ماجرای ترور حسینعلی منصور با اسلحهای که هاشمی رفسنجانی تهیه کرده بود
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، ساعت ۱۰ صبح روز نخست بهمن ماه بود که حسنعلی منصور نخست وزیر وقت رژیم پهلوی در برابر مجلس شورای ملی ترور شد؛ این خبری بود که در روزنامههای روز دوم بهمنماه سال ۱۳۴۳ درج شد.
حسنعلی منصور دومین نخستوزیر ایران در دوران انقلاب سفید بود، در این دوره لایحه کاپیتولاسیون (اعطای حق قضاوت کنسولی) به اتباع آمریکایی مطرح شد و او یکی از موافقان سر سخت این لایحه بود که در نهایت هم توانست آن را به مجلس برده و علیرغم مخالفتهای مردم تصویب کند. خبر تصویب این لایحه واکنش شدید مردم را به همراه داشت و باعث شد که امام خمینی (ره) در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۳ علیه کاپیتولاسیون سخنرانی کند، سخنرانی که البته به تبعید ایشان منجر شد و پس از این اتفاق بود که خشم مردم و کینهای که نسبت به منصور و رژیم پهلوی داشتند بیش از پیش شد.
حق کاپیتولاسیون در ایران، اولین بار در معاهده ترکمنچای در سال ۱۲۰۳ در زمان فتحعلی شاه قاجار به روسیه داده شد. کاپیتولاسیون موجب برتری و تقدم اتباع خارجی بر اتباع کشور میشد و باعث میشد. در سایه کاپیتولاسیون، بیگانگان هر چه میخواستند به ایران وارد و یا از ایران خارج میکردند. کاپیتولاسیون اصل حاکمیت و استقلال کشور را متزلزل میساخت.
از زمان قبل از این اتفاق عدهای از مبارزان انقلاب نظیر حاج صادق امانی، حاج مهدی عراقی، حبیباللَّه عسکر اولادی، عباس مدرسی فرد، احمد شهاب، صادق اسلامی و سید اسداللَّه لاجوردی و بسیاری دیگر دست به ترکیب و تلفیق شش هیئت مذهبی مهم و دارای گرایش سیاسی از میان هیئتهای عزاداری سنّتی تهران زده بودند و تلاششان ایجاد سازمان یا گروه «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» با مشی مسلحانه بود.
البته در ابتدا امام خمینی (ره) مشی مسلحانه را نهی کردند؛ اما پس از تبعید ایشان به ترکیه اعضای حزب مؤتلفه، پس از کسب اجازه از آیتاللَّه مرتضی مطهری و اذن آیتاللَّه العظمی سید محمد هادی میلانی، تصمیم به ترورِ انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر سرسپرده شاه گرفتند.
ساعت ۱۰ صبح اول بهمن سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور در مقابل مجلس شورای ملی به دست محمد بخارایی با شلیک ۳ گلوله ترور شد؛ اگرچه او را فورا به بیمارستان پارس رساندند و دست به دامان پزشکان آمریکایی و اروپایی شدند، اما هیچ اقدامی جوابگو نبود. منظور انقدر برای دربار مهم بود که شخص شاه و فرح به عیادت او رفتند؛ اما سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۴۳ به هلاکت رسید.
سردار آیت گودرزی از نزدیکان آیتالله مهدوی در مصاحبهای در این باره گفته است که محمد بخارایی از اعضای هیئتهای موتلفه شب قبل از ترور حسنعلی منصور به مسجد جلیلی آمد و با حاج آقا مهدوی صحبت کرد و حلالیت طلبید و صبح فردا منصور را ترور کرد. همه ما گمان کردیم فردا قرار است به مسافرت برود که حلالیت طلب کرد و نمیدانستم که قرار است چه کار بزرگی انجام بگیرد. برخی از نفرات برتر موتلفه هم مانند شهید هرندی و سایر اعضای گروههای مبارز به مسجد جلیلی رفت و آمد داشتند.
آیتالله انواری از اعضای موتلفه اسلامی هم دراین باره گفته بود: بعد از تبعید امام که بازار تعطیل شد و مغازهها را تیغه کردند و ناراحتی ایجاد کردند و دزدها را فرستادند تا مغازههای کسانی را که در جریان مبارزه بودند، غارت کنند و آنها رفتند شکایت کردند و کسی به شکایتشان ترتیب اثر نداد و تضییقات مختلفی که از سوی رژیم اعمال شد، باعث شد که مؤتلفه تکان بخورد. چون در پرونده بنده آمده که فتوای قتل منصور را من داده بودم، در اینجا باید عرض کنم که موافق بودم، ولی فتوا ندادم و این فتوا را از دیگری گرفته بودند که نمیدانم راضی هست نامش برده شود یا نه و لذا نام نمیبرم. در زندان که بودیم از مرحوم بخارایی پرسیدم که چطور بدون فتوا دست به این کار زدید؟ ابتدا گفت که نیازی به فتوا نبود، ولی بعد بهطور خصوصی گفت که فتوا گرفتهاند و حاج صادق و برادرانم در جریان هستند و حجت بر ما تمام بود.
اسلحهای که آیتالله هاشمی رفسنجانی تهیه می کند
یک روز بعد از رحلت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، اسدالله بادامچیان دبیرکل فعلی حزب موتلفه گفت که یکی از هفت اسلحه مورد استفاده به منظور ترور حسنعلی منصور توسط مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی تهیه شد. این ادعای بادامچیان با تکذیب دفتر آیتالله هاشمی روبهرو میشود تا اینکه وی در یادداشتی در تفصیل این ماجرا نوشت "چند سال قبل عدهای از شورای مرکزی مؤتلفه اسلامی از جمله مرحوم عسگراولادی، مرحوم حاج حیدری و آقایان حبیبی و امانی و… به دیدار آقای هاشمی رفته بودیم. در آن دیدار صحبت از شهدای ۲۶ خرداد و جریان کاپیتولاسیون و اجرای حکم الهی مرجع تقلید بر منصور به میان آمد. مرحوم حاج حیدری گفت اسلحهاش را که شما داده بودید و آقای هاشمی با خنده گفت «اگر الان شما این را بگویید من تکذیب میکنم» و تا شما زنده هستید آن را نخواهیم گفت.
محمدمهدی عبدخدایی تحلیلگر مسائل تاریخی فرد دیگری بود که در گفتوگو با گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان گفت: بعدها مهدی عراقی در اعترافاتش گفته بود اسلحه را از نواب صفوی گرفته بود، البته برخی هم میگویند که مرحوم هاشمی رفسنجانی به آنها داده بود.
پس از این اتفاق شهید محمد بخارایی که پس از شلیک دو گلوله به طرف منصور، از صحنه بیرون آمد، در هنگام فرار پایش بر روی یخ خیابان در جلوی مسجد سپهسالار سابق (مدرسه شهید مطهری فعلی) لغزید، به زمین افتاد و دستگیر شد، ولی در کلانتری بهارستان به نصیری معدوم با شجاعت و صراحت پاسخهایی داد که او برآشفت و با عصای مارشالی به دهانش زد و آن را غرق خون کرد.
شهید بخارایی با اینکه نوجوانی ۲۰ ساله بود، ولی در باز جوییها همگان را از بلاغت و فصاحت و شجاعت خود به تحسین واداشت.
حاج «محمد بخارایی کاشی»، پسر عموی بزرگ شهید در مصاحبهای گفته است که یک روز قبل از اعدام محمد، از همه فامیل دعوت کردند و گفتند هر کس بخواهد می تواند به ملاقات محمد برود. من به همراه دیگر عموزاده هایم که حدود سی نفر می شدیم، به زندان «باغ شاه» رفتیم. محمد به همراه شهیدان «امانی»، «صفار هرندی» و «نیک نژاد» بالا ایستاده بودند و ما هم پایین بودیم. محمد می خندید و خیلی خوشحال بود.
محمد صفارهرندی برادر شهید «رضا صفارهرندی» هم میگوید: زمانی که این ۴ شهید را به میدان تیر میبرند، در زمان وداع با هم، خیلی خوشحال بودند. هر ۴ نفر قرآن میخواندند به گونهای که ماموران تیر گریه شان میگیرد؛ شهادت برای آنها آروز بود و دل از دنیا کنده بودند.
حمیدرضا ترقی عضو حزب موتلفه اسلامی هم در گفتوگو با گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، در این باره گفت: شهدای ۲۶ خرداد حزب موتلفه اسلامی که حسن علی منصور را به خاطر خیانت به ملت ایران مجازات کردندنن، موجب شدند تا اختناق و سلب آزادی که بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ پدید آمده بود و اجازه مبارزه و تحرک را از ملت ایران گرفته بود شکسته شود و باعث یک امید در دل انقلابیون شود تا مجددا مبارزه خود را بر ضد رژیم ستم شاهی از سر بگیرند.
او ادامه داد: این حرکت موجب شد که انتقام ملت ایران از خود فروشی حسن علی منصور و مجلس آن زمان گرفته شود و نشان دهند که ملت ایران با کاپیتولاسیون و ایجاد چنین حقی برای مستشاران آمریکایی مخالفند و ملت ایران آزاده است. بدون شک همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند این چهار شهید ستارگانی در شب تاریک ستم شاهی در بعد از ۱۵ خرداد بودند. پس از اعدام حسنعلی منصور هم در برگه کاغذی نوشته بود که ما خواهان حکومت اسلامی در ایران هستیم.