عملکرد 2ساله ترامپ / آرامش در سطح؛ بحران در عمق
به گزارش اقتصادنیوز، ترامپ را فردی دمدمی مزاج، کم حوصله، فاقد حس مسوولیتپذیری، بد اخلاق و خودشیفته توصیف کردهاند، با این حال این نقایص شخصیتی سبب نشد رویدادهای بزرگ و تلخ رخ دهد. اما آرامش در سطح نباید توجهات را از تحولات منفی در عمق که در نهایت میتواند به یک بحران در سیاست خارجی آمریکا منجر شود منحرف کند، بحرانی که ترامپ هم نماد آن است و هم عامل آن. در دو سال اخیر ترامپ دیدگاههای گمراهکننده در حوزه سیاست خارجی مطرح کرده است برای مثال بیاعتمادی به هم پیمانهای قدیمی، تمسخر نهادهای بینالمللی و بیتفاوتی و گاه خصومت نسبت به نظم بینالمللی لیبرال که آمریکا طی ۸ دهه اخیر عضوی موثر از آن بوده است. دیدگاههای پرنقص دونالد ترامپ این اتفاقنظر را در دو جناح چپ و راست به وجود آورده که آمریکا باید نقش معتدلتری در امور جهان بپذیرد.
باید امیدوار باشیم نیروهایی که تاکنون ترامپ را محدود کردهاند مادام که او در مسند قدرت است، همچنان باقی بمانند. اما واقعیت این است که تلاش برای عقب راندن آمریکا در صحنه جهانی نه با به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ آغاز شد و نه با خروج او از کاخ سفید پایان خواهد پذیرفت. بحران سیاست خارجی آمریکا در دوران پس از جنگ سرد مدتهای طولانی وجود داشته و پس از ترامپ نیز وجود خواهد داشت. سیاست خارجی ترامپ اختلال آفرین بوده است. در حوزه تجارت، ترامپ پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی را کنار گذاشت و جایگزین آن توافقنامهای است که چندان متفاوت نیست و صرفا برای تولیدکنندگان محصولات لبنی آمریکا مفید است اما زیانهایی نیز برای دیگر تولیدکنندگان دارد.
ترامپ جنگ تجاری را با چین آغاز کرده که سرنوشت آن مشخص نیست. اما از پیش زیانهای بزرگی به اقتصاد دو کشور و جهان وارد شده و ممکن است این جنگ به حوزه سیاسی و نظامی کشیده شود. مذاکرات تجاری مدتی است در جریان است اما باید دید، آیا آنچه در این مذاکرات حاصل میشود، میتواند زیانهای تنشهای تجاری را جبران کند. سیاست دولت ترامپ در قبال کرهشمالی پر ابهام بوده و به رغم ادعاهای ترامپ هنوز قدمی عملی برای رفع تهدید هستهای برداشته نشده است. ترامپ در قبال ایران بسیار سختگیرانه عمل کرده و آمریکا را از پیمان هستهای سال ۲۰۱۵ خارج کرده است تا تهران تحت فشار قرار گرفته و حاضر به مذاکره بر سر پیمانی جدید شود. در قبال روسیه نیز سیاست آشکار ترامپ غیردوستانه است، اما نقشه راه برای مهار این کشور مشخص نیست. همپیمانهای اروپایی آمریکا از رفتار ترامپ راضی نیستند و درباره آینده روابط دو طرف تصویری روشن وجود ندارد. البته ترامپ روابط نزدیکی با برخی کشورها از جمله هند و عربستان ایجاد کرده و تلاش کرده رژیم اسرائیل را به هر روش خشنود کند.
جنگهای آمریکا در نقاط مختلف جهان از جمله افغانستان، عراق، سوریه و آفریقا ادامه دارد و در این حوزه تفاوتی بین سیاستهای ترامپ و باراک اوباما مشاهده نمیشود. در پس سیاست خارجی ترامپ یک ایده یعنی ایده «اول آمریکا» وجود دارد، نه یک مفهوم ژئوپلیتیک یعنی یک برنامه یا مجموعهای از اولویتهای مبتنی بر محاسبه و اقبال عمومی. ترامپ بین گزینههای موجود، تنش را نه فقط با چین و روسیه بلکه با هم پیمانهای آمریکا نظیر کانادا، مکزیک و اتحادیه اروپا انتخاب کرده است. اما با چه الگویی میتوان رفتار او را توصیف کرد؟
یکی از علل ناهمگون بودن و تغییر مواضع ترامپ این است که گستره توجه او محدود است و او درک کاملی از نحوه کار دولت فدرال ندارد و نیز جدالهای سیاسی داخلی توجه او را بیش از حد منحرف میکند. واقعیت غیرقابل انکار این است که ترامپ با مخالفتهای بیسابقه درون دولت خود مواجه است و مجبور بوده مقامات کاخ سفید و برخی اعضای دولت را تغییر دهد. لطمات حاصل از سیاستهای ترامپ در دو سال نخست ریاست جمهوری او برخلاف پیشبینیها کمتر از حدی است که خیلیها نگران آن بودند. اما در بلند مدت تاثیر منفی این سیاستها به آسانی قابل رفع نیست. اقدامات و موضعگیریهای او سبب کاهش اعتبار آمریکا شده است.
طبق نظرسنجی از مردم در ۲۵ کشور که از سوی موسسه تحقیقاتی پو صورت گرفت مشخص شد، پاسخدهندگان به رئیسجمهوری فرانسه، صدراعظم آلمان و حتی رئیسجمهوری روسیه و چین بیش از ترامپ اعتماد دارند. همچنین اخیرا نقش آمریکا در نظم لیبرال چند دهه اخیر کمتر شده است. در حال حاضر این کاهش اعتبار چندان محسوس نیست، اما در صورت بروز یک بحران، برای مثال هنگامی که همپیمانان آمریکا به درخواست این کشور پاسخ ندهند یا حتی بدتر، اگر آنها ترجیح دهند با رقبای آمریکا از جمله روسیه و چین همراهی کنند، بیشتر مشخص خواهد شد. از سوی دیگر اگر اتهامهای مربوط به ارتباط ترامپ و نزدیکانش با روسیه اثبات شود، بحران سیاسی داخلی شکل خواهد گرفت که بر سیاست خارجی آمریکا نیز اثر میگذارد. ترامپ نگاه خود به جهان را به بهترین وجه در سخنرانیاش در سازمان ملل در سپتامبر سال ۲۰۱۸ بیان کرد.
او از جهانیان خواست وطنپرستی، رونق و غرور را انتخاب کنند. منظور او از این سه واژه به ترتیب مخالفت با چندجانبهگرایی، خروج از پیمانهای تجاری مغایر با منافع آمریکا و در اولویت قرار دادن شهروندان آمریکاست. ایده اول آمریکا که ترامپ از همان ابتدا مطرح کرد با نقش بزرگ آمریکا در دهههای اخیر در جهان در تضاد قرار دارد و از دید ترامپ، ایالاتمتحده یک قدرت بزرگ در بین دیگر قدرتهاست نه بزرگترین قدرت جهان. طبق این دیدگاه، ایالاتمتحده باید به دنبال منافع خود باشد، به نهادهای بینالمللی که آمریکا در ساخت آنها نقش داشته، توجه نداشته باشد و تقویت ظرفیتها و تواناییهای داخلی را در اولویت قرار دهد.