نعیمیپور: شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان رفوزه شد/ خاتمی اعتراض کرد اما توجهی نشد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ایرنا، محمد نعیمیپور، فعال سیاسی اصلاح طلب از کارنامه دولت اصلاحات دفاع و مواردی را برای اصلاح رویکردهای آینده اصلاحطلبان مطرح کرد.
بخش هایی از گفتگوی وی را در ادامه بخوانید؛
انتقادات زیادی به لیست امید هم در مجلس و هم در شورای شهر شده است. آیا آقای خاتمی یا شورای عالی سیاست گذاری به این موارد پاسخی دادهاند؟
روشهای گذشته پاسخگو نخواهد بود. شورای عالی سیاست گذاری هم اساساً کارآمد نیست. دوره این شورا مربوط به سال ۹۲ و ۹۴ بود. حتی در سال ۹۶ هم نمیبایست این اتفاقها رخ میداد. در سال ۹۶ صحبت از این بود که ارزیابی دقیقی از کاندیداها بر اساس شاخصهای مشخص انجام شود. این کار انجام شد و تعداد کاندیداها تا ۱۴۰ نفر هم رسید اما در هنگام انتخاب ۴۲ نفر از میان ۱۴۰ نفر، باز نظام شیخوخیت به میان آمد. این موارد را به صراحت در مصاحبههای قبلی گفتهام که جای نگرانی و تأسف دارد. حتی این عبارت را بهکار بردم که شورای شهر یا مجلس، شرکت سهامی احزاب نیست. این تصور اشتباه است که هر کسی بتواند نفرات بیشتری وارد آن کند. پس صلاحیت چه میشود؟ از این رو، شورای عالی سیاست گذاری در سال ۹۶ و در انتخابات شوراها رفوزه شد.
شورای عالی سیاست گذاری، مجموعه تشکیلاتی سازماندار نیست. جایی است که دور هم جمع میشوند، تبادل نظر میکنند و سعی میکنند نظرات خود را بهم نزدیک کنند. اینکه آیا بعد از انتخابات هم میتوانند مطالبات را رصد و پیگیری کنند، مفهومی در این مجموعه ندارد. اینها کار احزابی است که واقعاً حزب باشند، نه گروههای تحلیلگر و گعدهای. حزب اصول و چارچوبی دارد که میگوید ۱۰ نفر از اعضای من در این انتخابات راه پیدا کردهاند. من پیگیر و پاسخگوی عملکرد این افراد هستم. شورای سیاست گذاری یا شخص آقای خاتمی چهکار میتواند بکند؟ آقای خاتمی گفته این لیستها به اعتبار این آقایان بسته شده است. ایشان مکانیزمی ندارد که به صورت سازمانی این مسائل را دنبال کند. کسانی که تشکیلات و سازمان داشتند و امکان پیگیری مسائل داشتند، باید این کار را انجام میدادند.
خاتمی میتوانستند چنین چیزی را درخواست کنند.
خاتمی در این حد که از مشاورانش بخواهد، انجام داده است. اعتراض کرده و حرفش را هم زده است. اما چون آن طرف بنیهای وجود نداشته، توجه کافی به این موارد نشده است. پس گفتن ایشان کفایت نمیکند. معتقد هستم سازوکارهای مشخص و روشنی وجود دارد تا اگر کسی انتخاب شد، پاسخگو باقی بماند. اگر کسی از طریق فراکسیون وارد عمل شد، پاسخگو باشد، به کسی که میتواند این مکانیزم را فراهم و دنبال کند. ممکن است کسی اسم اصلاح طلب برای خودش انتخاب کند، اما در واقع فرصت طلب و منصب طلب است. دوغ و دوشاب در اصلاح طلبی قابل قبول نیست. از کارهای اساسی اصلاح طلبان، پالایش درون گروهی است. اصلاح طلب کسی است که خود را وقف کشور و وقف اصلاح امور کرده است. لذا اگر اسم کسی اصلاح طلب بود اما تنها چشمش به صندلی و کرسی بود، او را اصلاح طلب ندانید.
قرار بوده که اصلاح طلبی روی کار بیاید که مشکلات را حل کند، نه اینکه در پایان دوره خود، صورت مسئله را بیان کنند. ادعای اصلاح طلبی این است که تکیه گاه ما قدرت و ثروت نیست، مردم و افکار عمومی است. آنها چه زمانی با افکار عمومی صحبت کردند؟ این کار انجام نشد. از نفرات بالا در نظر بگیرید تا نماینده مجلس یا عضو شورای شهر یک شهر دور، هیچکس پاسخگو نبود. الان که این مسیر به بن بست خورده است، میگوئید دوباره شورای عالی سیاست گذاری را کنار بگذاریم و راه جدیدی برویم. در صورتی که مسئله، راه جدید نیست، پاسخگویی به گذشته است. اگر اصلاح طلبان طی ۲۲ سال گذشته نتوانستهاند سره را از ناسره جدا کنند، باز هم ایراد آنهاست. صحبت این است که چرا به مردم پاسخ داده نمیشود که این کارها را انجام دادیم و اگر اشتباه کردیم در کجا بوده است، چه در شورا و چه در مجلس.
به نظرم کارنامه ۸ ساله دولت اصلاحات نشان دهنده تواناییهای تفکر اصلاح طلبی در حوزه اجراست. کاملاً هم مشخص است. من عضو فراکسیون مشارکت در مجلس بودم. ما برنامه ارائه دادیم و گفتیم چه کارهایی انجام میدهیم. نفراتمان را هم بر اساس آن برنامه مشخص کردیم. تعداد اعضا ۱۲۵ یا ۱۳۰ نفر بود اما توانایی تأثیرگذاری تا ۲۰۰ نفر را هم داشتیم. اعضای فراکسیون دوم خرداد حدود ۲۱۰ بود، که حدود ۱۳۰ نفرشان عضو فراکسیون مشارکت بودند. هر هفته کنفرانس خبری داشتیم و پاسخگو بودیم. تقریباً چیز پنهانی وجود نداشت. از نظر عملکردی هم مشخص بود که به رأی مردم متعهد بودیم طوری که بعضی گفتند در این زمینه تندروی شده است. صد آیتم وجود داشت که نود موردش به نتیجه رسید. ما در مقابل شورای نگهبان محکم میایستادیم. شورای نگهبان هم سفت میایستاد که نمیگذارم. یا باید حرف آنها را گوش میکردیم یا اینکه نظرمان را میگفتیم، اگر آنها نمیکردند مسئولیتش با خودشان است. اینها بحثهای سیاسی بود.
مورد دیگر، عملکرد اقتصادی بود که کارنامهاش موجود است. ضمن آنکه اتفاقی رخ داد که بعضی فکر کردند اگر آن را تندتر کنند، بهتر میشود و به عبور از خاتمی تبدیل میشود. من مسئله اساسی را در این میدانم که جریان اصولگرا و رقیب اصلاح طلبان در حکومت در سال ۷۶ دچار شوک عمیق شدند. به همین دلیل در استراتژی خود کنکاش کردند و نقاط ضعف و قدرت آن را بررسی کردند. سپس با استراتژی جدید به میدان آمدند. البته محور استراتژی جدید، مردم نبودند، نیروهای مورد اعتماد و خودی بودند. اما به هر حال این استراتژی را دنبال کردند، همچنان هم دنبال میکنند. غفلتی که اصلاح طلبان در آن دوره داشتند این بود که این مسئله را بر اساس استراتژی دقیق دنبال نکردند.
به همین دلیل آنها در سال ۸۳-۸۴ با آن استراتژی پیش آمدند و بنیان همه چیز را کندند. دعوی آنها این بود که هر چه در دوره اصلاحات ایجاد شده باید نابود شود یا برعکس شود. ساده بگویم، برنامه چهارمی که مجلس ششم تصویب کرد، فوقالعاده مترقی بود و میتوانست خیلی از مشکلات کشور را حل کند. اما آنها به دلیل روشهای پوپولیستی خود، به محض حضور در مجلس، موادی که مربوط به واقعی کردن قیمتها در اقتصاد کشور بود را جمع کردند. از اینجا به بعد، گرفتاریها پشت سر هم آغاز شد. بنابراین ما کارنامه قابل قبول داریم اما استراتژی اصلاح طلبان در آن دوره بهطور کامل ترسیم نشد. ما در قدرت بودیم، کارهایی دنبال کردیم و پیش بردیم، اما چون استراتژی نداشتیم، برگشت خورد. ضمن آنکه اشتباهات تاکتیکی هم داشتیم که در موردشان بسیار صحبت شده است.
کاری به تاکتیکها نداریم. آیا استراتژی اشتباه بود؟
به نظرم اصلاً استراتژی نداشتیم. محور استراتژی اصلاح طلبان، مردمسالاری و مردم باوری است که تا الان هم مانده است. این هدف اساسی ماست. اما استراتژی پیش بردن و پایدار کردن آن، به درستی ترسیم نشد. در صورتی که طرف مقابل، استراتژی خود را داشت و برخورد تند هم در این زمینه داشت.بعد از سال ۹۲ بایستی این استراتژی احیا میشد. ما فقط به این بسنده کردیم که نباید صندوق رأی دچار مشکل شود. نباید اجازه دهیم که آخرین نماد دموکراسی دچار خدشه شود.
بهایش از دست دادن مردم بود.
چون روی استراتژی، درست عمل نکردیم مردم را از دست دادیم. چون الان در مورد گذشته قضاوت میکنیم، چندان صحیح نیست. باید ببینیم در همان زمان و مکان چه اتفاقهایی رخ داده است. ممکن است الان به این نتیجه برسیم که اگر یک اصلاح طلب در مجلس داشته باشیم که اصلاح طلبان را نمایندگی کند، بهتر از این است که صد نفر به مجلس بفرستیم که اصلاح طلبی را نمایندگی نمیکنند. در مورد شرکت سهامی که توضیح دادم، باید دید چه کسی میتواند به مجلس برود و فراکسیون را اداره کند. باید به این توجه کنیم. ما بر سر این موضوع معامله نمیکنیم. اینها نکات با اهمیتی است. بنابراین کسی که به مجلس میرود، باید نماد و نمودش و بروندادش اصلاح طلبی باشد، هر چند با مشقت همراه باشد.
شما معتقد هستید که شورای عالی اصلاح طلبی باید منحل شود؟
معتقدم که کارآمد نیست.
پارلمان اصلاحات هم منتفی میشود؟
پارلمان هم دو منظر دارد. بعضی از پارلمان اصلاحات این انتظار را دارند که مرجعی، جایگزین آقای خاتمی شود. در عین حال مشخص نکردند چه کسانی باید رأس یا هیئت مدیره آن شوند. این تحلیل، نقض غرض بود. آقای خاتمی، تنها سرمایه اساسی اصلاح طلبان است، اینکه خودشان ایشان را از دور خارج کنند، اسمش پارلمان اصلاحات نیست.
به این ترتیب شورای عالی سیاست گذاری برای شما در انتخابات آتی مجلس، هیچ حجیتی ندارد؟
خیر برای شخص من ندارد، اما برای حزبم هنوز حجیت دارد. به نظر من ناکارامد است، جواب هم نخواهند گرفت.