ناگفتههای معمار معروف اکباتان از اتوبان تهران-شمال؛ آمریکاییها گفتند حق نداری با ایران کار کنی!
به گزارش اقتصادنیوز، شاید کمتر کسی بداند که رحمان گلزار که نامش با پروژه شهرک اکباتان در غرب تهران گره خورده روزگاری رویای ساخت اتوبان تهران شمال را در سر میپرورانده است. گلزار که به دعوت هاشمی رفسنجانی به ایران میآید تا برای کشورش کار کند، روایت جالبی از پروژه تهران – شمال دارد.
او در گفتگو با روزنامه دنیای اقتصاد گفت: من مدرسهای در فخرآباد ساخته بودم که یکی از شاگردهای آن مدرسه آقای صادق خرازی بود. آقای کمال خرازی هم آنجا درس میداد. زمانی که کمال خرازی در آمریکا بود، در نیویورک با آنها صحبت کردم. او گفت با آقای رفسنجانی و آقای مرعشی که رئیس دفترش بود صحبت کردیم که شما به مملکتتان برگردید و اتفاقهای گذشته همه فراموش شود. خیلی اصرار کرد که برگردم.
من پاریس بودم که آقای مرعشی تماس گرفت و گفت ما منتظر شما هستیم و امروز آقای رفسنجانی شهرک اکباتان را دیدهاند و گفتهاند چرا آقای گلزار نمیآید برای کشور کار کند. به آقای مرعشی گفتم که ممکن است من ممنوع الخروج یا ممنوع الورود باشم. گفت شما نگران نباش و بیا. با پسرم و دوستش که وکیل بود به ایران آمدم. وقتی وارد فرودگاه شدم، یک نفر منتظرم بود. یک پیکان هم آمده بود که من و همراهانم را به هتل برساند.
روز بعد نزد آقای رفسنجانی رفتیم. سر صحبتمان که باز شد ایشان گفتند شما کاری برای کشور انجام دهید. سه چهار روز آنجا بودم و برگشتم. در مورد اینکه چکار میتوانم انجام دهم، مطالعه کردم. آن زمان برای کار به ایرانیها سخت پول میدادند. فکر کردم که جاده تهران به شمال را برای ایران بسازم. برای تامین مالی هم با یک بانک ایتالیایی صحبت کردم و قرار شد که ۵۰۰ -۴۰۰ میلیون دلار پول در اختیارم بگذارند؛ به شرط اینکه دولت ایران ضمانت کند.
به ایران برگشتم و طرحم را مطرح کردم و مورد استقبال واقع شد. در مورد مسائل مالی که چطور با هم کار کنیم پیشنهاد دادم که به جای دستمزد، من ۴۵۰ میلیون دلار به ایران میآوردم و جاده را میسازم و در ازای آن به من ۱۰۰ میلیون متر مربع بدهید که ۱۰ میلیون متر مربع آن در شمال تهران، ۲۰ میلیون متر مربع آن در مسیر اتوبان و ۷۰ میلیون متر مربع آن لب دریا باشد. میخواستم در این زمینها شهرکسازی و خانهسازی کنم. آنها هم خیلی استقبال کردند.
کارهای مقدماتی را انجام دادیم. اما زمانی بود که کلینتون رئیسجمهور آمریکا بود و روابط با ایران سختتر شده بود. قانونی آورده بودند که هیچ آمریکایی حق ندارد با ایران همکاری کند. جلوی ورود اجناس ایرانی را هم میگرفتند. ناگهان از طرف دولت آمریکا به خانه ما آمدند و گفتند که شما نمیتوانید با ایران کار کنید. اما من گرین کارت آمریکایی نداشتم و کار خلاف قانون انجام نداده بودم. تا زمانی که بتوانم این مساله را ثابت کنم، مقدار زیادی خرج کردم. به همین دلیل دیگر این پروژه را دنبال نکردم. مساله خواستن و نخواستن من مطرح نبود، دولت آمریکا این قانون را وضع کرده بود و من نتوانستم کار را پیش ببرم. بهدلیل اینکه مقیم آمریکا بودم.