بخوابیم و زبان انگلیسی را مانند زبان مادری بیاموزیم
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه خراسان ،«شش ماهه انگلیسی را روان صحبت کنید»، «آموزش زبان در خواب»، «آموزش زبانانگلیسی به شیوه زبان مادری» و حالا هم «آموزش زبان با هیپنوتیزم». اگر دغدغه یادگرفتن زبان دوم داشته باشید، با کمی پرسوجو و جستوجو در اینترنت خواهید دید که ابر و باد و مه و خورشید و حتی فلک سخت در تلاشاند تا زحمت زبانآموزی را از دوش شما بردارند. شیوههای محیرالعقول آموزش، همگی مدعی هستند که «بهترین» و «سریعترین»اند. به تازگی یک دوره آموزش زبان انگلیسی با هیپنوتیزم در فضای مجازی تبلیغ میشود که ادعا میکند برای اولین بار در ایران به چنین ابداعی دست میزند. به این بهانه در پرونده پیش رو به زیروبم یادگیری زبان دوم پرداختهایم. آیا میشود با هیپنوتیزم یا روشهای غیرآکادمیک دیگری، زبان یاد گرفت؟ چرا با اینکه میدانیم آموختن زبان دوم مثل هر مهارت دیگری به تمرین و زمان نیاز دارد، از شیوههای غیرمرسوم آموزش استقبال میکنیم؟ نقش آموزش و پرورش در اقبال ما به زبان آموزیهای سریع و پرپول شدن جیب کاسبان این نوع آموزشها چیست؟ در پرونده امروز زندگی سلام، معاون آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد به این سوالات پاسخ میدهد و به عنوان یک زبانآموز با برگزار کننده یکی از این دورهها، ارتباط برقرار کردیم که خواهید خواند.
یادگیری تضمینی 2 ماهه زبان با 2 میلیون تومان!
خودم را زبانآموز معرفی میکنم و توضیح میدهم که سطح زبانیام مبتدی است اما مسئول ثبتنام فقط به چند سوالم پاسخ میدهد
من چهار سال کلاس زبان انگلیسی میرفتم. نه سربههوا و بازیگوش بودم نه به گواه معلمهایم، بیاستعداد. یاد گرفتن و مشخصا یادگرفتن زبان را دوست داشتم ولی هیچ وقت «کاملا» مسلط به انگلیسی نشدم چون دیر شروع کرده بودم، در محیط غیرفارسی زبان قرار نداشتم و انگلیسی جز در کلاس به کارم نمیآمد. دوره آموزشی که بهانه نوشتن این پرونده شد، وعده میدهد که در دوماه با پرداختن حدود دو میلیون تومان میتوانید انگلیسی صحبت کنید. زبان خواندن در موسسات، زمان و هزینهای به مراتب بیشتر لازم دارد و کلاسهای خصوصی فشرده هم کارتان را دوماهه و با دو میلیون راه نمیاندازند. بنابراین درک میکنم که تبلیغات آموزش زبان در زمان کوتاه، عدهای را تحت تأثیر قرار بدهد. با یکی از این تبلیغات هیپنوزبان تماس میگیرم تا بفهمم جز توان تأثیرگذاری، چه قابلیت دیگری دارند. خودم را زبانآموز معرفی میکنم و توضیح میدهم که سطح زبانیام مبتدی است اما فقط به چند سوالم پاسخ میدهد و میگوید، پاسخ بقیه سوالاتتان بعد از حضورتان در جلسه اول.
این دوره تضمین شده است؟
بله، اگر مرتب سر کلاس حضور داشته باشید و تمرینات زبان و هیپنوتیزم را انجام بدهید، بعد از دو ماه کاملا مسلط میشوید. شما باید در دوره (Essential) ثبتنام کنید. همه شرکت کنندگان این دوره، زبان را فقط درحد مدرسه بلدند.
(نکته: از ادعاهای عجیب «دوماه» و «کاملا مسلط» که بگذریم، هیچ نشانهای مبنی بر تردید وجود ندارد. شما با هر سن و سال و انگیزه و بهرههوشی در این شیوه زبان انگلیسی را یاد خواهید گرفت. هیچ مدرسی، چنین ادعای گزافی نمیکند چون با انسان سروکار دارد نه ماشین و هیچ تضمینی در آموزش، ممکن و معقول نیست.)
روی لهجه هم کار میشود؟
میتوانید یک جلسه سرکلاس حضور داشته باشید و اگر راضی نبودید، انصراف بدهید.
(نکته: مدرس این دوره فردی است که خودش را پایهگذار روانشناسی نوین معرفی میکند. در صفحه شخصی او با 20 هزار دنبال کننده تعدادی ویدئو از شرکت کنندههای دورههای قبلی وجود دارد که تعدادی جمله ساده و به نظر از پیش تعیین شده را رو به دوربین میگویند. اگر ماحصل این دوره رسیدن به چنین سطحی است، باید در به کاربردن واژه «مسلط» تجدیدنظر شود ضمن اینکه معلوم نیست این حد از یادگیری زبان، به چه کاری خواهد آمد اما دست کم معلوم است چرا مسئول ثبتنام از دادن جواب طفره رفت.)
استفاده از هیپنوتیزم چطور خواهد بود؟
در پایان هر جلسه، هیپنوتیزم میشوید که سرعت یادگیری و زمان ماندگاری آموزههایتان بیشتر شود.
آقای دکتر سابقه 40 سالهاش را خراب نمیکند!
درباره چند و چون آموزش زبان با هیپنوتیزم در ادامه پرونده خواهید خواند. علیالحساب آشنایی با مدرس دوره که رزومه بلندبالایی هم برای خودش دست وپا کرده است، کمک میکند منظور او از هیپنوتیزم و فاصلهاش را با کاربرد علمی این روش بفهمیم. تعدادی از وعدههای ایشان در دورههای آموزشیاش را بخوانید؛ «تقویت نیروی حیاتی، بیدارسازی و پاک سازی نیروی چی، پرانرژی و خستگیناپذیر بودن، ایجاد لایه محافظ برای هاله شخصی». شباهت این ادعاها با کار طالع بینها و انرژی درمانگرها، قابل تأمل است. در ادامه مکالمه پرسیدم چه تضمینی وجود دارد که در این دورهها از شرکتکنندهها به هیچ نحوی سوء استفاده نشود؟ روانشناسها و کسانی که به درمانگر مراجعه کردهاند، میدانند مقوله «اخلاق» در هر حوزهای که با روان سروکار دارد، چقدر جدی و مهم است. جواب شنیدم «آقای دکتر سابقه 40 سالهاش را خراب نمیکند». سوال بعدی که جوابش را مسئول ثبتنام نمیدانست و به همین دلیل ازش نپرسیدم، این بود؛ چرا چنین فردی که به وضوح ارتباطی با علم روانشناسی ندارد، 40 سال در این حوزه فعالیت کرده است؟
4 باور غلط درباره یادگیری زباندوم
بهمن شهری |پژوهشگر زبان، آموزش و فرهنگ در دانشگاه اوهایو:باورهای غلط درباره هر چیزی فراوان است اما مشکل وقتی به وجود می آید که تصورات غلط به هر دلیلی رایج میشوند. آنجاست که ممکن است یک پندار نادرست اما متداول، جلوی پیشرفت فردی و اجتماعی را بگیرد و حتی تهدیدی برای آموزش و سلامت فرد یا جامعه باشد. زبان آموزی هم از این باورها بینصیب نمانده است. در ادامه، پنج باور نادرست و مشهور زبانآموزی را مرور میکنیم.
یادگیری دستور زبان، خیلی مهم است
قوانین دستور زبان برای تسهیل فراگیری زبان مفید است اما یادگیری مستقیم دستور زبان اصلا ضروری نیست. دستور زبان راهی است برای توصیف اینکه زبان چگونه کار میکند. به طور مثال، اگر فعل مضارع و قوانین مربوط به آن را ندانیم، دلیل نمیشود که نتوانیم به یک زبان دیگر سخن بگوییم. بسیاری از مدارس آموزش زبان انگلیسی در سراسر جهان، آموزش مستقیم دستور زبان را از دهه 70 میلادی متوقف کردهاند.
باور درست: بدون یادگیری مستقیم دستور زبان میشود زبانی دیگر را آموخت. دستور زبان به درک بهتر ما کمک میکند اما ضروری نیست.
زبانآموزی پدیدهای سریع است
وسوسه یادگیری سریع همیشه وجود دارد. سودجویان بسیاری نیز با تبلیغات واهی مثل یادگیری تضمینی یک زبان در چند ماه یا حتی چند هفته، به این باور غلط دامن زدهاند. واقعیت این است که زبانآموزی یک مهارت است و مثل هر مهارت دیگری به وقت و تلاش کافی در طول سالیان متمادی نیاز دارد و همچنین نیازمند روش است. هر قدر بیشتر تمرین کنیم و خودمان را در شرایط متفاوت قرار دهیم، مهارت زبان آموزی در ما تقویت می شود.
لهجه خیلی مهم است
آنچه در فهم یک زبان دیگر مهم است، تلفظ صحیح عبارات و جملات است نه اینکه آنها را به چه لهجهای ادا میکنیم. داشتن لهجه در زبان جدید هیچ اشکالی ندارد بلکه حتی ممکن است به عنوان بخشی از هویت گویشور، تنوع تازهای به زبان مقصد ببخشد. آزمونهای بینالمللی زبان هم دستورالعملی برای ارزیابی لهجه ندارند.
فیلم دیدن برای یادگیری زبان کافی است
ویدئو فقط یکی از منابع موجود برای یادگیری زبان است. یک زبان را نمیتوان فقط با دیدن فیلم آموخت. زبانآموز محتاج ابزارها و شرایط مختلفی است تا مهارتهای متفاوت زبانی یعنی صحبت کردن، خواندن، نوشتن و شنیدن به زبان دیگر را تجربه کند، یاد بگیرد و تولید کند. منابع تصویری به ویژه ویدئوهای آموزشی یکی از ابزارهایی است که میتواند به تقویت مهارتهای شنیداری و تلفظ زبانآموز یاری برساند اما به تنهایی نمیتواند همه نیازهای یک زبانآموز را برطرف کند.
باید به اعتبار این دورهها شک کرد
دکتر «رضا پیشقدم»، استاد آموزش زبان و معاون آموزشی دانشگاه فردوسی مشهد با تخصص روان شناسی اجتماعی زبان، در ادامه توضیح میدهد که آیا از منظر علمی یادگیری زبان به شیوههایی غیرمرسومی مانند هیپنوزبان ممکن است یا خیر؟
نظر شما درباره آموزش زبان به روشهای غیرمرسوم چیست؟
زبانآموزی، یک مهارت و یک تجربه است؛ یعنی شما باید در شرایط گوناگون قرار بگیرید و واژگان و ساختارها را به صورت هدفمند به کار ببرید. صرفِ یادگرفتن تعدادی واژگان یا جملات، زبانآموزی به شمار نمیرود. از سوی دیگر، یادگیری نسبی است. به عنوان نمونه، شما میتوانید تعدادی واژگان یا مکالماتی که برای خرید یا سفر لازم است، یاد بگیرید. هنگامی که فردی ادعا میکند زبان را در مدت زمان شش ماه به شما یاد میدهد، باید بپرسید این آموزش در چه سطحی و برای چه مهارتهایی اتفاق میافتد؟ در زبان واژه، دستور، تلفظ و چهار مهارت اصلی خواندن، نوشتن، شنیدن و صحبت کردن داریم. آیا همه مهارتهای زبانی در مدت زمان کوتاه، آموزش یا ارتقا داده میشود؟ خیر. زبان، عموماً در زمان اتفاق میافتد. همانند کارورزی و دست ورزی، من گاهی از واژه «زبانورزی» استفاده میکنم؛ یعنی زبان باید برای آموخته شدن ورز داده شود. تجربه صحبت کردن، خواندن و شنیدن در محیطهای طبیعی –حتی درحد محیط کلاس- زبان را ورز میدهد. از این منظر، زبان نه تنها یک مهارت است بلکه بیشتر یک فرایند شناختی شبیه رانندگی است که هم میتواند به آن شبیه باشد و هم میتواند با آن تفاوتهایی داشته باشد؛ شباهت از این حیث که شما برای راننده شدن باید تمرین کنید، بارها خطاهایی در پارک کردن و غیره اتفاق بیفتد تا رانندگی را یاد بگیرید. در حین یادگیری زبان هم بارها خطاهایی رخ میدهد تا تمرین کمکم مفید واقع شود و با آن خطاها فرد زبان را یاد بگیرد. برای همه ما اتفاق افتاده است هنگامی که مدتی از زبان فاصله میگیریم، ممکن است حتی سادهترین واژگان را هم فراموش کنیم. ممکن است دلیلش این باشد که مغز، هنگامی که برای یک موضوع کاربردی پیدا نکند، به گونه ای هوشمندانه آن را به لایههای زیرین خود میفرستد. به این فرایند «فراموشی نظاممند» گفته میشود؛ اما درباره رانندگی این گونه نیست. فردی ممکن است پس از مدتها رانندگی کند و با آن که مدت زمان زیادی از تجربه رانندگی پیشین اش سپری شده است اما به سرعت آموختههایش را بازیابی کند.
به طور مشخص درباره شیوه «هیپنوزبان» چه عقیدهای دارید؟
از گذشته تاکنون شیوههای گوناگون آموزش زبان وجود داشته که هریک از آنها بر این ادعا بوده است که بهترین شیوه زبانآموزی محسوب میشود. اوج رونق این شیوهها را میتوان در دهه 70 میلادی مشاهده کرد. در آن زمان، فردی به نام «جورجی لوزانف» روشی به نام «Suggestopedia» ابداع کرده بود که در زبان فارسی تلقین پذیری ترجمه شده است. اساس این روش، «ریلکسیشن» بود. از آن جایی که به نظر میرسد یکی از موانع یادگیری در بزرگ سالان، خجالت و ترس از اشتباه باشد، لوزانف بر این اعتقاد بود که چنان چه این موانع برداشته شود، یادگیری تسهیل میشود و برای این منظور، ریلکسیشن با موسیقی را پیشنهاد کرد. یادگیری در خواب و استفاده از هیپنوتیزم برای آموزش زبان هم در همان دوران مورد استفاده و متداول بود. این روشها مغز را باز میکنند اما الزاماً تضمینی برای یادگیری مؤثر نیست. آنها را میتوان به تفاوت میان معلم خوب و معلم متوسط تعبیر کرد. آیا میتوان ادعا کرد معلمی که خیلی خوب تدریس میکند، همه مفاهیم را در ذهن دانشآموز میگنجاند؟ البته که پاسخ منفی است و فرایند یادگیری بر عهده فرد یادگیرنده هم هست. باید توجه داشت که شیوههای گوناگون از جمله ریلکسیشن و هیپنوتیزم شاید از منظر آرام کردن فرد و کاهش استرس او، مفید واقع شوند اما ربط چندان زیادی به زبانآموزی ندارند و برای این که فرایند یادگیری مؤثر اتفاق افتد، تجربه واقعی در بافت زبانی لازم است. به عبارت دیگر، باید لیوان از دست شما بیفتد، سپس به این فکر کنید که برای عذرخواهی یا دستمال خواستن به انگلیسی، چه جملهای باید بیان کنید. در روش هیپنوتیزم، بافتهای زبانی ایجاد نمیشود. در نهایت تعدادی واژه و جمله آموخته میشود که حالتی مصنوعی از زبانآموزی است. در ایران روشهای مصنوعی دیگری همانند رمزگذاریها هم باب شده است. برای نمونه، مدرس برای یاددادن واژه (bachelor) به معنی «مجرد» به زبانآموز، چنین رمزی تعیین میکند: این کلمه در فارسی، چه واژهای را به یاد تو میآورد؟ «بچه»! خب بچه که ازدواج نمیکند پس این واژه یعنی مجرد. زبانآموز در این شیوهها، کلمات را یاد میگیرد ولی این یادگیری به صورت غیرفعال است. واژههای غیرفعال به کلماتی گفته میشود که فرد آنها را شنیده است و معنیشان را میداند اما هیچگاه از این واژگان استفاده نمیکند و پرواضح است که به حافظه سپردن چیزی که فرد نتواند آن را به کار ببرد، زبانآموزی کامل محسوب نمیشود. به خاطر داشته باشید زبانآموزی بیشتر هَیَجامَدمحور است. هَیَجامَد ترکیب هیجان و بسامد است؛ به این معنی که یادگیری زبان باید هیجان داشته و بسامد استفاده از ساختارها و واژگان زبانی بالا باشد. سؤال این است که روشهای مصنوعی به چه میزان هیجان و بسامد زبانی را در فراگیران تولید میکنند؟
یکی از ادعاهای مدرسان هیپنوزبان این است که میتوانند زبان دوم را مانند زبان مادری آموزش بدهند.
پرواضح است که منظور از این ادعا یادگرفتن درصدی از زبان است. باید به این مهم توجه داشت که «فراگیری» زبان با «یادگیری» آن متفاوت است. فراگیری زبان در کودکی و به صورت ناخودآگاه اتفاق میافتد. درواقع، فراگیری زبان اول در کودکی، تقریباً شبیه راه رفتن است. کودک در دورههای رشدی مشخص، همانطور که مهارتی مانند راه رفتن را میآموزد، مراحل مختلف اکتساب زبان را هم طی میکند؛ اول از صداها تقلید میکند، سپس واژه میسازد و به مرور جملات را به کار میبرد. هنگامی که فرد از سن بلوغ عبور میکند، «یادگیری» زبان مطرح میشود نه فراگیری. همیشه یکی از آرزوهای متخصصان زبان این بوده است که یادگیری زبان در بزرگ سالی را به فراگیری تبدیل کنند. آیا موفق بوده اند؟ من امروز به عنوان یک متخصص آموزش زبان، عرض میکنم خیر. آنها تا حدی توانستهاند شرایطی مشابه دوران کودکی ایجاد کنند اما کاملاً موفق نبودهاند چون مغز در بزرگ سالی، همان مغزِ زمان کودکی نیست.
پس تأکید این آموزشها بر ضمیر ناهوشیار هم فاقد اعتبار است.
مغز باید در فرایند یادگیری فعال باشد و در حالتی قرار بگیرد که امکان پردازش داشته باشد. ما میدانیم که خواب، به یادگیری کمک میکند ولی این گفته به آن معنا نیست که فرد بخوابد و موضوعی را یادبگیرد. درواقع آموختههای فرد در زمان هوشیاری، در خواب سامان مییابند. در این روشها بیشتر از آن که فایدهای حقیقی حاصل شود، حال افراد خوب میشود؛ زیرا برخلاف شیوههای مرسوم آموزش زبان، آنها میتوانند در مدت زمان کوتاهی تعدادی جمله به کار ببرند. برای بهبود عملکرد یادگیری زبان دوم، روشهای مختلفی وجود دارد. دقت کنید، میگویم بهبود عملکرد و نه اعجاز؛ اما تحقیقات نشان داده است که هیچ یک از این روشها تأثیر قطعی ندارند بلکه میتوانند میزانی از موفقیت را به همراه بیاورند. پس هنگامی که صحبت از آموزش زبان در دو ماه، سه ماه و شش ماه میشود، باید به اعتبار آن دوره آموزشی شک کرد.
به نظر شما دلیل استقبال از شیوههایی مثل هیپنوزبان چیست؟
پس از دوران بلوغ، «نوروپلاستیسیتی» یا انعطافپذیری عصبی در مغز کاهش مییابد و این موضوع یادگیری زبان را دشوار میکند. بنابراین، افراد برای جبران تأثیر سن، باید تلاش مضاعفی انجام دهند و شیوههای مختلف آموزش زبان، وعده میدهند که نیازی به این تلاش مضاعف نیست.