واکاوی دلیل خشونت در فوتبال ایران؛ فوتبال همرنگ جامعه شده است
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از طرفداری، چهارشنبه شب تیمهای سپاهان و پرسپولیس در مرحله نیمه نهایی جام حذفی فوتبال ایران به مصاف هم رفتند که در نهایت سرخپوشان پایتخت برنده این مسابقه جنجالی شدند. صحنههایی که قبل، حین و پس از بازی دیده شد، به قدری زننده بود که همه اهالی فوتبال را دست کم برای لحظاتی به فکر فرو برد. در این مطلب تلاش خواهم کرد با دیدی نقادانه و جامعه شناختی، به طور اجمالی افزایش خشونت در محبوبترین ورزش کشور را ریشه یابی کنم.
غرق شدن در جمیعت و لذت از گمنامی
در وهله نخست، باید به این پرداخت که ورزشگاه و فوتبال چه رابطهای با خشونت دارند؟ در شرایط بغرنج اقتصادی و سرخوردگی اجتماعی، خشونت یکی از آسیبهای قابل پیش بینی است. در واقع فشارهای درونی انسانها آنها را بیش از پیش مستعد دست زدن به اعمالی میکند که شاید تا چندی پیش موضعی مخالف آن را داشتند. در جدیدترین آماری که Gallup منتشر کرده است، مردم ایران تشکیل دهنده سومین جامعه خشمگین دنیا هستند.
البته در دیدی بلند مدتتر، در کنار شاخصهای اقتصادی، عواملی چون بلایای طبیعی (زلزله و سیلابهای اخیر)، سوانح ناگوار پهن دامنه (آتش سوزی در پلاسکو و غرق شدن نفتکش سانچی) و به طور کلی راهیابی اخبار منفی به تیتر یک رسانهها هم در این افزایش خشونت بی تاثیر نبودهاند. در این شرایط، فوتبال یکی از معدود عرصههایی است که در آن میتوان لذت را جستجو کرد. به علاوه اجتماعی که در ورزشگاه فوتبال گرد هم میآیند، بسیار همرنگتر و یکدستتر از سطح جامعه هستند و آنجا میتوان برای ساعاتی در قالب یک «گروه خودی» متحد شد.
حضور زنان با پوشش مردانه، سر دادن شعارهای جدایی طلبانه، واکنشها به مراسم مذهبی و ارزشی قبل مسابقات و نمونههای از این نظیر، نشان دهنده این هستند که حالا ورزشگاههای ایران تماما ورزشی نیستند و گاها صحنه مطالبات مدنی میشوند. اما ذهنی که در سطح جامعه به نقطه جوش رسیده باشد، در ورزشگاه و تحت فشار روانی، جسورتر از همیشه سرریز خواهد کرد. به عبارت دیگر آتشفشانی که از درون می خروشد، محکوم به فوران است ؛ خواه این فوران دامن منطقه کوچکی را بگیرد و یا شرایطی شبیه به زمستان هسته ای را ایجاد کند. از این منظر ورزشگاه مکانی است که میتوان با استفاده از گمنامی در آن، خود را تخلیه کرد.
قومیت گرایی، راه نجات از ناامنیها یا سلب ایمنی؟
وقتی میزان اعتماد در سطح جامعه کاهش پیدا کند، قوم گرایی یکی از مرسومترین واکنشها به این جریان است. در این شرایط کشوری مثل ایران که از اقوام متنوعی تشکیل شده است، به صحنه رقابت اقوام مختلف تبدیل میشود. دیگر مسابقه فوتبال بین استان الف و ب، مسابقه بین دو تیم نیست؛ بلکه یک جنگ ناموسی است که در آن همیشه حق با گروه خودی است و تصویر طرف مقابل هم تا سر حد یک دشمن خارجی سیاه دیده میشود.
در حالی که دههها از آغاز حرکت دنیا به سوی «جهانی شدن» میگذرد، به نظر میرسد ما هنوز در «ملی گرایی» هم به توافق دست پیدا نکردهایم. در واقع هنوز اختلافات وسیعی بر سر «هویت ملی ایرانی» وجود دارد. جامعهای که اتحاد فرهنگی نداشته باشد، در واقع فرهنگی ندارد که با تکیه به آن به دنبال پیشرفت باشد. در این شرایط همیشه منافع «من» به منافع «ما» برتری دارد. یعنی اگر پیشرفتی هم حاصل شود، در سطح محلی است و نه ملی. بدین ترتیب اختلاف طبقاتی استانهای مختلف افزایش پیدا میکند و این خود زمینه بروز مشکلات قومی جدیتری میشود.
راه حل؟
نویسنده در جایگاهی نیست که برای سیستم آموزشی کشور نسخه تجویز کند ولی همه می دانیم که هر تغییری در سطح و خرد و کلان، نیازمند عزمی جدی در نظام آموزشی کشور خواهد داشت. وظیفه خانواده ها نیز در احیای فرهنگهای کمرنگ شده نیز مهم و ضروری به نظر می رسد. شاید نخستین گام برای رسیدن به هدف آرمانی پیوند جهانی، برداشتن نقاب قوم گرایی از برابر دیدگانمان باشد. این امر به ویژه در کشور ما که از قوم های متعددی تشکیل شده، قابل توجه است. بازگشت فاکتور اعتماد به روابط اجتماعی ما نیز، یکی از مقتضیات دیگر است. به روایتی دیگر، کوچک ترین تغییرات در برخوردهای ما در سطح محلی می توانند در سطح ملی تاثیر گذار باشند. شاید در این مورد نیاز داشته باشیم به جای خرده گرفتن به مسئولان، از اصلاح خودمان شروع کنیم.
افزایش بینش فلسفی و نگاه ژرف گرا به مسائل، افزایش سواد رسانهای و همچنین قدرت تفکر و بینش درست، از جمله مسائلی هستند که در کشورهای توسعه نیافته نیاز به پیگیری بیشتری دارند. با وجود تمامی آمارهای متناقض، وبسایت صدا و سیما در 28 فروردین 1396 میزان سرانه مطالعه کتاب در کشور را بین 12 تا 18 در روز عنوان کرده است که به شدت قابل توجه است. مردمی که با کتاب و کتابخوانی انس نگرفته باشند، بیشتر در معرض پذیرش و باور هر آنچه که می بینند و می شنوند، قرار دارند. به نظر میرسد باید تجدید نظری اساسی در مورد رسانههایی که دنبال میکنیم هم داشته باشیم تا در دام بی فرهنگی و قومیت پرستی برخی از افراد و کانالهای تلگرامی نیافتیم.