کبریت ترامپ در انبار باروتِ اختلاف نژادی
به گزارش اقتصادنیوز؛ در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون، پروفسور جک گلدستون -جامعهشناس- از سوی کاخسفید ماموریت یافت تا چگونگی فروپاشی حکومتها را بررسی کند. وی به همراه پیتر تورچین -متخصص مدلسازی ریاضی جوامع تاریخی- به این نتیجه رسیدند که ایالات متحده در مسیر یک جنگ داخلی دیگر است. بعدتر و در سال 2010 تورچین در مقالهای الگوی خود را از آینده تبیین کرد و یک پیشبینی درباره رشد فزاینده بیثباتی و سپس وقوع نزاع داخلی در ایالات متحده ارائه کرد که مشاهده روند وقایع سال ۲۰۲۰ نشان داد این پیشبینی به شکل حیرتآوری دقیق بوده است.
همانگونه که ۱۰ سال پیش پروفسور «پیتر تورچین» استاد روسی-آمریکایی دانشگاه کانکتیکات و متخصص مدلسازی ریاضی جوامع تاریخی، پیشبینی کرده بود «روند فزاینده شاخصهای بحران ادامه یافت و تا حوالی سال ۲۰۲۰ بیثباتی سیاسی-اجتماعی اوج گرفت».
و نیز همانطور که پروفسور «جک گلدستون» جامعهشناس و همکار سابق تورچین اخیراً گفته بود «با نزدیک شدن به انتخابات احتمالاً تنشهای اجتماعی تشدید میشود».
در بخش نخست مجموعه مقاله «آمریکا در آستانه جنگ داخلی دوم؟» به مدل ارائه شده از سوی پروفسور جک گلدستون و پیتر تورچین به تفصیل پرداخته شد.
در گزارش پیشین چگونگی این مدلسازی، پشتوانه تئوریک آن و دادههای مورد استفاده این الگو که 10 سال پیش توانسته بود پیشبینی نسبتا دقیقی از آینده پرتنش آمریکا در سال 2020 ارائه کند بررسی شد.
مدلی که امروز به تصدیق وقایع جاری رسید و با تداوم فضای دوقطبی تا انتخابات ریاستجمهوری نوامبر، چشمانداز افزایش تنشها محتمل به نظر میرسد.
امروز که الگوی گلدستون و تورچین قابلیتهای خود را نشان داده، نظر این دو استاد دانشگاه درباره وقایع جاری و احتمالات آتی چیست؟ با توجه به نبرد تمامعیار دو حزب در انتخابات ریاستجمهوری پیش رو در آمریکا، و نیز چالشهای ناشی از کروناویروس و اعتراضات ضدنژادپرستی در آمریکا چه؟
آتش ترامپ روی هیزم اختلاف نژادی
وضعیت کنونی اجتماعی-سیاسی در آمریکا به عنوان یک ساختار و بافت فرهنگی درهمتنیده نمیتواند متأثر از یک یا حتی چند عامل در کوتاهمدت باشد. اگرچه حضور چهرهای جنجالی چون ترامپ که آشکارا تفرقهافکنی میکند و تلاش چندانی جهت پنهان کردن عقاید نژادپرستانه و اخلاقیات مذموم خود ندارد، یک کاتالیزور مؤثر در تسریع چنین روندی است.
اما روند شکلگیری فضای دوقطبی و متعارض در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا، محصول روندهای جاری در سالهای متمادی است که ریاستجمهوری نامتعارف مرد مونارنجی تنها بخشی از آن است که اینبار به جای کنترل و ترمیم شکاف، کمر همت به تعمیق آن بسته است.
حالا در تازهترین تحولات مربوطه، دو شهر کنوشا (در ایالت ویسکانسین) و پورتلند (ایالت اورگان) شاهد تقابل خشونتآمیز معترضان به تبعیضنژادی با هواداران متعصب و سفیدبرترپندار دونالد ترامپ بودند. مواجههای که به درگیری فیزیکی، اسلحهکشی و در نهایت به مرگ چندتن از دو طرف به وسیله طرف مقابل- انجامید.
در این شرایط به نظر میرسد که حتی جو بایدن هم بیشتر به فکر یروزی در انتخابات است تا آرام کردن جو احساسی خشونت و انتقامجویی. به همین دلیل از موضعگیریهای تند و تیز علیه رئیسجمهوری و متعاقبش شعلهورتر کردن آتش اختلافات خودداری نمیکند. اتفاقی که دور از انتظار نیست.
تحقق پیشبینیهای حیرتانگیز دهههای پیش
پروفسور جک گلدستون در اوایل دهه ۱۹۹۰ از سوی دولت بیل کلینتون منصوب شد تا چگونگی فروپاشی حکومتها را بررسی کند.
در مقاله منتشر نشدهای که برای بررسی مقامات ارائه شده، جک گلدستون، استاد جامعهشناسی، و پیتر تورچین، متخصص مدلسازی ریاضی جوامع تاریخی، به این نتیجه رسیدهاند که ایالات متحده در مسیر یک جنگ داخلی دیگر است. به گفته آنها، خشونت مدنی از زمان قرن نوزدهم -به ویژه سالهای منتهی به آغاز جنگهای داخلی آمریکا در سال ۱۸۶۱- تاکنون در بدترین شرایط خود به سر میبرد.
حدود دو دهه بعد پرفسور پیتر تورچین در مقالهای که مجله نیچر(۲) در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد، ضمن سازگارسازی الگوی خود با شاخصهای بحران درباره رشد فزاینده شاخصهای بحران هشدار داد و یک پیشبینی حیرتانگیز ارائه کرد که آن زمان کمتر کسی آن را جدی گرفت؛ «روند شاخصهای بحران نشانگر به اوج رسیدن بیثباتی حوالی سال ۲۰۲۰ است».
آیا ترامپ مقصر اصلی این روند است؟
بیتردید شکاف اجتماعی و قطبش سیاسی در ایالات متحده امروز در شدیدترین وضعیت خود طی دهههای اخیر قرار دارد. بسیاری از مفسران عامل اصلی این دوپارگی را سبک و سیاق حکمرانی دونالد ترامپ میدانند. آنها بر این باورند که چهلوپنجمین رئیسجمهور آمریکا به عنوان یک رهبر استثنائی، نوعی اختلال در جریان اصلی روندها و راهبردهای رایج در بالاترین رده سیاسی این کشور و نظام بینالمللی ایجاد کرده است.
با این وجود شرایط اجتماعی-سیاسی امروز آمریکا به عنوان یک ساختار فرهنگی-اقلیمی درهمتنیده نمیتواند متأثر از یک یا حتی چند عامل در کوتاهمدت باشد.
اگرچه حضور چهرهای جنجالی چون ترامپ که آشکارا تفرقهافکنی میکند و تلاش چندانی جهت پنهان کردن عقاید نژادپرستانه و اخلاقیات مذموم خود ندارد، یک کاتالیزور مؤثر در تسریع چنین روندی است. اما روند شکلگیری فضای دوقطبی و متعارض در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا، محصول روندهای جاری در سالهای متمادی است که ریاستجمهوری نامتعارف مرد مونارنجی تنها بخشی از آن است که اینبار به جای کنترل و ترمیم شکاف، کمر همت به تعمیق آن بسته است.
گلدستون و تورچین در مقاله منتشر نشدهای که برای بررسی مقامات ارائه شد نوشتهاند: این وضعیت نتیجه روندهایی است که از دهه ۱۹۸۰ آغاز شد؛ با لحاظ کردن میزان نابرابری، خودخواهی نخبگان و قطبش فضای سیاسی که دولت ایالات متحده را در پاسخ مؤثر به شیوع بیماری کرونا فلج کرده است. این امر همچنین مانع ارائه یک سیاست ترمیم اقتصادی شده و تنشهای ناشی از تبعیض نژادی را تشدید کرده است.
پروفسور گلدستون که یک استاد برجسته در زمینه بررسی انقلابها و تحولات اجتماعی طولانی مدت در دانشگاه جورج میسون است. مدل تهیه شده توسط او و پیتر تورچین دادههایی از قبیل نسبت دستمزد متوسط کارگران به تولید ناخالص داخلی سرانه، امید به زندگی، متوسط شاخصهای اقتصادی، تعداد میلیونرهای جدید و ... را به بررسی گذاشته و همچنین قطبی شدن سیاسی یا میزان همپوشانی بین احزاب را اندازه گیری میکند.
سناریوهای انتخابات آمریکا از نگاه گلدستون
۳ نوامبر یعنی کمتر از ۲ ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده است. با نزدیک شدن به این تاریخ مهم، رنگ پیشبینیها به تیرگی میگراید. هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها شکست را یک تحول فاجعهآمیز میدانند - نه فقط یک بازگشت، بلکه پایان آمریکا. یک طرف می گوید ادامه حضور ترامپ در کاخسفید برای چهار سال دیگر یعنی نابودی دموکراسی. طرف دیگر مدعی است که جو بایدن اقتصاد را همچون نظم و قانون از بین می برد.
کمپین انتخاباتی ترامپ وبسایت «ارتش برای ترامپ» را در راستای «به خدمت گرفتن و بسیج آمریکاییهای متعهد به جنگیدن برای انتخاب مجدد رئیس جمهور ترامپ، راهاندازی کرده است.»
پروفسور گلدستون تاکید دارد: این خطر واقعی وجود دارد که اگر انتخابات نزدیک باشد، هر کدام از طرفین شکست بخورد به شدت انگیزه پیدا میکند تا مردم را برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات بسیج کند. این می تواند به معنای لشکرکشی خیابانی مردم باشد.
سناریوی خوشبینانه اما دور از دست
گلدستون سناریوی دیگری را هم در نظر دارد؛ اعتراضات آرام میشود ، بایدن در ماه نوامبر به راحتی پیروز می شود، ترامپ نتیجه را قبول می کند، مانند هواداران خود، و این کشور انتقال صلح آمیز به رهبری حزب دموکرات را انجام میدهد. پروفسور گلدستون می گوید: «متأسفانه ، این احتمال کم است. احتمال خشونت بیشتر است.»
وی گفت: شکاف ها در جامعه ما که منجر به برونریزی اعتراضات اخیر شد، عمیق و ریشه دار است و مدتهاست که وجود دارد. نگرانی ها در مورد بیعدالتیهای نژادی، تبعیض جنسیتی و نابرابری شدید اقتصادی و مادی دهههاست که ایجاد میشود. پاندمی کووید۱۹ مانند بحران مسکن سال ۲۰۰۹ تنها این اختلافات را تشدید کرد و قتل جرج فلوید بهانه اعتراضات بود.
آیا این میتواند به معنای انقلاب باشد؟
گلدستون میگوید: نه، جمعیت ایالات متحده نسبتاً سالخورده است و بعید است اشتیاقی به تغییرات ایدئولوژیک داشته باشند. مردم استقرار رهبری برآمده از نتایج انتخابات را به نبرد در خیابان ترجیح میدهند.
گلدستون میگوید: اتفاقی مانند انقلاب نارنجی اوکراین محتمل است. در سال 2004 پس از انتخاباتی که تصور میشد با تقلب و فساد همراه بوده، مردم با اعتراضات گسترده مسالمتآمیز، مناطق مرکزی شهرهای بزرگ را به اشغال خود درآوردند و خواستار تجدید انتخابات شدند. پس از این اتفاق، انتخابات مجدد بصورت منصفانه و آزاد برگزار شد و انقلاب بدون خونریزی پایان یافت.
این استاد جامعهشناسی تاریخی تأکید کرد: این اتفاق هرگز در ایالات متحده رخ نداده است. انتخابات ریاست جمهوری هرگز دوباره برگزار نشده است.
پروفسور گلدستون گفت: اگر شاهد افزایش اعتراضات خشونتآمیز باشیم و نتایج انتخابات نیز مورد مناقشه باشد، ممکن است رهبران دموکرات و جمهوریخواه کنگره سعی کنند در صفوف حزبی و حتی دادگاههای دیوان عالی کشور گرد هم آیند.
آنها خواهند گفت: احساس میکنیم که لازم است به نبرد خیابانی مردم خاتمه دهیم و مشخص شود چه کسی قوه سوم ما - قوه مجریه یا دولت - را رهبری خواهد کرد. و ما باید یک انتخابات مجدد برگزار کنیم تا همگی نسبت به مشروعیت دولت اطمینان حاصل کنند.
گلدستون تاکید میکند: سپس آنها برای برگزاری یک انتخابات مجدد در ژانویه برنامهریزی خواهند کرد.
آیا برگزاری انتخابات مجدد نتیجه را تغییر میدهد؟
چارلز فیرتز مدیر برنامههای صندوق حمایت از صلح میگوید: به طورمعمول، پیش از آغاز پروسه بدتر شدن شاخصهای بحران، یک کشور میتواند به کمک سیاستهای تعدیلی و سازگارسازی، با این روند به تعامل برسد. اما به دلیل تجمیع آسیبپذیریها در درازمدت، ممانعت از نتیجه نهایی این روند (شوک ناگهانی) امکانپذیر نیست. این اتفاق ابتدا به آرامی و سپس بسیار ناگهانی رقم میخورد.
مدیر برنامههای این صندوق غیرانتفاعی واقع در واشنگتن دیسی میگوید برخی از ایالتهای شکننده در نهایت قادر به مدیریت شرایط برای برگزاری مجدد انتخابات هستند اما این کار نیاز به سرمایهگذاری زیادی در همه شعبهها و مناطق دارد.
شباهت ترامپ با هوور و بایدن با روزولت
همچنین پروفسور گلدستون به دهه 1930 اشاره می کند، دورهای که رئیسجمهور هربرت هوور در زمان رشد فاشیسم و شکست دموکراسی در سراسر جهان، رهبری ایالات متحده را بر عهده داشت. در بحبوحه رکود بزرگ، فرانکلین دی. روزولت جانشین وی شد و توانست تعادل اقتصادی را بر علیه شرکتها و ثروتمندان بهم بزند.
پروفسور گلدستون گفت: البته که این آسان نبود و همه مشکلات بصورت جادویی در یک دوره کوتاه از بین نرفتند.
وی افزود: او ایالات متحده را به جای انزوا در موقعیت رهبری جهانی قرار داد و دفاع از دموکراسی را در سرتاسر جهان رهبری کرد.
این استاد دانشگاه که در دهه 1950 و در سایه دستاوردهای روزولت، بزرگ شده است، درون اعتراضات گسترده مسالمت آمیز جنبش Black Lives Matter «موج جدیدی از چپ ترقیخواهانه» را میبیند. او معتقد است که تا هماکنون نیز این جنبش اتفاقات ارزشمندی برای آمریکا و آمریکاییها به ارمغان آورده است.
وی گفت: در آمریکا چیز خوبی وجود دارد که هنوز بسیار زنده است. اتفاقات خوب و بد بطور همزمان اتفاق میافتند؛ و ما همیشه امیدواریم که اتفاقات خوب پیروز شوند.
* منابع و توضیحات:
1. This model forecast the US's current unrest a decade ago. It now says 'civil war'
2. Political instability may be a contributor in the coming decade