روایت میانجیگری مهدوی کنی بین بنی صدر و هاشمی رفسنجانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، خرداد سال ۹۳ از آن دست خردادهایی بود که حادثهاش هیچگاه از ذهن بسیاری سیاستمداران فراموش نخواهد شد. درست یکروز بعد از بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) بود که خبر سکته مغزی محمدرضا مهدوی کنی همه را شوکه کرد و نهایتا ۲۹ مهرماه همان سال مریدان مرحوممهدوی کنی برای همیشه با او خداحافظی کردند. نزدیک به پنج سال از آن زمان میگذرد و هنوز وقتی صحبت از شیبخوخیت به میان میآید نام او هم مطرح میشود. حالا غلامرضا مصباحی مقدم که سالها در رکاب او در دانشگاه امام صادق(ع) و جامعه روحانیت مبارز بوده است از شخصیت آن مرحوم میگوید.
آنچه در ادامه میخوانید گپ و گفت کوتاه با مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز است؛
آقای مصباحی مقدم! پنج سال است که آیتالله مهدوی کنی فوت کردهاند در طول این سالها چقدر خلا ایشان احساس شد؟
یکی از شخصیتی که فقدان او بسیار محسوس است حضرت آیت الله مهدوی کنی است. حضور ایشان در دانشگاه امام صادق(ع) و بنیان این دانشگاه بسیار موثر بود و کاری زیربنایی و اساسی است. فقدان ایشان کاملا برای ما محسوس است. مسئله دیگر جایگاه ایشان در نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ به هر حال جایگاهی که ایشان در نظام داشتند و به عنوان یک شخصیت تاثیرگذار در خبرگان قانون اساسی و خبرگان رهبری حضور داشتند یا تاثیری که ایشان در راه اندازی کمیتههای انقلاب در سراسر کشور داشتند که انقلاب را با تشکیل این کمیتهها صیانت کردند. دستگیری منافقین در آن زمان اتفاق افتاد.
همه اغتشاشاتی که در گوشه و کنار کشور تحت عنوان خلق عرب یا خلق ترکمن و سایر گروهکهایی که مدعی حمایت از خلقها بودند رخ داد در دوران مسوولیت ایشان این اتفاقات پدید آمد که به خوبی توانستند مدیریت کنند و البته دوران کوتاه مدت نخست وزیری و دوران حضور در وزارت کشور همه و همه شخصیتی از ایشان ساخته بود که اگر نگوییم بینظیر بود باید بگوییم کم نظیر بود.
وقتی از آیتالله مهدوی کنی نام برده میشود بلافاصله از نقش میانجیگری او هم صحبت میشود کسی که در زمان ظهور و بروز اختلافات میتوانسته حکم آب بر آتش اختلافات را داشته باشد. چقدر شما شاهد این بعد از شخصیت ایشان بودید؟
بله همانطور که شما هم در سوالتان مطرح کردید ایشان جایگاهی داشت که قادر بود بسیاری از اختلافات را حل و فصل کند و میتوانست واسطهای قرار بگیرد برای حل اختلافات اساسی در کشور به ویژه اختلافاتی که میان شخصیتهای سیاسی رخ میداد. نمونه بارز این نقش را میتوان در سالهای اول انقلاب مشاهده کردزمانی که حضرت امام هنوز در قید حیات بودند؛ در آن مقطع اختلافی میان مواضع بنیصدر با مرحوم بهشتی و هاشمی رفسنجانی رخ داد که ایشان به عنوان حکم و واسطهای بودند تا این مسئله حل و فصل شود هرچند نهایتا این اختلاف رفع و رجوع هم نشد اما بالاخره معتمد ایشان بودند و ما از این دست افراد زیاد نداریم.
این نقش میانجی گری را در اتفاقات سال ۸۸ هم ایفا کردند یا ...
درمورد سال ۸۸ مرحوم آیتالله مهدوی کنی از سوی عدهای مورد تقاضا قرار گرفتند که واسطه و میانجی قرار بگیرند که من به خاطر دارم در آن مقطع ایشان فرمودند میانجیگری وقتی است که هر دو طرف امادگی قبول این کار را داشته باشند اما من نمیبینیم که آقای موسوی آمادگی قبول این میانجیگری و پذیرش حکمیت را داشته باشد برای همین هم دخالت نکرد. درواقع از آن جهت که از سوی اقای میرحسین موسوی هیچ نشانهای به معنای آمادگی برای پذیرش این حکمیت ظهور نکرد. ولی با این وجود آیتالله کنی از شخصیتهایی بودند که مورد اعتماد همه بودند و به او ایمان داشتند و در داوریهایشان هیچ حقی از کسی ضایع نخواهد شد.
اگر ایشان هنوز هم در قید حیات بودند نسبت به این موضوع و اختلافات سال ۸۸ ورود نمیکردند چرا که ایشان همواره معتقد بودند زمانی باید به یک موضوع ورود کرد که فصل اختلافات کرد و در چنین مواردی این فصل کردن زمانی اتفاق خواهد افتاد که آمادگی میان هر دو جریان وجود داشته باشد.
آیتالله مهدویکنی در جریان اصولگرایی و در راس جامعیت روحانیت مبارز یک نقش پدری داشتند چقدر جای خالی شیخوخیت در میان اصولگرایان بعد از فوت ایشان احساس میشود؟
بله دقیقا ایشان در میان اصولگرایان نقش پدری به عهده داشتند و بعد از ارتحال ایشان خلا حضور ایشان و شیخوخیت ایشان به شدت احساس میشود گرچه این را هم باید بگویم که بعد از سال ۸۴ نوعی بیعلاقگی برای این نقش از ناحیه دیگران مشاهده میشد. درواقع نوعی خودسری در رفتار سیاسی برخی شخصیتهای اصولگرا مشاهده شد که در نهایت تن به شیخوخیت ایشان ندادند که دیدیم با شکست هم مواجه شدند. از جمله در انتخابات سال ۹۲ این اتفاق افتاد؛ حال نمیخواهم اسم ببرم اما در آن انتخابات برخی اعلام کاندیداتوری کردند وقتی آیتالله مهدوی کنی از آنها پرسیدند که میخواهید چه کار کنید گفتند ما یک ائتلاف درست کردیم و به یک فرد میرسیم. اما وقتی زمان تصمیم گیری رسید دیدیم که هیچکدام حاضر نشدند انصراف بدهند. یعنی میخواهم بگویم نقش شیخوخیت را که ایشان ذاتا داشتند و در سالهای اخیر به دلیل بیتوجهی برخی این نقش کاهش پیدا کرد.