاربران در فضای مجازی تبدیل شدهاند. درنتیجه، شبکهی اجتماعی که امپراطوری فیسبوک روی آن بنا شد، از لحاظ رشد در خطی افقی حرکت میکند. آمارها نشان میدهد که رشد اپلیکیشن فیسبوک در اروپا و آمریکا متوقف شده است. برخی تخمین میزنند که پایگاه کاربران شبکههای اجتماعی روزبهروز کوچکتر میشود. زاکربرگ هم در جدیدترین بیانیههای خود خبر از تمرکز شرکت روی پیامرسانیهای خصوصی و رمزنگاری شده داد. صحبتهای او نشان میدهد که شاید فیسبوک و فید خبرخوان، دیگر آیندهی مورد نظر برای شرکت تحت مدیریتش نباشند.
زاکربرگ در مصاحبهای در ماه آوریل، نظرات خود را این گونه بیان کرد:اگر به وضعیت کنونی تعامل مردم در فضای آنلاین دقت کنید و بهدنبال سریعترین پدیدههای در حال مشهور شدن باشید، پیامرسانی، گروههای کوچک و استوریهای با زمان محدود را میبینید. مشخصهی مشترک این قابلیتها، خصوصیتر بودن آنها نسبت به بخشهای دیگر شبکههای اجتماعی است. شاید نتوان چنین تغییر مسیری را پیووت نامید، اما بههرحال قابلیتهای گفته شده، محصول بزرگ بعدی هستند که مردم بیشتر به آن نیاز دارند.
هستهی اصلی فیسبوک در آیندهی نزدیک از بین نخواهد رفت. البته به احتمال زیاد نحوهی استفادهی ما از محصولات فیسبوک در ۱۰ سال آینده، با روشهای امروزی تفاوت خواهد داشت. شاید حتی دستگاه ما برای استفاده از شبکههای اجتماعی هم تغییر کند.
زاکربرگ به تفکر دربارهی قابلیتها و روندهای جدید بسنده نمیکند. او برنامهریزی و استراتژیهای خود را نیز براساس همین تصورات ترسیم کرد. مدیرعامل فیسبوک در سال ۲۰۱۴ شرکت تولیدکنندهی هدستهای واقعیت مجازی Oculus را به مبلغ ۳ میلیارد دلار خریداری کرد. آنها مشغول ساخت عینکهای واقعیت افزوده هم هستند و اخیرا از دستگاههای جدید در این حوزه رونمایی کردهاند. آنها در ماه نوامبر گذشته دستگاه چت ویدئویی معرفی کردند که با هدف رقابت با دستگاههای خانگی دیگر همچون آمازون اکو یا گوگل هوم عرضه خواهد شد. گزارشهای دیگر میگویند که فیسبوک دستیار صوتی خود را نیز توسعه خواهد داد و همچنین پرداختهای امن ازطریق توکن و بلاکچین هم در دستور کار غول شبکهی اجتماعی قرار دارد.
زاکربرگ در برخی از سخنرانیهای خود بهروشنی از ایدهی نوشتن به کمک افکار صحبت کرده بود. فناوری مورد نظر او (که ایدهاش در جلسهای در دانشگاه هاروارد مطرح شد)، نیاز به کیبورد را از بین خواهد برد. درواقع شاید زاکربرگ بهدنبال دستگاه ذهنخوان هم باشد.
امکان تغییر فناوریهای فیزیکی مورد استفادهی مردم در سالهای پیش رو وجود دارد. شاید در آینده بهکمک عینکهای واقعیت افزوده یا دستگاههای واقعیت مجازی با دوستانتان ارتباط برقرار کنید. شاید فرمانهای صوتی ازطریق دستگاههایی همچون اسپیکرهای هوشمند خانگی، نحوهی تعامل آنلاین مردم را دگرگون کنند. اگر چنین روندهایی رخ دهد، فیسبوک باید خود را با مسیر جدید هماهنگ کند.
همهی کاربران و کارشناسان، در حال حدس زدن پلتفرم جهانی و فرمانروای آتی دنیای فناوری هستند. در چنین وضعیتی، فیسبوک و زاکربرگ نمیتوانند اشتباه خود در بازار موبایل را تکرار کنند.
مارک مشنی تحلیلگر صنعت فناوری در والاستریت است که برای بانک RBC فعالیت میکند. او دربارهی فیسبوک و فناوریهای آینده میگوید:مزیتی که فیسبوک و گوگل بهصورت مشترک دارند، کسبوکار سودده آنها در وضعیت کنونی است. آنها پول زیادی دارند و میتوانند به روشهایی آزمایشهای بلندپروازانه انجام دهند که از توانایی اکثر شرکتها خارج خواهد بود. آنها بهراحتی میتوانند سعی و خطا کنند و انواع سرمایهگذاریهای خطرپذیر را انجام دهند. چنین شرکتهایی واقعا در وضعیت خوبی قرار دارند.
بههرحال فیسبوک برای عقب نماندن از موجهای بعدی دنیای فناوری، برنامههای جدی دنبال میکند. آنها پروژههای مهمی بهصورت آشکار و مخفی در دستور کار دارند که در ادامه به برخی از آنها میپردازیم.
Project Oxygen
کارمندان فیسبوک از نامهای مبتنی بر کد به وفور استفاده میکنند. اکثر برنامهها و پروژههای جدید نام مستعار دارند. هدست وایرلس واقعیت مجازی آکیولس که چند ماه پیش معرفی شد ابتدا Santa Cruz نام داشت. پروژههای سختافزاری دیگر در شرکت نیز با نامهای Ripley، Sequoia و Aloha وجود داشتهاند.
پروژهی Oxygen برخلاف نامهای بالا برای پروژهی سختافزاری جذاب بعدی در فیسبوک نامگذاری نشده است. آنها با این پروژه قصد دارند از خود دربرابر گوگل محافظت کنند.
گوگل در فاصلهی تقریبی ۱۱ کیلومتری از کمپ مشهور فیسبوک در منلو پارک کالیفرنیا قرار دارد. آنها همیشه بزرگترین تهدید برای شرکت زاکربرگ بودهاند و خصوصا در روزهای ابتدایی فشارهای قابل توجهی وارد کردند. کارمندان فیسبوک هنوز بهجای جیمیل و سرویس Suite شرکت گوگل، از مایکروسافت اوتلوک و Quip برای پیامرسانی و اشتراک اسناد استفاده میکنند. شرکت تا پیش از ۲۰۱۲ از سرویسهای گوگل استفاده میکرد، اما کارمندان قدیمی میگویند که مدیران هیچگاه به گوگل اعتماد نداشتهاند. البته برخی شواهد از احتمال بازگشت آنها به سرویسهای گوگل میگویند، اما هنوز تهدید این دو غول فناوری برای یکدیگر، ادامه دارد.
در سال ۲۰۱۱ و زمانیکه گوگل پلاس بهعنوان شبکهی اختصاصی گوگل با هدف کشتن فیسبوک معرفی شد، زاکربرگ کارمندان را گردهم آورد و به آنها گفت: «Carthago delenda est» که بهزبان لاتین معنی «شهر کارتاژ باید نابود شود» میدهد. چنین عبارتی در داستانهای افسانههای رم وجود دارد که برای جمعآوری سپاه و شکست دشمن استفاده شده است. شاید همین فریاد جنگجویی زاکربرگ بود که درنهایت گوگل پلاس را به تعطیلی کشاند.
منابع ناشناس فیسبوک میگویند که پروژه از سال ۲۰۱۳ شروع شد. همان زمانیکه فیسبوک با جدیت بهدنبال تغییر مسیر به سمت موبایل بود و از اهرم فشار گوگل میترسید. بههرحال فیسبوک راههایی را طی پروژهی اکسیژن ایجاد کرد تا کاربران در شرایط خاص بتوانند به اپلیکیشنهای اندرویدیاش دسترسی داشته باشند. هنوز مشخص نیست که آیا امروز هم راهکارهای مذکور کاربردی هستند یا خیر.
پیادهسازی پروژهی Oxygen نشان میدهد که فیسبوک با وجود تمامی برتریها در حوزهی موبایل، هنوز از عقب بودن در سالهای اولیهی ظهور گوشیهای هوشمند رنج میبرد. آنها تاوان گناه توسعه ندادن گوشی هوشمند یا سیستمعامل اختصاصی را میدهند و درنتیجه برای ارائهی سرویسهای خود همیشه به گوگل و اپل وابسته هستند.
یکی از مدیران اجرایی سابق فیسبوک دربارهی شرایط اکوسیستمهای موبایلی میگوید:در بازار موبایل شاهد دوقطبی هستیم و آنها توزیع را تحت کنترل دارند. اگر آنها بخواهند شما را از مارکتهای اپلیکیشن حذف کنند، بهراحتی میتوانند این کار را انجام دهند. چنین قابلیتی بهمعنای کنترل بسیار زیاد است.
زاکربرگ هم ضعف شرکتش در توسعهی سیستمعامل و در دست گرفتن بازار توزیع اپلیکیشن را متوجه شده است. او در بهار سال گذشته گفته بود:یکی از پشیمانیهای بزرگ من این است که ما بهاندازهای که میتوانستیم، شرکت را در ورود به پلتفرمهای موبایلی شکل ندادیم. iOS و اندروید در سال ۲۰۰۷ عرضه شدند و ما در آن زمان شرکت کوچکی بودیم. درنتیجه در آن زمان در حوزهی سیستمعاملها فعالیت نمیکردیم.
بسیاری از مدیران اجرایی که با زاکربرگ سابقهی همکاری دارند، پارانوئید بودن او در رقابت را تأیید میکند. پارانویایی که به کارمندان فیسبوک هم منتقل میشود. وایرد در گزارشی نقل میکند که او پیش از عرضهی عمومی سهام شرکت، کتابی پر از نقلقولهای الهامبخش را روی میز هریک از کارمندان قرار داده است. در پشت کتابنوشته شده بود: «اگر ما چیزی که فیسبوک را میکشد، خلق نکنیم، فرد دیگری این کار را انجام خواهد داد». بههرحال زاکربرگ هم مانند هر مدیر موفق دیگر همیشه بهدنبال اهرمهای پیروزی احتمالی دربرابر رقبا میگردد. رقبایی که در صدر آنها میتوان گوگل و اپل را نام برد.
گوشی هوشمند Slayer
اهرم رقابتی فیسبوک در حال حاضر، ابعاد عظیم آن است. اپلیکیشنها و محصولات آنها بهقدرتی محبوب هستند که گوگل و اپل نمیتوانند برنامهای برای مقابله با آنها داشته باشند. آنها حتی به سرویسهای فیسبوک در پلتفرمهای خود نیاز دارند، چرا که در غیر این صورت حتی کاربران از بهکارگیری محصولات اپل و گوگل منصرف شوند. وضعیت کنونی قانونگذاری هم خارج کردن فیسبوک از مارکتهای اپلیکیشن را غیر ممکن میکند، چرا که عملی کاملا ضد رقابت محسوب میشود. البته اپل چندی پیش برخی دسترسیهای اپلیکیشنی فیسبوک را به اتهام جمعآوری اطلاعات لغو کرد که عملی موقتی بود.
در سال ۲۰۱۰ و پیش از آن که فیسبوک به ابعاد امروزی برسد، وابستگی آنها به اپل و (بیشتر) گوگل بهحدی بود که نگرانیها را در میان مدیران افزایش داد. شرکت تصمیم گرفت تا با روشی بهینه، وابستگی خود را به رقبا کاهش دهد. روش انتخابی، توسعهی گوشی هوشمند و سیستمعامل اختصاصی بود.
فیسبوک از نام مستعار Slayer برای گوشی هوشمند درحال توسعهی خود استفاده میکرد. اسمی که بهنوعی کوتاهشدهی عبارت Social Layer یا لایهی اجتماعی هم محسوب میشد و بعدها به Buffy تغییر نام داد. شرکت تصمیم گرفته بود تا گوشی هوشمندی کاملا مستقل طراحی کند. درواقع گوشی احتمالی، آیفونی میشد که توسط فیسبوک ساخته شده بود.
برنامهی فیسبوک برای ساخت گوشی هوشمند توسط چاماث پالیهاپیتیا رهبری میشد که بعدها بهعنوان مدیر اجرایی در بخش محصول و رشد فیسبوک فعالیت کرد و امروز، یک سرمایهگذار خطرپذیر است. فرایند ساخت گوشی هوشمند در همان مراحل اولیه با چالشهای مهندسی روبهرو شد و حتی از مرحلهی مدلسازی هم جلوتر نرفت.سختافزار مورد نظر آنطور که باید و شاید در دسترس فیسبوک نبود و توسعهی سیستمعامل هم بیش از تصورات، دشوار بود.
درنهایت فیسبوکی با تصمیمی (احتمالا) عاقلانه به این نتیجه رسید که رقابت با بزرگانی همچون گوگل و اپل در حوزهی سیستمعامل، تلاشی بسیار بزرگ محسوب میشود. یکی از کارمندان سابق در توصیف چنین تلاشهای میگوید: «در جنگی با اسلحهی گرم، نمیتوان با چاقو وارد شد».
فیسبوک پس از ناامیدی از ساخت گوشی انحصاری، به فکر همکاری با HTC افتاد تا گوشی هوشمندی با تمرکز بر قابلیتهای اجتماعی خود بسازد. درنهایت آنچه از سوی فیسبوک ارائه شد، نسخهای بسیار کوچکتر از برنامهی اولیه برای توسعهی گوشی اختصاصی بود. نرمافزاری بهنام Facebook Home عرضه شد که بهروزرسانیهای حساب کاربری افراد را در صفحهی اصلی گوشیهای اندرویدی نمایش میداد. این نرمافزار بهصورت پیشفرض در یکی از گوشیهای HTC ارائه شد که استقبال زیادی را هم بههمراه نداشت. درنهایت تلاش غول شبکهی اجتماعی به شکستی بزرگ ختم شد.
تجربهی فیسبوک از تلاش برای ورود جدیتر به بازار گوشیهای هوشمند، تأثیر قابل توجهی روی تیم اجرایی داشت. در اختیار نداشتن محصولی انحصاری برای ارائهی سرویسهای شرکت، مشکلی بزرگ برای آنها بود که نمیخواستند تکرار شود. بههمین دلیل زاکربرگ پیش از آن که واقعیت مجازی به پلتفرمی همهگیر و مشهور تبدیل شود، آکیولس را خریداری کرد.
زاکربرگ در جریان مراسمی با تحلیلگران بازار در سال ۲۰۱۴ و پس از اعلام خرید آکیولس گفته بود:ما هنوز کار زیادی برای انجام دادن در بازار موبایل داریم. البته در نقطهی کنونی بهاندازهی کافی احساس قدرت میکنیم و استراتژی ما برای آینده، تمرکز روی ساخت پلتفرم بزرگ رایانشی بعدی است. پلتفرمی که بعد از موبایل ظهور خواهد کرد. خرید امروز، سرمایهگذاری طولانیمدت روی آیندهی رایانش محسوب میشود.
پیدا کردن گوشی هوشمند بعدی
پس از گذشت ۴ سال از خرید بزرگ زاکربرگ، امروز بهروشنی میدانیم که واقعیت مجازی، پلتفرم بزرگ بعدی نیست که زاکربرگ تصور میکرد. حداقل هنوز نمیتوان واقعیت مجازی را بهعنوان بازیگری مهم در دنیای فناوری محسوب کرد. شرکت تحقیقات بازار IDC تخمین میزند که در سال ۲۰۱۹ شاهد عرضهی ۸.۹ میلیون هدست واقعیت مجازی و واقعیت افزوده خواهیم بود. درمقابل، ۱.۸ میلیارد دستگاه گوشی هوشمند عرضه خواهد شد. درنتیجه واقعیت مجازی هنوز راه درازی در پیش دارد.
زاکربرگ درس خوبی از تلاشهای ابتدایی فیسبوک برای ورود به بازار موبایل گرفت. حتی اگر آکیولس را بتوان شبیه به اپلیکیشنهای اولیهی HTML5 فیسبوک برای گوشیهای هوشمند در نظر گرفت، مدیرعامل فیسبوک هرگز آن را بهعنوان تنها سبد سرمایهگذاری و شانس خود در نظر نمیگیرد.
فیسبوک علاوهبر آکیولس که عرضهی ۴ نسخهی متنوع از هدستهای واقعیت مجازی را در کارنامه دارد، پروژههای سختافزاری دیگری را هم انجام میدهد. فیسبوک در اکتبر گذشته دستگاهی خانگی برای چت تصویری بهنام پورتال معرفی کرد که با هدف رقابت با آمازون اکو و گوگل هوم ساخته شد. آنها همچنین درحال تلاش برای ساخت دستگاههایی برای تماس تصویری ازطریق تلویزیون هستند که درحال حاضر با نام مستعار Sequoia شناخته میشود. بهعلاوه، ایدهی بلندپروازانهی زاکربرگ دربارهی دستگاهی برای تبدیل کردن افکار انسان به متن نیز بهصورت عمومی منتشر شده است.
درمیان ایدههای فیسبوک در حوزهی سختافزار، عینک واقعیت افزودهی این شرکت که بهار گذشته معرفی شد، از همه مهمتر و کاربردیتر بهنظر میرسد. البته هنوز نمونهای واقعی از عینک مذکور در دست کاربران نیست، اما همه میدانیم که قابلیت جابهجایی و اصطلاحا موبایل بودن، نقطهی مزیت واقعیت افزوده نسبت به واقعیت مجازی محسوب میشود. درنتیجه شاید واقعیت افزوده برای فیسبوک مزیت رقابتی بهتری باشد.
واقعیت مجازی برای مواقعی کاربرد عالی دارد که بخواهید خود را وارد دنیای کاملا متفاوت کنید و البته در همان حین روی مبل خانه نشسته یا در اتاق ایستاده باشید. درمقابل واقعیت افزوده میتواند عناصر دیجیتالی را روی عناصر فیزیکی موجود در اطراف شما پیاده کند. بههرحال چنین ایدهای احتمال فراگیر شدن واقعیت افزوده شبیه به گوشیهای هوشمند را بیشتر میکند. دستگاههایی که بتوانند بهمرور بخشی از زندگی روزمرهی ما شوند. دربارهی فیسبوک، ورود به حوزهی واقعیت مجازی را میتوان سنگ بنایی برای حضور جدی در بازار واقعیت افزوده دانست. زاکربرگ هم همین عقیده را دارد و در ماه آوریل سال گذشته گفته بود:ما هنوز نمیتوانیم محصولات مورد نظر خود در حوزهی واقعیت افزوده را بسازیم. درنتیجه ساختن محصولات واقعیت مجازی میتواند ما را به اهداف نهایی یعنی عینک واقعیت افزوده نزدیک کند.
عینکهای واقعیت افزوده در برنامههای بلندپروازانهی شرکتهای متعددی وجود داشتهاند. گوگل قبلا با گوگل گلستلاش ناموفقی را در جذب مخاطب برای AR تجربه کرد. مایکروسافت نیز مشغول ساختن عینک اختصاصی خود بهنام هولولنز است. شرکت Magic Leap که سرمایهای از طرف گوگل دریافت کرد، برنامههای جدی برای ساخت عینک واقعیت افزوده دارد.
تصور کنید که با پوشیدن عینکهای واقعیت افزودهی فیسبوک، به یک میهمانی یا جلسه بروید. گجت پوشیدنی شما با بهرهگیری از فرایند تشخیص چهره، حتی افرادی که قبلا ملاقات نکردهاید را هم با مشخصات مناسب به شما معرفی میکند. پروفایل فیسبوک آنها درکنار چهرهشان نمایان میشود. بهعلاوه تنها شما میتوانید تصاویر افزوده شده به واقعیت را ببینید و دادهها از دید دیگران مخفی خواهند بود.
پاراگراف بالا سناریویی عملی تخیلی است که هنوز در واقعیت دیده نمیشود، اما امکان ظهور آن در آیندهی نزدیک وجود دارد. بههرحال اگر همین داستان به واقعیت بپیوندد، فیسبوک میخواهد که بخشی اصلی از سختافزار و نرمافزار آن باشد. قطعا میتوان پیشبینی کرد که عینکهای احتمالی از گوگل (یا آمازون و اپل و مایکروسافت) اطلاعاتی متفاوت از عینکهای فیسبوک نمایش دهند.
بههرحال واقعیت افزوده، دادههای آن و نرمافزارهای کنترلی مرتبط، هنوز بخشهای ناشناس فناوری جذاب آینده هستند. مایکل سیمن، یکی از مدیران محصول سابق فیسبوک که ۳ سال را به توسعهی بهتر محصولات برای جوانان در فیسبوک سپری کرده بود، در سال ۲۰۱۷ غول شبکههای اجتماعی را به مقصد گوگل ترک کرد. او دربارهی فناوری آینده و راههای ارتباطی جدید میگوید:ما اکنون در وضعیتی با اطلاعات پایین حرکت میکنیم. درواقع اطلاعات دقیقی از مشخصات رابطهای کاربری پس از صفحات لمسی نداریم. شاید در آینده با لحظهای روبهرو شویم که به خود بگوییم: «خدای من، اصلا تصور نمیکردیم چنین اتفاقی رخ دهد، اما امروز به مسئلهی اصلی ما تبدیل شده است». چنین اتفاقی احتمالا تا ۱۰ یا ۱۵ سال آینده رخ نخواهد داد.
در جریان کنفرانس سالانهی F8 فیسبوک در سال ۲۰۱۶، زاکربرگ نقشهی راهی ۱۰ ساله برای آیندهی فیسبوک ترسیم کرد که از آن زمان هم بارها روی آن تأکید داشته است. نقشهی راه او، AR و VR را بهعنوان بخشهای مهمی از آیندهی شرکت میداند. اهمیت این بخشها نیز همعرض با برنامههایی همچون تلاش برای اتصال همهی جهان بهاینترنت بیان شد. بههرحال هنوز این امکان وجود دارد که واقعیت مجازی و افزوده، هیچگاه به پدیدهی پرطرفدار بدنهی جامعه تبدیل نشوند.
زاکربرگ در ماه آوریل سال گذشته دربارهی واقعیت مجازی گفته بود:من نمیدانم که چه زمانی این فناوری به اهمیت بالا میرسد. من تصور میکنم که فیسبوک باید پیش از آن که واقعیت مجازی، فناوری مهم و مرکزی شود، سرمایهگذاریهای لازم را انجام دهد تا برای رقابت، قدرت بیشتری داشته باشد.
آیا فیسبوک میتواند خود را اصلاح کند؟
مارک زاکربرگ بهعنوان یکی از برترین تولیدکنندههای محصول در سیلیکونولی شناخته میشود. توضیح بهتر دربارهی زاکربرگ، او را یکی از بهترین متفکران در حوزهی محصول میداند. البته بسیاری از محصولات شرکت او توسط خودش یا در داخل شرکت اختراع نشدند و آنها تنها به بهبود و تکامل محصول پرداختند. بهعنوان مقال اینستاگرام، خرید یک میلیارد دلاری سال ۲۰۱۲ بود که در آن زمان تنها ۳۰ میلیون کاربر داشت. سرویسی که امروز بیش از یک میلیارد کاربر دارد و درآمد سالانهی ۱۶ میلیارد دلاری برای آن تخمین زده میشود.
واتساپ، سرویس پیامرسانی بر مبنای رمزنگاری بود که امروز بهنوعی نقشهی مسیر آیندهی فیسبوک نیز براساس آن تنظیم میشود. غول شبکههای اجتماعی، پیامرسان مذکور را به قیمت ۱۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ خریداری کرد که در آن زمان ۴۵۰ میلیون کاربر داشت. امروز واتساپ بیش از ۱.۵ میلیارد کاربر دارد. بخش استوری، تصاویر و فیلمهایی که بهمرور از دید دوستان افراد محو میشوند، قابلیتی بود که فیسبوک بهمرور در همهی اپلیکیشنهای خود استفاده کرد. چنین قابلیتی ابتدا توسط اسنپچت به بازار معرفی شد. اکنون روزانه صدها میلیون نفر در اپلیکیشنهای متنوع فیسبوک از قابلیت استوری استفاده میکنند.
اطلاع از اینکه چه محصولی را بخرید و چه قابلیتی را کپی کنید، یک مهارت محسوب میشود. زاکربرگ هم در سالهای گذشته نشان داد که یکی از بهترینها در دنبال کردن روندهای مهم دنیای فناوری است. اگر پیامرسانی بهصورت خصوصی، آیندهی ارتباطات در جهان باشد (که به احتمال زیاد خواهد بود)، زاکربرگ ۴ سال قبل با خرید واتساپ و مستقل کردن پیامرسانی فیسبوک در اپلیکیشن مسنجر، قدمهای بنیادی برای حرکت در مسیر آن را برداشت. امروز او تلاش میکند تا همهی قابلیتهای پیامرسانی شرکت را به هم متصل کند تا پایگاههای کاربران آنها به شبکهای عظیم تبدیل شوند.
مایک رانلین، ۷ سال در فیسبوک مشغول به کار بود و پروژههای مرتبط با منابع انسانی و جهتدهی فرایندهای استخدام را بر عهده داشت. او دربارهی سیاستهای شرکت در حوزهی پیامرسانی میگوید:زمانیکه ما واتساپ را به قیمت ۱۹ میلیارد دلار خریدیم با خودم گفتم واقعا؟! ما اکنون هم سیستم پیامرسانی داریم؛ اما چنین رویکردهایی همان نقاط روشن و درخشان افرادی همچون مارک و رهبرانی هستند که در اطرافش حضور دارند. او میتواند نقاطی را ببیند که شما حتی از حضورشان هم اطلاعی نداشتید.
حتی اگر زاکربرگ روند بزرگ بعدی در دنیای فناوری را تشخیص داده باشد، برنامه داشتن با روش اجرا تفاوتهای بسیاری دارد. دراینمیان، فیسبوک با ۲ مشکل اساسی در مسیر اجرا روبهرو است.
فیسبوک در ۲ سال گذشته اعتماد زیادی را در بین کاربران از دست داد. با وجود چالشهایی همچون تأثیر در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا، بحران کمبریج آنالاتیکا و کوتاهیها مدیریت حریم خصوصی و اطلاعات کاربران، احساس عدم اعتماد را در کاربران ایجاد کرد. آنها دیگر فیسبوک را بهعنوان شرکتی امن برای مدیریت صفحات نمایش و استفادههای روزمره از دنیای آنلاین نمیشناسند.
انتقادهای عمومی از فیسبوک حتی از سوی کارمندان سابقی مطرح میشود که موفقیت خود را مدیون شرکت هستند. برایان اکتون یکی از هم بنیانگذاران واتساپ که چند میلیارد دلار در جریان خرید شرکت کسب کرد، مردم را با هشتگ deletefacebook# به پاک کردن فیسبوک تشویق میکند. پالیهاپیتیا نیز که در پروژهی موبایل فیسبوک مشغول به کار بود، در صحبتی گروهی در دانشگاه استنفورد گفت که «رسانههای اجتماعی، بهمرور زمینهی اجتماعی اجتماع را از بین میبرند».
تندریچ دربارهی تغییر تصور مردم میگوید:شرکتهای فناوری و شرکتهای دنیای وب بهصورت پیشفرض پدیدههای خوبی هستند. البته وقتی اعتماد بهصورت کامل از بین برود، تغییرات بزرگی در تصور نسبت به آنها ایجاد میشود.
تندریچ اعتقاد دارد مشکلات اعتمادسازی فیسبوک بهقدری عمیق هستند که احتمالا مانعی بزرگ بر سر راه توسعهی محصولات سختافزاری از سوی شرکت ایجاد کنند. او در مصاحبهای با Recode دربارهی مشکلات آتی فیسبوک گفت:وقتی شما دربارهی تصمیم فیسبوک مبنی بر ورود به دنیای سختافزار صحبت کردید، با خودم گفتم «خدای من، من قطعا از آن میترسم». آنها دیگر بهصورت فیزیکی در خانهی من و در دستان من حضور خواهند داشت و حتما نفوذ آسانتری به حریم خصوصی من دارند.آنها در مسیر احتمالی با ترس، بدبینی، عصبانیت و پدیدههای مشابه روبهرو میشوند که چالشهای روابط عمومی پیچیدهای هم بههمراه خواهد داشت.
چالش بزرگ دیگر برای فیسبوک آن است که آنها به کیسهی مشتزنی محبوبی برای دولت مستقر در واشنگتن تبدیل شدهاند. تقریبا هر سازمان دولتی آمریکایی (که اکثرا با نامهای مشهور سهحرفی شناخته میشوند) از فیسبوک شکایت کردهاند یا تحقیقاتی پیرامون آنها در جریان دارند. سازمانهایی همچون FTC و DOJ و FBI سیاستهای فیسبوک در مدیریت دادهها را مورد بررسی قرار میدهند. بهعلاوه، سازمان HUD از فیسبوک بهخاطر گسترش تبعیض در شرایط خرید و فروش و رهن خانهها ازطریق تبلیغات پلتفرم، شکایت کرده است. درکنار آنها، بسیاری از سیاستمداران دیگر هم تلاش میکنند تا فیسبوک و کسبوکار تبلیغات مبتنی بر دادهاش را مجبور به پاسخگویی به قانون کنند.
فیسبوک تاکنون ضربههای متعددی از سیاستمداران دریافت کرده و زاکربرگ هم بهنوعی با فشارها کنار آمده است. او در ماه مارس یادداشتی را در واشنگتن پست منتشر کرده و نیاز به قانونگذاری در بخشهایی از فیسبوک را تأیید کرد. از نظر او بخشهایی همچون محتوای خطرناک، رخدادهای سیاسی، حریم خصوصی و قابلیت انتقال دادهها از نظر او نیاز به قانونگذاری دارند. احتمالا فیسبوک قصد دارد بهجای مقابله با تنظیم مقررات، در شکلگیری آن کمک کند که درنهایت نقطهی برتری رقابتی برای آنها خواهد بود.
یوسف اسکالی، تحلیلگر SunTrust پس از انتشار یادداشت زاکربرگ نوشت:ما چنین حرکتی را پس از سالها اقدامی مثبت از سوی فیسبوک میدانیم. بههرحال وظیفهی مقابله با چالشها بر عهدهی قانونگذاران خواهد بود و فیسبوک تاکنون سرمایه و زمان قابل توجهی برای شناسایی مشکلات انجام داده است. درنتیجه شرکت آنها در بهترین موقعیت برای تطابق با قوانینی هستند که احتمالا توسط قانونگذاران وضع شوند.
اسکالی در ادامهی صحبتهای خود به قانون GDPR اشاره میکند که از سوی اتحادیهی اورپا برای افزایش مسئولیتپذیری شرکتهای فناوری وضع شد. او دراینباره میگوید: «این قانون با وجود تمامی اخبار و چالشهایی که در اطرف فیسبوک وجود داشت، کمترین تأثیر منفی را بر آنها و پایگاه مشتریانشان گذاشت».
روشهای مدیریت داده، تنها چالشهای فیسبوک با دولت نیستند. امروز بسیاری اعتقاد دارند که فیسبوک بیش از اندازه بزرگ شده است. وقتی زاکربرگ در ماه آوریل سال گذشته دربرابر کنگرهی آمریکا حاضر شد، سؤالها پیرامون انحصارگرایی شرکتش، بیش از همه مطرح شدند. او بهسختی توانست حتی یک رقیب برای فیسبوک پیدا کند. سناتور الیزابت وارن از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری آمریکا، قصد دارد فیسبوک را به چند شرکت کوچک تقسیم کند که سرویسها و اپلیکیشنهای متنوع آن از هم جدا شوند. بن تامسون، بنیانگذار خبرنامهی فناوری Stratechery هم قبلا خرید اینستاگرام توسط فیسبوک را بزرگترین شکست قوانین دربرابر شرکتها در ۱۰ سال گذشته میداند.
پلامد دربارهی بهینهسازی قوانین برای رویکردهای انحصارطلبانه میگوید:من امیدوار هستم که آژانسهای قانونگذار فرایندهای قانونی جدیتری پیاده کنند. اگر شرایط و پروندههای مهم در حوزهی انحصارطلبی فناورانه پیدا شود، احتمالا باید مرزهای قوانین نیز کمی گسترش پیدا کنند.
بههرحال فیسبوک در سالهای فعالیت توانست با خرید و ادغامهای زیرکانه جایگاه خوبی در بازار پیدا کند. شاید جدا کردن اینستاگرام و واتساپ از فیسبوک ممکن بهنظر نرسد، اما قطعا قانونگذارهای آنتیتراست از این به بعد شرایط را برای چنین حرکتهایی دشوارتر کنند. به عقیدهی ملامد در صورت رخ دادن چنان شرایطی، خریدارها و فروشندههای قراردادهای مذکور، راه دشواری را در پیش خواهند داشت و به همین دلیل تغییراتی در استراتژیهای خود ایجاد میکنند.
حتی اگر چالشهای تنظیم مقررات، امروز مشکلی برای فیسبوک ایجاد نکنند، در ادامهی مسیر عواقبی به همراه خواهند داشت. نوشتن یادداشت در رسانههای مشهور، اجرای بررسیهای دولتی و اشاره به مشکلات و اشتباهها در مسیر داده و امنیت، همگی زمان و توجه زیادی میطلبند. در دنیای سریع فناوری، چنین حواسپرتیهایی به فیسبوک ضربههایی میزنند که شاید دیر متوجه آنها شود. مدیران اجرایی سابق شرکت هم اعتقاد دارند حواسپرتیهای شدید کنونی میتواند موجب از دست دادن برخی فرصتها از سوی غول شبکههای اجتماعی شود.
مارک زاکربرگ در پایان صحبتهایش در کنفرانس F8 سال ۲۰۱۸ دربارهی قانون مور صحبت کرد. او از مفهوم قانون مبنی بر افزایش قدرتهای رایانشی استفاده کرده و پیشبینی خودش و فیسبوک دربارهی افزایش سریع اطلاعاتی عنوان کرد که مردم در فضای آنلاین به اشتراک میگذارند. وقتی فیسبوک کنفرانس F8 را حدود ۷ سال بعد در سال ۲۰۱۸ برگزار کرد، زاکربرگ نهتنها ایدههایش دربارهی آماده شدن برای آینده را شرح داد، بلکه ساختن آن را نیز در مسیر هماهنگی با محصولات فیسبوک متصور شد. زاکربرگ در کنفرانس سال ۲۰۱۸ گفت:وقتی به امروز نگاه میکنم، متعجب میشوم که سهم کمی از فناوری تولیدی ما، با اهمیت دادن حداکثری به مردم ساخته میشود. گوشیهای ما براساس اپلیکیشنها طراحی میشوند و این روش، با نحوهی تفکر مردم تفاوتهای اساسی دارد. من اعتقاد دارم باید فناوریهایی طراحی کنیم که مردم را به هم نزدیکتر کند. بهعلاوه میدانم که چنین رخدادهایی خود به خود اتفاق نمیافتد. جهان بهصورت خودکار در مسیر کنونی قرار نگرفته است. ما امروز اینجا هستیم تا همین مسیر را مشخص کنیم.