روزگار سپری شده «شناسنامههای مُهر نخورده»
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: «دو اظهار نظر منتشر شده در روزهای گذشته از دو فعال سیاسی با مواضعی کاملا متضاد با یکدیگر، یکی مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاحطلب که مهمترین رقیب روحانی در انتخابات پیش رو را عدم شرکت رأیدهندگان خواند و دیگری حمید رسایی که در یک برنامه گفتوگوی تلویزیونی عنوان کرد، برخی از اصولگرایان معتقدند هر چه مشارکت پایینتر باشد، شانس آنان در انتخابات بیشتر خواهد بود. شاید نشاندهنده این موضوع باشد که عدم شرکت و تحریم انتخابات همواره به عنوان عامل اصلی به چالش کشیده شدن دولتها و مجالس اصلاحگرا و معتدل در مقابل محافظهکاران و اصولگرایان تأثیرگذار بوده است.
در این دوره از انتخابات البته امیدها به حضور مردم پای صندوقها بیشتر از انتخابات ٤ سال پیش است. عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور شنبه شب در برنامه تلویزیونی نگاه یک ضمن رد اعتبار نظرسنجیهای انجام شده، گفته است، احتمالا آمار حضور مردم در این دوره از انتخابات تا ٧٢درصد هم برسد. هراس نیروهای اصلاحطلب و هواداران دولت روحانی در این روزها تکرار ماجرای سوم تیر سال ٨٤ و پیروزی نامزدی در قد و قوارههای محمود احمدینژاد است. در آن سال که انتخابات ریاستجمهوری برای نخستین بار به مرحله دوم رفت، محمود احمدینژاد نامزد پیروز با بیش از ١٧میلیون رأی توانست اکبر هاشمی رفسنجانی را با بیش از ١١میلیون رأی شکست دهد.
نکته قابل توجه آن است که در آن انتخابات و عمدتا تحت تأثیر شبکههای سیاسی ماهوارهای که دوران اوج خود را در میان مردم ایران سپری میکردند، چیزی بیش از ١٨میلیون نفر انتخابات را تحریم کرده بودند. در آن سال آمار شرکتکنندگان در انتخابات در دور نخست بیش از ٦٢درصد و در دور دوم ۵۹/۷۶درصد بود. رویدادی تلخ که هنوز هم اصولگرایان با یادآوری آن اصلاحطلبان را به وحشت میاندازند. در آخرین مورد محمدرضا باهنر دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری روز یکشنبه گفته است که این انتخابات هم به مرحله دوم خواهد کشید، اما آمار شرکتکنندگان و تحریمکنندگان انتخابات ایران در ٣٦سال گذشته چه تغییراتی داشته است؟
از همهپرسی قانون اساسی در سال ٥٨ که ٩٨درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند و بیشترین آمار شرکتکنندگان در انتخابات را در تاریخ جمهوری اسلامی به خود اختصاص داد تا دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال ٨١ که ۴۹/۹۶ درصد واجدین شرایط در آن حاضر شدهاند، انتخابات در جمهوری اسلامی معمولا با حضور بیش از ٥٠ درصد واجدین شرایط برگزار شده است. انتخابات شورای دوم البته حایز پایینترین نرخ مشارکت عمومی نیست. انتخابات خبرگان دوم که در مهر ماه سال ٦٩ برگزار شد، یعنی نخستین خبرگان پس از رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی تنها ۳۷/۰۹ درصد شرکتکننده داشت. با این حال، هنوز تأثیرگذارترین انتخاباتی که سپهر سیاسی ایران را به معنای واقعی دچار تغییرات اساسی کرده، سه انتخاباتی است که از قضا بیشترین آمار مربوط به شرکتکنندگان را به خود اختصاص دادهاند.
غافلگیرکنندهتر از همه، انتخابات دوم خرداد سال ٧٦ با ۷۹/۹۲ درصد شرکتکننده، جنجالبرانگیزتر از همه انتخابات ریاستجمهوری دهم درخردادماه سال ٨٨ با ۸۴/۸۳ درصد شرکتکننده و انتخابات ریاستجمهوری یازدهم که اینک بحث بر سر ادامه راه یا تغییر آن است، با ۷۲/۹۴ درصد از شرکتکنندگان واجد شرایط چنان که مشاهده میشود، ۱۱/۸۹ درصد از افرادی که در انتخابات ریاستجمهوری سال ٨٨ شرکت کردند، ٤سال بعد ترجیح دادند در انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ شرکت نکنند و این تازه به جز آمار کسانی است که در این ٤سال به سن رأی دادن رسیده و منهای افرادی است که در این ٤سال درگذشتهاند. آمار حضور و شرکت در انتخابات همچنین نشاندهنده این است که به جز همهپرسی جمهوری اسلامی حدودا ١٥درصد از واجدین شرایط هیچگاه در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت نکرده و ترجیح دادهاند از حق رأی خود استفاده نکنند.
١٥درصدی که البته تاکنون تحقیق جامعی درباره سلایق سیاسی و ترجیحات حکومتی آنان انجام نشده، اما برگزاری ٣٥ انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی و برگزیده شدن روسایجمهوری از ابوالحسن بنیصدر گرفته تا حسن روحانی و مجالسی از تنوع سیاسی مجلس ششم تا مجلس نهم نشاندهنده آن است که ١٥درصد از واجدین شرایط که البته تعدادشان به فراخور حال افزوده شده اما کمتر نشده، علاقهمندی یا احساس مسئولیتی برای انتخاب میان گزینههای متنوع موجود نداشتهاند. پرسوجوی میدانی در میان مردم و شنیدن نظرات افراد بیعلاقه به شرکت در انتخابات مبین این موضوع است که معمولا بیتأثیری حضور در انتخابات یا برخوردار نبودن از انتخاب آزاد را به عنوان بهانهای برای سرباز زدن از انتخاب عنوان کرده یا کلا خود را نسبت به درگیرشدن در مسائل انتخاباتی و سیاسی بیعلاقه نشان میدهند.
فارغ از آن که نمیتوان انتظار داشت همه مردم نسبت به مباحث سیاسی علاقهمندی داشته باشند اما این نکته نیز اهمیت دارد که خروجی نهادهای انتخابی در جمهوری اسلامی ایران مانند شوراهای شهر و روستا، مجلس شورای اسلامی و ریاستجمهوری معمولا تصمیماتی است که در زندگی و معاش روزمره شهروندان تأثیر مستقیم گذاشته است. این موضوع را نمیتوان پذیرفت که هیچ امری از امور اجتماعی و اقتصادی برای یک شهروند اهمیت ندارد و ترجیح میدهد از دور نظارهگر انتخاب دیگران باشد. ١٥درصدی که تاکنون در انتخابات شرکت نکردهاند، احتمالا هیچگاه هم نمایندهای نزدیک به تفکر خود در نهادهای حاکمیتی نداشته و به طریق اولی از چنین حقی چشم پوشیده، آن را به دیگرانی واگذار کردهاند که شاید اتفاق نظر چندانی هم در مسائل فوق با آنان نداشتهاند.
از سوی دیگر، هنگامی که گفته میشود نبود آزادی کافی برای انتخاب باعث تحریم انتخابات در جمهوری اسلامی شده است نیز، باید به این نکته توجه داشت؛ در انتخابات مجلس اول که به گفته دوست و دشمن آزادترین انتخابات درجمهوری اسلامی بوده، کمی بیش از ٥٢درصد واجدین شرایط شرکت کردهاند! این بدان معناست که آزادی نزدیک به مطلق هم نتوانسته عدهای در حدود ٤٧درصد مردم را متقاعد کند تا در انتخابات شرکت کنند.
نصرالله تاجیک، فعال سیاسی اصلاحطلب در مقالهای شرح داده است که یک پژوهش جامعِ تطبیقی در مؤسسه بروکینگز در واشنگتن، ١٧١ مورد تحریمِ انتخاباتی در کشورهای گوناگون نظیر تحریم انتخابات سال ١٩٩٤ اتیوپی توسط مخالفان، ١٩٩٧ مالی توسط مخالفان، ٢٠٠٣ آذربایجان توسط مخالفان الهام علیاف، ٢٠٠٤ و ٢٠٠٥ ونزوئلا توسط مخالفان، ٢٠٠٥ عراق توسط گروههای سنی، ٢٠٠٥ زیمباوه توسط مخالفان، ٢٠٠٩ افغانستان توسط عبدالله عبدالله در دور دوم با کرزای، ٢٠٠٩ غنا توسط مخالفان، ٢٠١٢ مصر توسط مخالفان اخوانالمسلمین و در ایران شوراها در سال ١٣٨٠و ریاستجمهوری سال ١٣٨٤ را مورد مطالعه قرار داده است. این گزارش در پایان چنین نتیجه میگیرد که سیاستِ تحریمِ انتخابات تقریبا در همه موارد شکست خورده و تنها ٣پیامدِ منفی به همراه آورده است:
الف) قدرتمندتر شدنِ حزب حاکم با کسبِ اکثریتِ بسیار بالا در غیابِ احزابِ تحریمکننده
ب) به حاشیه رانده شدنِ حزب تحریمکننده و رهبرانِ آن
ج) فراهم کردن امکان تغییر در ساز و کارهای انتخاباتی مانند تغییرِ قانونِ اساسی که نیازمندِ اکثریتِ بالاست و تنها در غیاب احزاب مخالف قابلِ دستیابی است. محسن شریفزاده نویسنده کتاب «رفتار انتخاباتی مردم ایران» پس از بررسی آمار و نحوه شرکت مردم در انتخابات برگزار شده در تاریخ جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است که هیچ انتخاباتی با مشارکت پایینتر از ٥٠درصد برگزار نمیشود و بنابراین امیدبستن به تحریم انتخابات برای کسب موفقیت ثمری برای تحریمکنندگان نخواهد داشت.
او در ادامه میگوید: کسانی که هرگز رأی نمیدهند متحد هیچ کسی به غیر از خودشان نیستند و جریانهای سیاسی نیز به کسانی که رأی نمیدهند به عنوان متحد نگاه نمیکنند.
به گفته نویسنده کتاب «رفتار انتخاباتی مردم ایران» در ادامه تصریح میکند «با دقت در رفتار این جریان مشخص میشود که نگاه به خارج و تأمین منافع از آن طریق یک دیدگاه قوی در میان بخشی از کسانی است که هرگز رأی نمیدهند.»
نکته آخر این که به نظر میرسد دوران «شناسنامه پاکها» به مرور در حال پایان است و هر چند هنوز درصد قابل توجهی از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نمیکنند اما این عدم شرکت را دیگر نمیتوان به حساب تلاش برای تاثیرگذاری سیاسی گذاشت. برگزاری ٣٥ انتخابات و تجربه چندین دولت و مجلس با سلایق مختلف سیاسی و اقتصادی باید افراد را متوجه این نکته کرده باشد که اگر با حضور در انتخابات به بخش حداقلی از خواستههای خود دست مییابند با تحریم و عدم شرکت تنها نظارهگر انتخاب دیگران خواهند بود، کسی از آنان در تصمیمگیریها یادی نخواهد کرد و حتی واژه «اکثریت خاموش» نیز به مرور از ادبیات سیاسی حذف خواهد شد.»