قالیباف دلش را به فالوورهای اینستاگرامش خوش کرده است؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، 8 ماه مانده به انتخابات مجلس محمدباقر قالیباف آمادگی خود را برای حضور در این رقابت اعلام کرد و فراخوانی داد تا مشخص شود پس از سکوت دو ساله اخیر او این بار بهارستان را هدف گرفته است.
قالیباف که چند بار تلاش پرفشارش برای رسیدن به ریاستجمهوری افاقه نکرده، ظاهرا چاره را در کج کردن مسیر دیده و در صحبتهایش این پیام را میدهد که میخواهد با موجی از جوانها و گرفتن بخشی از کرسیهای مجلس به وزنه دوبارهای در قدت تبدیل شود.
او در پیامی ویدئویی با تاکید بر اهمیت جوانگرایی در تغییر شرایط سیاسی و مناسبات قدرت در کشور از جوانان انقلابی خواست تا در انتخابات پیش روی مجلس به میدان بیایند و خود را در معرض رقابت قرار دهند.
قالیباف در این پیام ویدئویی تنها راه اصلاح کشور را حضور خودجوش جوانان مومن و خبره دانسته است و از همه کسانی که خودشان یا در میان آشنایان و دوستان کسی را دارای صلاحیت و آمادگی برای انتخابات میدانند، دعوت کرده است تا در یک سامانه اینترنتی ثبت نام کنند.
قالیباف در این پیام انتخابات پیش روی مجلس را فرصتی برای اصلاح رویههای غلط سیاسی و ساخت مجلس نو برای ریل گذاری در ارتقای کارآمدی در مدیریت و تصمیم گیری در کشور دانسته است.
محمدباقر قالیباف دو سال پیش با پیامی ضمن انتقاد از سازوکارهای انتخاباتی جریانهای سیاسی، با اشاره به جوان گرایی و پوست اندازی از شکل گیری جریان نواصولگرایی در عرصه سیاسی کشور خبر داده بود.
اما به نظر میرسد این بار هم پیام و حرکت قالیباف به خصوص از طرف اصولگرایان که همکیش او محسوب میشوند جدی گرفته نشود.
قالیباف چند بار در انتخابات ریاستجمهوری شکست خورده تا نشان دهد حتی وقتی همه ظرفیتهای جناح مطلوبش را پشت سر میبیند –مثل سال 92- قادر نیست چهره مقتدر و قابل اتکایی از خود به نمایش بگذارد و تبدیل به یکی از مهرههای تاثیرگذاری بازی سیاست شود.
او که طولانیترین دوران شهرداری پس از انقلاب را در کارنامه دارد در تیمسازی موفق نبوده است. این را می شود با گروهی که همچنان دور محمود احمدینژاد دیده می شوند مقایسه کرد.
قالیباف همیشه سعی کرده به عنوان مخالفخوان به میدان بیاید چرا که دیده این شیوه در جامعه ما جواب میدهد. احمدینژاد سال 84 با همین ترفند و گارد گرفتن در مقابل هاشمی به قدرت رسید و همچنان با پز اپوزیسیون بخش کوچکی از افکار عمومی را همراه خود دارد.
قالیباف هم تلاش کرد با شعارهایی مثل 4 درصدیها و 96درصدیها خود را منتقد گفتمان مسلط نشان بدهد اما یخاش نگرفت. شعارهای ترجمهای او نه قرابتی با پیشینه و کاراکترش داشت و نه توجیه و تحلیل مناسبی برای جا افتادن. او هنوز هیچ ایده مشخصی ارائه نکرده و کسی نمیداند به جز نفس قدرت دقیقا دنبال چیست. پوستاندازی مورد نظر قالیباف دقیقا شامل چه تغیراتی میشود؟
او با کدام بخش از پوسته کنونی مشکل دارد و مشخصا چه چیزی را میخواهد جایگزین کند؟ شهردار اسبق پاسخی به اینها نمیدهد و به دم زدن از جوانگرایی تصور میکند که نسل سوم و چهارم با او همراه خواهند شد.
حتی اگر چنین اتفاقی بیفتد بدون حمایت بدنه سیاسی کشور او قرار است چه اتفاقی را رقم بزند؟ او که همیشه به این قدرت متکی بوده و همه آنچه را به دست آورده با توسل به روابط و حمایتهای جناحی بوده حالا چرا گمان میکند که با ایستادن در میانه گروهها میتواند اقبالی به دست بیاورد؟ چرا گمان میکند همه آن قطبهای سنگین و تاثیرگذار به سوی او خواهند چرخید و همراهش خواهند شد؟ به خاطر کدام جذابیت و محبوبیت؟
جوانگرایی. قالیباف همیشه سعی کرده با مانور دادن روی این شعار خود را به بدنه جامعه نزدیک کند. چه زمانی که با لباس سفید خلبانی عزم پاستور را کرده بود و مورد بیتوجهی اصولگرایان واقع شد و چه وقتی که روی موتور و جکاسکی و بر رفتارهای ظاهرا جوانپسند اصرار پررنگی داشته است.او در مناظرههای انتخاباتی هم با تبلت ظاهر شد تا بگوید خیلی به روز است. اما چیزی که عیان بود احاطه شدن قالیباف در میان جمعی از مشاوران جوان بود که ایدههای نپختهای به او میدادند.
باید گفت باور قالیباف به عنوان لیدر یک جریان سیاسی بسیار سخت است. مردم او را باور نمیکنند و شاید او دلخوش به فالوورهایی است که همیشه در صفحه اینستاگرامش او را شیر میکنند و به بازگشت ترغیب میکنند. اگرچه میدان سیاست گرد است و همیشه میتوان انتظار رویدادهای متفاوتی را در آن داشت.