جنبش جرجفلوید مانند فروریزی دیوار برلین یک چرخش تاریخی است
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از شفقنا؛ فارینافرز در گزارشی نوشت: گرچه واکنش جهانی به این رویداد شگفتانگیز است اما چندان ناشناخته و بی سابقه نیست: تظاهرات جهانی در همبستگی با اعتراضات نژادی آمریکا در طول جنبش حقوق مدنی ایالات متحده هم رایج بود.
همانند دوران جنبش حقوق مدنی، امروز هم رهبران سیاست خارجی آمریکا نگاهشان به پاسخ جهانی و تاثیر این بحران بر روابط خارجی ایالات متحده است- آنها نگران هستند که اعتراضات و پاسخ خشونتآمیز پلیس همراه با سوءمدیریت آمریکا در برابر همهگیری کووید-۱۹ و تنگنای اقتصادی ناشی از آن، قدرت آمریکا در جهان را تضعیف کند.
همانطور که ریچارد هاس هفته گذشته در فارین افرز نوشت: “آشوبی که در ایالات متحده پیش چشم جهانیان نمایان است، پرسشها و تردیدها پیرامون توان آمریکایی را افزایش میدهد.” این پیام بازتابدهندهی نگرانی دیپلماتهای آمریکایی در زمان جنبش حقوق مدنی است: ناکامی در تحقق آرمانهای اعلامشدهی کشور، نفوذ بینالمللی آن را تضعیف میکند.
در طول جنبش حقوق مدنی، نگرانی پیرامون تاثیر نژادپرستی آمریکا بر تصویر جهانی این کشور باعث شد فشارها برای اصلاحات افزایش یافته و قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ تصویب شود. با اینحال تمرکز بر چگونگی درک و دیده شدن ایالات متحده از سوی دیگران، به جای تمرکز بر ساختارهای ژرف نابرابری، سرانجام تلاشهای اصلاحطلبانه را محدود کرد. به همین دلیل تبعیض نژادی به عنوان یک ویژگی آمریکایی پابرجا ماند و حقوق را در داخل تضعیف کرد و باعث شد همواره این اتهام به آمریکا زده شود که تلاشهای این کشور برای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر در خارج از مرزها، ریاکارانه است.
هرچند جنبش حقوق مدنی به تصویب قانون حقوق مدنی در ۱۹۶۴ میلادی انجامید اما، نژادپرستی همانند یک ویروس بومی در آمریکا باقی ماند و دگرش قانونی رسمی فقط باعث شد که نوشتن پروپاگاندای آمریکایی آسانتر شود. کاهش بازتاب عناوین نژادپرستانه در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی به این دلیل نبود که مشکل تبعیض نژادی در آمریکا حل شده بلکه به دلیل پیدایش مسالهای تازه برای انتقادات خارجی بود: جنگ ایالات متحده در ویتنام.
تاثیر نژادپرستی آمریکایی بر دیپلماسی کشور در طول جنگ سرد کاملا شناخته و پذیرفته شده بود، اما اغلب مقامات و نخبگان سیاست خارجی آن را یک ناکامی موقت برای حکومت میدانستند که به تدریج از میان برداشته میشد. دگرش از بردهداری به آزادی به عنوان شاهدی برای این پیشرفت شناخته و در دیپلماسی عمومی، این روایت منتشر شد که دموکراسی این پیشرفت نژادی را امکانپذیر کرده است. اما ماندگاری نژادپرستی آمریکایی – که آخرین گواه آن مرگ جورج فلوید به دست دِرِک چاوین، افسر پلیس است- پوشالی بودن این داستان پر امید را نشان داد.
بحران نژادی در آمریکای امروز، خطایی در میان سایر لغزشها نیست که فقط کشور را در نگاه جهانیان ضعیف نشان بدهد. همانطور که دریک بل (Derrick Bell) سالها پیش گفت، نژادپرستی یکی از ویژگیهای بنیادین و ماندگار آمریکایی است. فریاد زدن و با صدای بلند اعلام کردن آن- کاری که میلیونها آمریکایی در هفته پیش انجام دادند- باعث نمیشود که با آشکار شدن ناکامیهای شناختهشدهی این کشور برای جهان، آمریکا تضعیف شود. جهان قرنهاست که این ناکامیها را میشناسد. اعتراضات، نخستین گام به سوی فریادرسی است. همانطور که سایر کشورها درباره میراث بیعدالتیهایشان به چالش کشیده میشوند، یک تلاش اصلاحی جدید در آمریکا نیز میتواند نمونهای از یک توانایی باشد که ارزش امتحان کردن را دارد.