تحلیل کرباسچی از آرایش انتخاباتی و پایگاه رای کاندیداها
روزنامه «اعتماد» نوشت : آرایش سیاسی نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری نهایتاً مشخص شد. جریان اصلاحات طبق گفته فعالان سیاسیاش از ماهها پیش با همان نامزد واحد یعنی حسن روحانی به میدان آمد و توانست با وحدت و اجماع پا به عرصه بگذارد. موقعیت جناح راست اما کمی پیچیدهتر است. جریان اصولگرا سه نامزد انتخاباتی دارد و در این میان دو نامزد انتخاباتیاش یعنی قالیباف و ابراهیم رئیسی مورد حمایت سازوکار وحدت اصولگرایان یعنی جمنا هستند. حزب مؤتلفه اما از همان آغاز بیاعتنا به جمنا در صحنه ماند.
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران معتقد است که احتمال کنارهگیری یکی از گزینههای جمنا به نفع دیگری بسیار کم است و بعید است که رئیسی و قالیباف قصد کنارهگیری از انتخابات را داشته باشند.
کاندیداهای نهایی انتخابات ریاستجمهوری مشخص شدند. فکر میکنید انتخابات چند قطبی باشد؟
اصلاحطلبان و جبهه حامیان دولت و نیروهای معتدل یک قطب انتخاباتی را تشکیل میدهند که آقای روحانی کاندیدای اصلی آنها است و آقای جهانگیری نیز بنا به گفته خود برای دفاع از برنامههای دولت به صحنه آمده است. ممکن است در تبلیغات نیز به آقای روحانی کمک کند. آقای هاشمی طبا که او نیز جزو نیروهای معتدل و از مدیران فنی است که نسبت به سیاستهای دولت موضع انتقادی ندارد. سه کاندیدای دیگر بنا به گفته خود منتقد دولت هستند و از این جهت شاید یک قطب باشند. لیکن تا آنجایی که اطلاع دارم بعید است که به نفع یک نفر، از انتخابات کنارهگیری کنند. این احتمال وجود دارد که تا روز رایگیری انتخاب میان دو نفر نباشد و از آقایان اصولگرا دو نفر لااقل در روز رایگیری در صحنه بمانند.
از بین ابراهیم رئیسی و قالیباف هیچ یک به نفع دیگری انصراف نمیدهند؟
ممکن است بر اساس نظرسنجیها چنین اتفاقی بیفتد، با این حال بعید است که به نفع یکدیگر انصراف دهند. ولو اینکه در نظرسنجیها اعداد و ارقام به نفع یکی از این کاندیداها باشد.
ممکن است به دلیل اینکه شانس چندانی در انتخابات برای خود قائل نیستند، کنارهگیری کنند؟
با توجه به شرایط و مقدماتی که تا الان فراهم کردهاند بعید میدانم که قصد کنارهگیری از انتخابات را داشته باشند. منظور از مقدمات و شرایط ستادها، حرفهایشان و نیروهایی است که جذب کردهاند. من فکر میکنم کنارهگیری کردن برای هر دو کاندیدا مشکل باشد.
از بین آقایان رئیسی و قالیباف کدامیک شانس بیشتری از نظر رایآوری دارند؟
بر اساس آمارهایی که از نظرسنجیها مطرح میشود، شناخت و گرایش جامعه به کسی که دو بار دیگر کاندیدای ریاستجمهوری بوده هرچند رأی نیاورده ولی بالاخره نیروها و ستادهایی را در مناطق مختلف سازماندهی کرده، بیشتر است. آمارها تا الان این را نشان میدهد. به هر حال تا زمان انتخابات ممکن است تحولاتی رخ دهد. با شروع تبلیغات انتخابات و پشتیبانیهایی که از ناحیه گروههای مختلف سیاسی میشود، احتمال تغییرات وجود دارد.
آقای رئیسی این توانایی را دارد که آرای خاکستری را به سمت خود جلب کند؟
آرای خاکستری یا به طور کلی منتقد حکومت و نظام هستند و در انتخابات شرکت نمیکنند یا کسانی هستند که به هر دلیلی هیچیک از کاندیداها خواستههای آنها را تامین نمیکنند. من بعید میدانم آقای رئیسی بتواند رأی کسانی که به کل منتقد به انتخابات و نظام هستند را جلب کند یا حتی آن بخش دیگر آرای خاکستری را به خود جلب کند. البته ممکن است درصد کمی از کسانی که از باب تصمیم نگرفتن به نتیجه نرسیدهاند جذب اصولگرایان شوند.
نظر نهایی شورای نگهبان مبنی بر ردصلاحیت احمدینژاد بود. شما پیام سیاسی این ردصلاحیت را چه میدانید؟
این ردصلاحیت از مدتها قبل حتی در زمانی که او بر سر کار بود صورت گرفته بود. یک جناح همراه آقای احمدینژاد بود و او با نوع بیان و رفتارهایش در ٨ سال ریاستجمهوریاش توانسته بود عدهای از نیروهای اصولگرا را با خود همراه کند. در مقطعی همان جناح به این نتیجه رسید نهتنها احمدینژاد صلاحیت ندارد، بلکه شایسته لقب انحرافی است. از همان زمان معلوم بود که این صلاحیت از آقای احمدینژاد سلب شده و این حمایت دیگر وجود ندارد.
تا زمانی که او در جایگاه رییسجمهور بود، به دلیل مصالح و پرهیز از اتفاقات خاص با او برخورد نشد در حالی که همان زمانی که در ریاستجمهوری بود باید با تخلفاتش برخورد میشد. حق این بود که قبل از ثبت نام او بررسیای بر عملکردش صورت میگرفت و آنچه که دولت روحانی مدعی است که تخلفات عظیم مالی در دیوان محاسبات و سایر مراجع از او ثبت و ضبط شده است، روشن میشد. متاسفانه برخورد نشد و شرایط به گونهای شد که او در خود این صلاحیت را دید که برای چنین پستی به صورت انفرادی کاندیدا شود و با حرفها و اظهاراتش عدهای را تحت تاثیر قرار دهد. این روحیهای بود که احمدینژاد در گذشته نیز داشته است. او با زدن حرفهای مبهم و دو پهلو عدهای را به خود جذب میکند.
حرفهای او عموما پشتوانه تحلیلی اقتصادی و سیاسی ندارد. این کار یک ترفند تبلیغاتی است چرا که نمیخواهد خود را از افکار عمومی جامعه حذف شده ببیند. او میخواهد دائم در ذهن و فکر جامعه باشد ولو اینکه به او نقد کنند. به همین دلیل رسانهها نباید به برخی حرفهای بیاساس او به صورت انتقادی هم بپردازند چراکه او از همین مورد انتقاد قرار گرفتن به هدف خود میرسد. اینکه شورای نگهبان با همین روالی که میشناسیم بدون توضیح افراد را ردصلاحیت میکند چندان خوب نیست. آقای احمدینژاد ردصلاحیت شدنش را هم نوعی جلبتوجه میدانست. کار شورای نگهبان این هدف آقای احمدینژاد را تامین کرده است.
واقعا باید شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت او را خیلی علنی و واضح روشن کند. حداقل در مورد کسی که در طول هشت سال ٧٠٠ میلیارد دلار ثروت کشور را هزینه کرد و باعث شد رشد اقتصادی مثبت ٦ درصد به رشد اقتصادی منفی ٦ درصد نزول کند و بیکاری و تورم بالا را رقم زد؛ مردم حق دارند مسائل را بدانند. این بزرگترین دلیل بر نبودن تدبیر و مدیریت در کشور است. متن قانون میگوید فرد باید مدیر و مدبر باشد. کسی که به جای ایجاد وحدت نظر و یکپارچگی در جامعه باعث بروز نفاق و دوگانگی شد و سبب از بین رفتن سرمایههای معنوی و اعمتاد به شخصیتهایی شد که سالها جزو پشتوانههای انقلاب بودند، فردی مدیر و مدبر نیست. این روشی که شورای نگهبان به کار برد، سبب شد که احمدینژاد به خواسته و هدف خود برسد. او تصور میکرد که اگر در صحنه بماند تعدادی رای میآورد و اگر هم ردصلاحیت شود، به همان دلیل میتواند توجه عدهای را جلب کند، او متاسفانه به هدف دوم رسیده است. امیدواریم شورای نگهبان و مراجع قضایی به صورت شفاف به پروندهاش رسیدگی کنند و توضیح مفصل و کاملی به مردم ارایه دهند. حداقل چیزی که در مورد او میتوان گفت این است که شرط مدیر و مدبر بودن برای کسی که ٧٠٠ میلیارد دلار ثروت مملکت را هزینه کرده و بحرانهای اقتصادی از دولتش مانده باشد، احراز نمیشود. آقای احمدینژاد سبب شد در مدت زمان کوتاهی هفت قطعنامه علیه مان در سازمان ملل صادر شود. شورای نگهبان در حال حاضر باید برای اینکه آقای احمدینژاد به اهدافش نرسد، به صورت شفاف بیان کند که کسانی که احراز صلاحیت نشدند به چه دلیل بود.
حزب مؤتلفه با دیگر اصولگرایان همراه نشد. حضور آقای میرسلیم به عنوان نامزد حزب مؤتلفه چه پیامی برای دیگر اصولگرایان دارد؟مؤتلفه به دنبال تحقق چه هدفی است؟
مؤتلفه به هر حال یک مجموعه سیاسی قدیمی است و خود را از همه دیگر احزاب اصولگرا پیشکسوتتر میداند. آنها توقع یک جایگاه ویژهای را دارند. به هر دلیل مجموعه اصولگراها این توقع را کامل برآورده نمیکنند. به همین دلیل با وجود اینکه از آغاز وارد سازوکار اصولگرایان شدند و میخواهند وحدت و اتحاد را حفظ کنند و خیلی جاها هم خودشان پیشتاز هستند ولی در ادامه نمیتوانند با دیگر اصولگرایان همراه و همگام بایستند. توقعی که حزب مؤتلفه دارد برآورده نمیشود. شاید یکی از دلایلش این باشد که با اینکه مجموعه مؤتلفه سابقهای قبل از انقلاب دارد ولی نسبت به سیاستورزی در همان جبهه اصولگرایی قدم مثبتی برنداشته است. آنها به همان روشهای سنتی فکر میکنند و میخواهند مسائل را پیش ببرند. همچنین برنامهای برای مسائل مختلف کشور نتوانستند ارایه کنند.
البته چهرههای قابل احترامی در حزب مؤتلفه هستند. آقای میرسلیم یکی از همین چهرههای قابل احترام است که فرد سابقه داری است که در دانشگاه جایگاه ویژه خود را دارد و در دورهای به دولت آقای هاشمی در وزارت ارشاد کمک کرد. صرف نظر از اینکه چقدر اهل فرهنگ این دوره را موفق بدانند، او به هر حال تجربهای در این زمینه دارد و از نظر سلامت نفس در کارهای اقتصادی هم قابل احترام است. ولی در مورد اینکه او بتواند با برنامه کشور را اداره کند، شاید هنوز حتی همفکران او در جبهه اصولگرایی این را قبول ندارند. مؤتلفه در دورههای قبل هم اینطور بوده است و فکر میکردند باید نامزد مستقلی داشته باشند. زمانی که مرحوم عسگراولادی زنده بود، در انتخابات کاندیدا شد. مثلا در مقابل آقای هاشمی اما خیلی رقابت سیاسی احساس نمیکرد اما به هر حال کاندیدا میشد. در سال ٦٤ دوره چهارم ریاستجمهوری هم یکی از کاندیداهایی بود که با رهبری رقابت کرد. این روالی است که مؤتلفه داشته است. شاید خودشان امروز انتظار رای آوری چندانی نیز ندارند. کنشی را به عنوان زنده نگه داشتن تشکیلاتشان انجام میدهند.
از باب نقدهایی که میرسلیم به اصولگرایان دارد، آیا در نقد دولت با رئیسی و قالیباف همراه میشود؟
تا آنجایی که میدانم شخصیت آقای میرسلیم با دو کاندیدای دیگر اصولگرا متفاوت است. طبق تجربه آقای میرسلیم خیلی اهل جدالهای خصمانه و نقدهای غیرمنصفانه نیست. ممکن است در زمینههای خاصی صحبتهایی داشته باشد. اشکال این است که به جای اینکه در همان زمینهها راهحل ارائه دهد، بیشتر به کلیگویی بسنده میکند. فکر میکنم در مناظرهها هم چنین چیزی را شاهد باشیم.
چقدر معتقدید که مناظرهها به آگاهسازی مردم کمک میکند؟
من نمیدانم چرا گفتهاند نباید مناظرهها زنده باشد؟ اگر الگوی رفتاری آقای احمدینژاد در مناظرهها که آن تهدیدات را برای کشور سبب شد در نظر داریم، تجربه ٩٢ را نیز داریم که مناظرات خوبی برگزار شد. اتفاق بدی هم نیفتاد و تشنجی در کشور ایجاد نشد. دلیل اینکه گفتهاند مناظرهها زنده نباشد، نمیدانم. مناظره زنده به دلیل اینکه افراد در مقام مناظره نشان میدهند که چقدر بر مسائل مسلط هستند و چقدر بر سؤالها و برنامهها اشراف دارند، خوب است. از نظر مردم مناظرهای که زنده نباشد، خیلی پرجاذبه نیست. چنین مناظرهای مخاطب چندانی نیز نخواهد داشت.
مشارکت مردمی را در این انتخابات چقدر پیشبینی میکنید؟
بر اساس نظرسنجیها تا الان مشارکت نسبتاً زیاد است. در شرایطی که هنوز تبلیغات انتخاباتی شروع نشده گفته میشود که حدود ٥٩ درصد شرکت میکنند که آمار قابل توجهی است.
کاندیداهای انتخابات آنقدر جاذبه دارند که مشارکت مردمی را بالا ببرند؟
مهم این است که رقابت کاندیداها واقعی باشد. به گونهای نباشد که دخالتها و طرفداریهای مراجع بیطرف وجود داشته باشد و مردم احساس کنند که رأیشان اثر ندارد. در این صورت مشارکت مردمی پایین میماند. تا الان مردم چنین باوری دارند که میدانند حضورشان در انتخابات اثرگذار است.