علت واقعی افسردگی کشف شد
به گزارش اقتصاد نیوز و به نقل از اسپوتنیک، روزنامه گلوب اند میل چاپ کانادا می نویسد: این ایده که علت افسردگی می تواند عدم تعادل شیمیایی در مغز باشد - و به هیچ وجه نه خرابی روحیه - پس از اختراع فلوکستین در اواخر دهه 80، محبوبیت خود را بدست آورد و پس از آن سایر داروهای ضد افسردگی وارد بازار شدند.
این دیدگاه به کاهش بدنامی این بیماری روانی کمک کرد، اما هیچ علاج عام یافت نشد. بنا به داده های سازمان بهداشت جهانی، میزان افسردگی در جهان از سال 2005 تا کنون بیش از 18 درصد افزایش یافته است. به موازات این، استفاده از داروهای ضد افسردگی نیز افزایش یافته است. کانادا در استفاده از این داروها در مکان چهارم قرار دارد.
اکنون یک تئوری جدید در مورد دلایل افسردگی پدید آمده است: علت این بیماری می تواند در سیستم ایمنی بدن پنهان باشد. نکته آخر این است که استرس مزمن باعث اختلالات هورمونی می شود، که منجر به افسردگی و سایر بیماری های التهابی مانند آرتروز، لوپوس منتشر، بیماری های قلبی و حتی برخی از اشکال سرطان می شود.
یکی از طرفداران اصلی این نظریه در کانادا، دکتر دایان مکینتاش، روانپزشک ونکوور، استادیار دانشگاه بریتیش کلمبیا و نویسنده کتاب جدید با عنوان "این افسردگی است: یک راهنمای جامع، پر از دلسوزی برای کسانی که می خواهند افسردگی را درک کنند" است.
او به پرسش های گلوب اند میل جواب داد.
شما در کتاب خود نوشتید که افسردگی را می توان یک بیماری التهابی دانست. منظورتان از آن چیست؟
برای درک اینکه التهاب چیست و چگونه باعث افسردگی می شود، باید نقش یاخته های گلیال مغز را درک کنید. این یاخته ها نگهبان مغز هستند: آنها یاخته های عصبی را با مواد مغذی و اکسیژن تأمین می کنند، از مغز در برابر عفونت ها دفاع می کنند و محصولات حیاتی مغز مانند نورون های مرده را پاک می کنند. افسردگی می تواند باعث افزایش مزمن سطح کورتیزول، هورمونی شود که بدن ما آنرا تحت استرس تولید می کند. میزان بیش از حد کورتیزول باعث اختلال در کار یاخته های گلیال می شود. در همان زمان، آنها شروع به تولید پروتئین هایی به نام سیتوکین های ضد التهابی می کنند. آنها به سلول های عصبی آسیب می رسانند و این باعث ایجاد سیتوکین های بیشتر و تحریک یک آبشار التهابی می شود.
اگر کورتیزول مقصر اصلی است، آیا استرس دلیل اصلی افسردگی است؟
بله. استرس مزمن بدن را وادار می کند تا مقدار کورتیزول را به میزان قابل توجهی افزایش دهد، که می تواند منجر به افسردگی شود، اما خود افسردگی باعث افزایش کورتیزول می شود.
افسردگی تنها بیماری ناشی از روند التهابی نیست. بیماری های قلبی، اچ آی وی، لوپوس، آرتروز، دیابت، چاقی، درد مزمن و تعدادی از انواع سرطان را نیز می توان اختلالات التهابی نامید. آیا بین همه آنها ارتباطی وجود دارد؟
پاسخ: بله ما معتقدیم که التهاب یک عامل کلیدی در ارتباط ذهن با بدن است. استرس مزمن باعث ایجاد آبشار التهابی می شود، که منجر به افزایش احتمال ابتلا به بیماری های مرتبط با التهاب می شود و این اختلالات التهابی خطر افسردگی را افزایش می دهد. بنابراین، فردی که از یک بیماری التهابی مانند بیماری قلبی یا آرتریت رنج می برد، بیشتر در معرض افسردگی است.
این تئوری که افسردگی ناشی از سطح پایین سروتونین در مغز است (و به عنوان "تئوری های عدم تعادل شیمیایی" شناخته می شود) در دهه 1990 و 2000 رایج بود، اما عمدتاً از بین رفته بود. آیا تئوری التهاب فقط یک روایت جدید از همین موارد نیست؟
به هیچ وجه این نیست که ما تئوری رابطه علت و معلول بین افسردگی و انتقال دهنده های عصبی مانند سروتونین و نوراپی نفرین را کنار گذاشتیم، اما اکنون می فهمیم که مغز بسیار پیچیده تر است و عوامل زیادی در این فرآیند دخیل هستند.
شما می نویسید که فعالیت بدنی می تواند هم نوعی پیشگیری باشد و هم درمانی برای افسردگی. تمرینات بدنی چگونه می تواند کمک کند؟
تعدادی از تحقیقات نشان داده اند که ورزش می تواند به عنوان درمانی برای افسردگی خفیف تا متوسط موثر باشد. سطح کورتیزول را کاهش می دهد و پروتئین کلیدی لازم برای رشد سلول های سالم مغز را افزایش می دهد. پیاده روی روزانه و دویدن همیشه اثر مثبت خواهد داشت اما با افسردگی متوسط و شدید شما نمی توانید فقط با ورزش بدنی مقابله کنید.
اگر افسردگی یک بیماری التهابی است، چگونه معاشرت با یک روانشناس می تواند برای علاج کردن آن کمک کند؟
پاسخ: اگر فرد یاد بگیرد که چگونه می تواند حال خود را تغییر دهد، مهارت تنظیم، آن نواحی از مغز را می آموزد که مسئول شکل گیری احساسات است، مانند لوزه مخچه. با گذشت زمان، مردم به اشکال جدید تفکر، احساس و رفتار عادت کردند. در حقیقت، هر مهارت جدید برای تجربه موقعیت های استرس زا که توسط روانپزشک آموزش داده می شود، مسیرهای عصبی جدیدی قرار می دهد که به نوبه خود عملکرد مغز را تشکیل می دهد. نحوه استفاده از مغز مشخص می کند که قسمت های آن رشد می کنند و کدام یک کاهش می یابد. در دراز مدت، چه و چگونه فکر می کنیم شکل جسمی مغز ما را تشکیل می دهد.
اما در مورد صحبت ها با دوستان چطور؟ آیا آنها می توانند مزایای مشابهی به همراه آورند؟
یک دوست می تواند با پرسیدن سؤالاتی از قبیل: "چه کاری می توانم برای شما انجام دهم؟" یا "چگونه می توانم به شما کمک کنم؟" کمک کند، اما دوستان نباید به جای یک شخص سعی کند مشکلات او را حل کنند. وجود پشتیبانی در جامعه یکی از مهمترین عواملی است که در مقابل افسردگی محافظت می کند، اما اگر با افسردگی متوسط یا شدید روبرو هستید، برای کمک مجبورید به متخصصان مراجعه کنید.