هشدار یک اندیشمند اصولگرا درباره رادیکالیزه شدن کشور؛ انقلاب نمیشود؛ کشور متلاشی میشود/ آنقدر روی اعصاب مردم راه نروید
به گزارش اقتصادنیوز این جامعه شناس با بیان اینکه ریشه های این رادیکالیسم هم ساختاری و هم فردی است گفت: برای بررسی هر نوع رادیکالیسم باید آن را به گذشته ارجاع داد و نمی توان آن را به صورت مستقل از گذشته مورد بررسی کرد. اگر ما فضای رادیکال داریم و پیش بینی من این است که در فضای انتخاباتی هم این فضای رادیکالیزه را شاهد خواهیم بود؛ ریشه این رادیکالیسم دولت فعلی و وضع فعلی جامعه است.
بخشهایی از این گفتگو را در ادامه بخوانید:
- دولت ها در نظام سیاسی ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب جایگاه ویژه ای دارند؛ اگر دولت یک سویه پیش رود یعنی به برخی نیازها توجه کند و به برخی دیگر از نیازها بی توجه باشد باید منتظر افراط باشد. کمااینکه اگر به دولت های پس از جنگ نگاه کنیم مدام شاهد افراط و تفریط بوده ایم.
- وقتی به سمت فرد گرایی می رویم باید منتظر جمع گرایی باشیم. وقتی به سمت جمع گرایی می رویم باید منتظر فردگرایی باشیم. مثلا اصلاح طلبان مدعی هستند که هرگاه مردم در انتخابات حضور پرشور داشته باشند به آنها رای می دهند. اما سوال پیش می آید چرا هر وقت دولتهای اصلاح طلب سر کار می آیند حضور مردم در انتخابات های بعدی کمرنگ می شود؟ این اتفاق هم بعد از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی افتاد و هم اینکه ممکن است مردم در انتخابات آینده حضور کمرنگی داشته باشند.
- برخی می پرسند دلایل حضور کمرنگ مردم را به چیزهای دیگری ارجاع می دهند که البته من هم تا حدی با آنها موافقم. اما شما سیاست متعادلانه ای را پیش نبردید. مردم وقتی دلسرد و ناامید می شوند کمتر پای صندوق می آیند؛ ریشه این ناامیدی و کمرنگ شدن اعتماد مردم چیست؟
- بر حسب پیمایش های ملی دولت فعلی مردم بیشترین بی اعتمادی را به دولت نشان داده اند. این بی اعتمادی منتج به حضور کمرنگ مردم در انتخابات می شود. این یکی از دلایل عمده است. مشخص است که شما سیاست های یک سویه ای را پیش گرفته اید. شما به عدالت توجه نکردید. وقتی به عدالت توجه نمی کنید مردم خواهان عدالت می شوند، اینجا ریشه های پوپولیسم شکل می گیرد و به طور طبیعی باید منتظر یک دولت پوپولیستی باشیم. اما ریشه این دولت پوپولیستی قابل انتظار در کجاست؟
- (با تاکید بر اینکه در فضای کنونی همه چیز رادیکالیزه شده است): همه تفسیرها بوی افراط می دهد؛ چه تفسیر سیاسی، چه تفسیر امنیتی، چه تفسیر فرهنگی، چه تفسیر اقتصادی، انگار در این چهل سال در مملکت هیچ کاری انجام نشده و هیچ چیز مثبتی در این جامعه نداریم. همه کسانی که تا دیروز سکوت اختیار کرده بودند و مصلحت اندیش شده بودند معترض و نقاد شده اند. ناگهان می آیند چنان ندای اعتراض سر می دهند که انگار در این چهل سال ما در حال احتضار بوده ایم. این نشان می دهد که در فرهنگ سیاسی چپ و راست ما یک ناپختگی وجود دارد.
- با تفسیری که از جمهوری اسلامی به دست داده ایم پای اسلام و ایدئولوژی اسلامی را هم وسط کشیده ایم؛ مردم به هرحال اعتمادی داشتند و اعتماد تاریخی را خرج حکومت کردند. اما ای کاش همه اعتماد خود را خرج حکومت نمی کردند. چون وقتی همه اعتماد را صرف می کنند و آنچه مورد انتظارشان است اتفاق نمی افتد این احتمال هست که همه آن اعتماد را پس بگیرند و به موضوع اعتمادشان یعنی به دین و اصل انقلاب و اصل کارآمدی دین هم ضربه وارد شود.
- مردم در همان اول نباید همه تخم مرغ هایشان را در این سبد قرار می دادند. یک عده باید مانع می شدند و حالت تعادلی برقرار می کردند و با حضور نقادانه خود جلوی این اتفاق را می گرفتتد، اما ساکت شدند.
- نهادهای مدنی دینی ما سالهاست ساکتند اما دفعتا بیرون آمده اند. شما به هر شبکه اجتماعی که نگاه می اندازید می بینید که یک روحانی آمده و دارد انتقادهای تند می کند. این انتقادها خیلی خوب است اما تا دیروز کجا بودید؟ اگر یک نقد مستمر سازنده و مستدل وجود داشت اوضاع به این شکل در نمی آمد که هر دولتی و هرطوری که خواست بتواند بتازد و آن نظارت های تاریخی اعم از روشنفکری، غیرروشنفکری و حوزوی وجود نداشته باشد.
- این رادیکالیزه شدن فعلی می تواند به متلاشی شدن نظام، متلاشی شدن اجتماعی و یک آنارشیسم بینجامد.
- در این اعتراضات هیچ ساماندهی و سازماندهی تعریف شده ای نمی بینیم؛ هیچ رهبری وجود ندارد و این بد است. اولا مردم به حقوق خود اعتراض می کنند که این خوب است. بالاخره مردم حق اعتراض دارند. حق اعتراض برای مردم محفوظ و شناخته شده و به رسمیت شناخته شده است. باید سعی می کردیم معبرهایی برای اعتراض های مدنی تعبیه کنیم.
- برای اعتراض های مدنی معبری فراهم نکرده ایم و به این ترتیب فرصت اعتراض غیرمدنی فراهم می شود که آن هم به حق است. خود اعتراض غیرمدنی را نیز می توان سنخ شناسی کرد؛ بخشی از آنها امیدبخش است، اما بخشی از آن امیدبخش نیست، یعنی وقتی رهبری ندارد سازماندهی ندارد و هیچ جریان سیاسی متشکلی پشت سر آن نیست که پاسخ گو باشد مسلما نتیجه اش آنارشیسم می شود. ای کاش نتیجه انقلاب بود، چرا که انقلاب رهبری، سازماندهی و ایدئولوژی دارد.
- یک عده اندیشه های امام راحل را در شبکه های مجازی منتشر می کنند، اما چرا تا دیروز این حرفها را منتشر نمی کردید؟ چه کسانی این حرفها را بیان می کنند؟ آیا واقعا امام را قبول دارند؟ آنها برخورد گزینشی می کنند. یک جا بحث امام را مطرح می کنند اما در جای دیگر امام را می کوبند. این با فرهنگ سیاسی هم سازگار نیست.
- (با بیان اینکه دردی به نام مصلحت اندیشی به جان ما افتاده است): مصلحت اندیشی های کاذب به نام نظام، انقلاب اسلامی و حکومت است اما عملا در جهت منافع اشخاص و گروه ها و جناح هاست و این مصلحت سنجی کار ما را به اینجا رسانده است.
- راه چاره رجعت و بازگشت به مبانی انقلاب اسلامی و بازگشت به دهه پرشور اول انقلاب اسلامی است. در دهه اول انقلاب همه حق خودشان را می شناختند کسی حق تبعیض و برخورد ناروا نداشت. همه حساب می بردند. دولتمرد و پلیس حساب می بردند؛ چرا که مردم آگاه بودند. مردم به حق خود واقف بودند و حق خود را مطالبه می کردند. یاد داستانی می افتم که حضرت امام نیز به آن استناد کرده اند؛ خلیفه دوم مسلمین می گوید اگر روزی خطا کردم آن را به من بگویید، در حضورش یک نفر بلند می شود و می گوید با همین شمشیر راستت می کنیم.
- ترس در نهایت منجر به طغیان می شود. امام می فرماید در زمان شاه یک آجان حکومت می کند. ما الان این را داریم می بینیم. ما به یک رجعت نیاز داریم؛ اگر امروز رجعت کنیم بهتر از فرداست، فردا دیر می شود. من نگران این نیستم که فردا انقلاب می شود یا به تعبیر امام یک یوم الله اتفاق می افتد، که اتفاقا خوب است. اما انقلاب نمی شود؛ انقلاب سازماندهی و رهبری دارد. ما هم با شناختی که از مردم ایران داریم می دانیم که اگر انقلاب شود چه صبغه ای خواهد داشت. اما انقلاب نمی شود بلکه کشور متلاشی می شود.
- من نمی دانم چه کسی از متلاشی شدن کشور سود می برد. باید جلوی فضای رادیکالیسم را گرفت. اما برای جلوگیری از آن اول ریشه یابی باید و سپس به مبانی انقلاب اسلامی بازگردیم.