«توافقنامه عادی سازی» پیمان صلح نیست، اتحاد نظامی علیه ایران است
«نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو با همکاری دولت ترامپ روز سه شنبه توافق نامه هایی را با امارات متحده عربی و بحرین در واشنگتن امضا کرد. ، این تعاملات برای ترامپ و نتانیاهو دو مورد از محبوب ترین تحولات در تمام سالهای گذشته .
این توافق نامه ها«معاملات صلح» نامیده می شوند ، گرچه اسرائیل هرگز با امارات یا بحرین در جنگ نبوده است. از توافقنامههای ابراهیم به عنوان «همکاری» میان اسرائیل و دو کشور حاشیه خلیج فارس نیز یاد شده است؛ اما آنها سالهاست در حال همکاری هستند، اگرچه به صورت پنهانی.
توافق صلح یا اتحاد نظامی برای مقابله با ایران
صائب عریقات، دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین ، گفت: «توافقنامه بحرین ، اسرائیل و آمریکا برای عادی سازی روابط اکنون بخشی از یک پکیج بزرگتر در منطقه است. این نه در مورد صلح است ، نه در مورد روابط بین کشورها. این یک اتحاد نظامی است که به رهبری اسرائیل در منطقه ایجاد میشود.»
من همیشه با عریقات موافق نیستم ، اما در این مورد ، تحلیل او کاملاً مشخص و درست به نظر میرسد.
اتحاد نظامی که عریقات به آن اشاره می کند در وهله اول در مورد مقابله با ایران است که همچنان در راس برنامه شکست خورده سیاست خارجی ترامپ قرار دارد. با این حال هم برای اسرائیل و هم برای سلطاننشینهای خلیج فارس ، نگرانیهای گسترده تری هم وجود دارد، هرچند ایران بزرگترین عامل تحریک کننده این اتحاد های تازه است.
به عنوان مثال ، روابط نزدیک ترکیه ، روسیه و ایران به طور فزاینده ای مورد توجه قرار دارد. در لیبی ، بازی پیچیده است و فرانسه ، ایتالیا ، مالت ، قبرس و یونان در درگیری های مختلف ایفای نقش میکنند، که به طور فزاینده ای به جنگ نیابتی بین ترکیه و مصر تبدیل می شود.
قدرت های دیگر مانند روسیه و عربستان سعودی نقش اصلی را در پس زمینه بازی می کنند. عواقب احتمالی این شبکه درگیری در سوریه بسیار مشهود است و از آنجا که درگیری لیبی توانایی جذب بازیکنان بیشتری را دارد ، اتحاد منطقه ای قوی میان کشورهای دارای منافع مشترک مانند اسرائیل و پادشاهیهای خلیج فارس وسوسه انگیزتر می شود.
معضل اخوانالمسلمین و برادران
عربستان سعودی ، مصر و متحدان آنها نیز نگران فعالیتهای اخوان المسلمین در سراسر منطقه هستند. متحدان سعودی با رسمیت بخشیدن به معاملات با اسرائیل و در نتیجه تقویت اتحاد استراتژیک با ایالات متحده ، می توانند جبههای قدرتمندتر برای مقابله با اخوان تشکیل دهند و به طور موثرتری دولتهایی مانند قطر را که با اخوان دوست هستند ، تحت فشار قرار دهند. چراکه روش های تهاجمی تر مانند محاصره قطر از سوی عربستان و متحدان منطقهایاش بیاثر بوده است
انگیزههای کشورهای حوزه خلیج فارس به همان اندازه روشن است که نسبت به نگرانیهای فلسطینیها بی تفاوت هستند، زیرا رسانه های جهان عرب در مقابل سیل انتقادها گیج و سردرگم شدهاند. اما در اسرائیل و کشورهای متحدش حمایت گسترده ای از این توافق شکل گرفت. در واقع، حتی بسیاری از مخالفان داخلی و خارجی نتانیاهو نیز این اقدام را ستودند. اما نتانیاهو برای چه نوع آیندهای برنامهریزی و چانه زنی میکند؟
تفاوت معنادار میان واکنش آیپاک و جیاستریت
آیپاک -AIPAC- لابی قدرتمند حامی اسرائیل ، در حساب توئیتری خود نوشت: «این دورهای جدید برای روابط اسرائیل و اعراب است. الگوی قدیمی و غیرسازنده قهر و طردها در حال انقراض است. ما از سایر کشورهای عربی و فلسطینیان میخواهیم که راه امارات و بحرین در دوره جدید صلح ، پیشرفت و شکوفایی در خاورمیانه را دنبال کنند.»
جی استریت -J Street- دیگر گروه حامی اسرائیل در آمریکاست که مواضع لیبرالتری دارد و برخلاف آیپاک که به ایدههای محافظهکارانه جمهوریخواهان آمریکا نزدیک است، جیاستریت رویکردهایی همسو با دموکراتها و در مواردی نزدیک به مواضع جناح چپگرای حزب دموکرات دارد.
جیاستریت در استقبال از این توافقنامهها موضع شایستهتری اتخاذ کرد و در عین حال هشدار داد که صلح تنها از طریق توافق جامعی حاصل میشود که به راه حل دو کشوری، پایان اشغالگری و توقف روند خزنده الحاق اراضی -که صلح واقعی میان اسرائیل و فلسطین را غیرممکن میسازد- بیانجامد.
مرگ «اتحاد پیرامونی» با تولد جمهوریاسلامی و عدالتوتوسعه
سایر اتحادهای تاریخی اسرائیل در منطقه، چیزهای زیادی را درباره ارزش واقعی توافق اخیر روشن میکند و این بسیار کمتر از آنچه نتانیاهو و ترامپ ادعا میکنند، به نظر میرسد.
در روزهای آغازین تاسیس دولت اسرائیل، ایالات متحده و متحدانش از توافقی موسوم به «اتحاد پیرامونی» (Alliance of the Periphery) حمایت کردند؛ اتحادی سه جانبه بین قدرتهای غیرعرب در خاورمیانه، شامل اسرائیل، ترکیه و ایران.
در حالی که اسرائیل قادر بود پیوندهای محکم خود را برای دههها حفظ کند، این اتحاد هرگز به میزانی که برخی امیدوار بودند، مستحکم نبود. ایران و ترکیه، هنوز مجبور بودند هریک به نوبه خود روابطشان با جهان عرب را مدنظر قرار دهند و بنابراین در دوستی با اسرائیل متزلزل شدند.
ظهور جمهوری اسلامی در ایران و سپس حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان در ترکیه این روابط را -هرچند در درجات مختلف- وارد تنش کرد. ترکیه و اسرائیل روابط پرتنشی دارند اما برخلاف ایران، این رویکردی کاملاً خصمانه نیست.
«اتحاد پیرامونی» عمدتا بر مبنای عملگرایی جنگ سرد و سیاست های بینالمللی شکل گرفت. در واقع ، این به شرایط تنش، به ویژه با همسایگان عرب هر سه کشور بستگی داشت. بر همین اساس، احتمال تغییرات سیاسی شدیدی که باعث انحلال اتحاد شود ، همیشه زیاد بود.
احیاء برجام، امحاء ابراهیم
در نهایت، توافقنامههای اسرائیل با بحرین و امارات -موسوم به توافقنامههای ابراهیم- بسیار مشابه هستند. اما رویدادهایی چون احیای توافق هستهای ایران و پیشبینی ازسرگیری پیشرفت دیپلماتیکی که توسط دولت اوباما پایهگذاری شد -حتی بدون نیاز به تغییر چشمگیر در سلطاننشینها مانند آنچه در ایران و ترکیه به وقوع پیوست- میتواند محاسبات سیاسی در هر دو کشور حاشیه خلیج فارس را به طرز چشمگیری تغییر دهد.
پیشرفت دیپلماتیک با ایران نیازمند کاهش تنشهای نظامی بین همسایگان خلیج فارس است. افزایش دموکراسی در این کشورها -حتی در حد جزئی- به ناچار حمایت از آرمان فلسطین را احیاء میکند.
بنابراین صلح اسرائیل با کشورهای حوزه خلیج فارس بیشتر ناشی از خصومت زیاد با ایران است. همچنین حاصل عدم توانایی برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس -مانند قطر و عمان- در تعدیل خصومت سایر همتایان خود با اخوانالمسلمین و جنبشهای اسلامگرایانه پوپولیستی مشابه در منطقه است. اکنون به نظر می رسد این شرایط غیرقابلتغییر است، اما چنین تغییراتی نتیجه احتمالی موفقیت در دستیابی به یک روش دیپلماتیک است ، نه یک رویکرد مقابلهای با ایندست مسائل.
پیشگامی انورسادات و ملکحسین در عادیسازی روابط
مدلهای دیگر -اردن و مصر- به همان اندازه به وضعیت تنش نظامی وابسته اند. پیمان صلح مصر با اسرائیل ناشی از اشتیاق انور سادات برای جانبداری تمامقد از طرف آمریکایی در جنگ سرد، در عوض کمک های نظامی سالانه، به علاوه بازپسگیری شبه جزیره سینا -که در سال ۱۹۶۷ به اسرائیل باخت- بود.
اردن نیز به همین ترتیب برای معامله صلح خود انگیزههایی داشت. در حالی که ملک حسین بخاطر کنارهگیری اردن از مسئولیت نمایندگی دیپلماتیک فلسطینی ها بسیار خوشحال بود، سعی داشت روابط خود را با ایالات متحده که به دلیل موضع دلسوزانه اردن نسبت به صدام حسین در جنگ اول خلیج فارس بسیار آسیب دیده بود، اصلاح کند. او همچنین چشم طمع به کمکهای ایالات متحده و چشم انداز منطقه آزاد تجاری میان اردن، فلسطینیها، اسرائیل و ایالات متحده دوخته بود؛ طرحی که موردحمایت شدید رهبران وقت اسرائیل و آمریکا -شیمون پرز و بیل کلینتون- بود.
خرید صلح با فروش تسلیحات
تلاش ترامپ برای خرید صلح با فروش تسلیحات و اتحاد نظامی در منطقهای که قبلاً توسط جنگ ویران شده و در آستانه خیلی مناقشات دیگر است، چیزی جز ضرر برای همه دولتهای مربوطه در پی نخواهد داشت.
موافقت نامه اجباری برای مردمی که خواهان عدالت هستند، مانند تلاش ایالات متحده برای مصالحهای مشابه با اردن و مصر، هرگز به صلح پایدار منتهی نخواهد شد و به مانند آنچه بر سر اتحاد شکننده ایران و ترکیه و اسرائیل آمد، محکوم به شکست است.
مردم اردن و مصر توافقنامههای صلح با اسرائیل را تحقیر میکنند. چنین توافقنامههایی تنها به واسطه دیکتاتوری حاکم بر این کشورها امکان انعقاد یافتند. در مورد بحرین و امارات نیز همین مسئله صادق است؛ چنانچه در هر یک از این کشورها دموکراسی برقرار شود، این توافقنامهها به دلیل مخالفت شدید اکثریت مردمشان، لغو خواهند شد.»
مترجم: علی آزادی