ماجرای ترور یک نماینده مجلس
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، ادموند آیرونساید ژنرال انگلیسی در ۲۵ دی ماه ۱۲۹۹ رضاخان را به عنوان فرمانده قوای قزاق انتخاب کرد. تنها پس از ۳۳ روز دیگر کودتای سوم اسفند به رهبری سیاسی سید ضیاءالدین طباطبایی و فرماندهی نظامی رضاخان در ایران رخ داد.
شهید آیتالله سیدحسن مدرس در بیمارستان و در پی ترور نافرجام از سوی عمال رضاخان
رضاخان که قبل از دیماه ۱۲۹۹ نامی در سیاست ایران نداشت، توانست در کمتر از پنج سال، سلسله قاجار را منقرض کند و بر تخت پادشاهی در ایران تکیه زند.
او برای رسیدن مقاصد خود از هیچ اقدامی حتی قتل دریغ نمیکرد. یکی از این رجال و سیاستمداران ایرانی که مانع رضاخان بود، کسی جز شهید سیدحسن طباطبایی قمشه معروف به مدرس نبود. رضاخان برای اینکه مدرس را از سر راه بردارد دست به ترور وی زد و در این امر توفیق نیافت.
دلیل ترور ناکام مدرس توسط رضاخان
مدرس یکی از مخالفان سرسخت کودتای ۱۲۹۹ رضاخان بود که به دلیل اعتراض، مدتی را در زندان گذراند. او بعد از آزادی از زندان، به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد.
چهارمین دوره مجلس شورای ملی، روز اول تیرماه ۱۳۰۰ گشایش یافت. در این دوره، مدرس نایب رئیس اول مجلس شد و با اعتبارنامه نمایندگان موافق قرارداد ۱۹۱۹ به شدت مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از آنان شد.
وی در این دوره، رهبری اکثریت مجلس را بر عهده داشت و غالباً در غیاب رئیس، مجلس را اداره میکرد. رویارویی شهید مدرس با رضاخان سردار سپه در همین زمان رخ داد؛ مقابلهای که تا پایان عمر مدرس ادامه داشت.
سردار سپه، وزیر جنگ شد، اما مداخلات بیپروای او در همه امور مملکت، کاسه صبر نمایندگان را لبریز کرد تا جایی که آیتاللّه مدرس در نطق ۱۲ مهر ۱۳۰۱ مجلس شورای ملی، با انتقاد شدید از سردار سپه گفت: «اما امنیت، امنیت در مملکت است، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقت نیستیم. چرا در پس پرده حرف میزنید؟ مگر شما ضعف نفس دارید؟ چرا حرف نمیزنید و دل خودتان را میلرزانید؟ مگر میترسید؟... ما که از رضاخان ترسی نداریم. چرا حرف خودمان را در پرده بگوییم؟ باید بدون ترس و بیپرده گفت، ما که قدرت داریم سلطنت را تغییر بدهیم، قدرت داریم، رئیس الوزراء را عزل کنیم، رضاخان را هم تغییر میدهیم...»
مدرس در پنجمین دوره قانونگذاری مجلس شورای ملی نیز از جانب مردم به نمایندگی مجلس انتخاب شد. رضاخان در این دوره، تلاش داشت به مقام نخست وزیری برسد و با وجود اینکه احمد شاه قاجار مایل نبود، فرمان نخست وزیری رضاخان را صادر کند، سرانجام در نهایت ضعف و ناچاری، فرمان نخست وزیری رضاخان را صادر کرد و برای اینکه مرد میدان نبود، ایران را ترک و راهی فرنگ شد و عرصه را برای کسب قدرت رضاخان هموار کرد.
سردار سپه پس از کودتای ۱۲۹۹ همواره رویای حکومت مطلقه ایران را در سر میپروراند. اولین طرحی که برای هدف خود برگزید، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری بود.
مخالفت مدرس با جمهوری رضاخانی
پنجمین دوره مجلس شورای ملی با مخالفت در مورد تصویب اعتبارنامه وکلای فرمایشی آغاز شد و توانست مانع از تصویب اعتبارنامه علی دشتی و نوریزاده شود.
توفیق آیت الله مدرس در رد اعتبارنامه نمایندگان سفارشی رضاخان در مجلس، خشم سیدمحمد تدین رهبر موافقان سردار سپه در مجلس را برانگیخت و بین شهید مدرس و تدین در مجلس، جنگ لفظی شدیدی درگرفت. در پایان این جلسه، حسین بهرامی به تحریک تدین سیلی محکمی به گوش مدرس زد.
اما انتشار خبر سیلی خوردن مدرس، بزرگترین عامل برهم زننده جمهوری شد. رضاخان گفته بود که این بهرامی با یک سیلی، اساس جمهوری ما را برهم ریخت.
به هر ترتیب، طرح جمهوری شکست خورد و در هفتم مرداد ۱۳۰۳، مدرس و گروهی از همفکرانش دولت سردار سپه را استیضاح کردند. هفدهم مرداد ۱۳۰۳، روز بررسی استیضاح توسط مجلس شورای ملی، صحن مجلس شاهد درگیری سردار سپه و هوادارانش با مدرس و اقلیت استیضاح کننده بود.
در همین روز مدرس و برخی از اعضای فراکسیون اقلیت، بیرون از ساختمان مجلس شورای ملی مورد ضرب و شتم اوباش طرفدار سردار سپه قرار گرفتند. استیضاح کنندگان در اعتراض به این اقدامها در جلسه بعدازظهر مجلس که طرح استیضاح بررسی شد، شرکت نکردند و در نتیجه دولت سردار سپه هم رأی اعتماد گرفت.
رضاخان و هواخواهانش پس از آنکه از طرح جمهوری به نتیجه نرسیدند؛ تصمیم گرفتند زمینه را برای تغییر سلطنت آماده کنند، اما مدرس نیز بیکار ننشست و رحیمزاده صفوی را به پاریس فرستاد تا احمدشاه را به بازگشت به ایران ترغیب کند.
آیت اللّه مدرس در پیام شفاهی خود به احمدشاه، تاکید میکند حمایتش از سلطنت قاجار و مخالفت او با حکومت رضاخان دلیل شخصی ندارد و یا علاقهاش به خاندان قاجار نیست بلکه او میداند طراحان تغییر سلطنت، در پی آنند تمامی ارکان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ایران را دگرگون سازند.
مدرس پی به یک توطئه خارجی برده بود که میخواهند با تغییر رژیم و تغییر سلطنت نظم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران را به هم بزنند تا بتوانند به راحتی بر مردم ایران حکومت کنند.
از این رو میگفت: روزگار و گردش آن چنین پیش آورده است که بزرگترین و مقدسترین مبادی ایمانی ما یعنی آن اصولی که موجب مصونیت اجتماعی و سیاسی قوم ایرانی، استقلال و تمامیت ایران است با بقاء و دوام سلطنت اعلیحضرت توأم گردیده است. اما بر من ثابت است که مقصود دیگران در حال حاضر تغییر رژیم حقیقی است. با تمام معنای آن و تغییر رژیم در تمام شعب اجتماعی و سیاسی... همانچیزها که باعث انتظام رشتههای مختلف حیات ملی ما بوده و همان چیزها بوده است که ایرانی را از سختترین مخاطرات خلاصی بخشیده است.
روز نهم آبان ۱۳۰۴، مجلس شورای ملی به ریاست سید محمد تدین (نایب رئیس اول) تشکیل شد تا ماده واحده خلع قاجاریه را بررسی کند. مدرس از جمله افرادی بود که در راستای حفظ استقلال سیاسی کشور، به طرح جمهوری رضاشاه اعتراض کرد. مدرس بهرغم تلاش وافری که در جهت جلوگیری از استبداد رضاشاه و سلطنت او کرد؛ اما در نهایت نتوانست در این راه موفق شود.
وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد، تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده، بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.
۱۳۶۳. آیتالله خامنهای در حال قرائت فاتحه کنار مرقد شهید آیتالله سیدحسن مدرس در شهر کاشمر
مدرس بعد از این ترور نیز دست از مخالفتها و اعتراضات سیاسی خود برنداشت و به فعالیتهای خود علیه رضاشاه ادامه داد. اما این بار رضاشاه، در اقدامی خصمانه، نه تنها مانع از شرکت وی در انتخابات مجلس هفتم شد، بلکه او را به خواف و سپس کاشمر تبعید کرد. مدرس از زمان دستگیری یعنی از سال ۱۳۰۷ تا سال ۱۳۱۶، در تبعید به سر برد و در نهایت به دستور رضاشاه توسط فردی به نام جهانسوزی به قتل رسید.