عملکرد 2ساله ترامپ؛ آزمون سخت دموکراسی
به گزارش اقتصادنیوز، درست است که در دوره دو ساله ریاست جمهوری ترامپ جنگ جدید و رکود اقتصادی رخ نداده اما راضی بودن به این دو موضوع به معنای سطح بسیار پایین انتظارات از رئیسجمهوری آمریکاست و یک نکته مهم این است که برخی تحلیلگران معتقدند به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ لازم و مفید بوده، زیرا جامعه آمریکا باید تجربه به قدرت رسیدن یک فرد خودشیفته و نژادپرست را از سر میگذراند و اکنون همه در حال تجربه این دوره هستند. لازم بود سفیدپوستان و مخالفان مهاجرت نیز رئیسجمهوری را تجربه کنند که سرسختانه رنگینپوستان را به چالش میکشد و با مهاجرت به شکلهای مختلف آن مخالفت میکند. این تجربه سبب میشود توهمهای خوشبینانه از میان برود و تصمیمگیریها در آینده عاقلانهتر شود.
تردیدی وجود ندارد که نهادهای دموکراسی آمریکا در آزمونی سخت قرار گرفتهاند. گاه درباره کارآیی روشها و اصول دموکراسی آمریکایی تردید پدید میآید. در واقع این سوال مطرح میشود که اگر دموکراسی به استقرار فردی مانند ترامپ در کاخسفید با آن میزان اختیارات منجر شده است، آیا نباید در شیوههای انتخاباتی تغییراتی ایجاد شود؟ البته ترامپ با اقدامات و سیاستهای خود نتوانسته لطمات بزرگ و جبرانناپذیری به آمریکا وارد کند. یکی از کارشناسان ارشد موسسه بروکینگز میگوید: «آمریکا به حیات خود ادامه میدهد. نهادها در حال گذراندن آزمونی دشوار هستند. آنها خم میشوند اما نمیشکنند.»
اکثر تحلیلگران میگویند ویژگی مثبت ترامپ این است که او به خود و ایدههایی که برای آن وارد رقابتهای انتخاباتی شد یعنی معکوس کردن سیاستهای باراک اوباما وفادار مانده است و تلاش کرده به تمامی وعدههای انتخاباتی خود عمل کند اما در عمل آنچه رخ داده مجموعهای از نتایج کوتاهمدت بوده و برای جهان ابهامهای عمیقی پدید آمده است. در حال حاضر نرخ رشد اقتصاد آمریکا از دیگر اقتصادهای توسعه یافته بسیار بالاتر است و نرخ بیکاری در سطح بسیار پایینی قرار دارد اما دموکراتها شرایط مثبت کنونی را حاصل زمینهسازیهای دولت اوباما میدانند و نیز همه نگران رشد خطرناک بدهی ملی آمریکا هستند. ترامپ برنامه کاهش مالیاتها را به تصویب رساند، اما منتقدان میگویند این برنامه به نفع ثروتمندان و به زیان مالیاتدهندگان طبقه متوسط و فقیر است. او برخی مقررات را حذف کرد، اما تبعات این اقدام برای اقتصاد و محیطزیست در بلندمدت زیانبار خواهد بود. سیاستهای او در حوزه مهاجرت نیز موردانتقاد است و برخی معتقدند او از این موضوع برای منحرف کردن توجه افکارعمومی از حوزههای دیگر بهره میبرد.
در دو سال اخیر در حوزه سیاست خارجی ترامپ از حکومتهای استبدادی حمایت کرده و از همپیمانهای دیرینه آمریکا فاصله گرفته است و این به معنای اقدام در تضاد با نظم لیبرال دوران پس از جنگجهانی دوم است. ماهیت روابط او و نزدیکانش با روسیه مشخص نیست و اعمال تعرفه بر میزان قابلملاحظهای از کالاهای صادراتی چین، اقتصاد جهان را در معرض خطر رکود قرار داده است. رئیس مرکز مطالعات سیاسی و حاکمیتی در دانشگاه مینهسوتا میگوید: «ترامپ در دوره ریاستجمهوری خود به نابود کردن یکی از نقاط قوت آمریکا یعنی رابطه مستحکم با همپیمانهای آمریکا اقدام کرده است و اگر بپرسیم آیا آمریکا اکنون نسبت به قبل از ریاست جمهوری ترامپ قدرتمندتر است یا نه، پاسخ مسلما منفی است.»
نکته مهم این است که عملکرد ترامپ به حزب جمهوریخواه نیز لطماتی وارد کرده است. جمهوریخواهان در کنگره اقدامی برای متوقف کردن او انجام ندادهاند و مردم شاهد این همراهی هستند. اقدامات و سیاستهای ترامپ چنددستگی در درون حزب جمهوریخواه پدید آورده و مخالفان سرسخت او یا بازنشسته شدهاند یا مردهاند. البته همه معتقدند آمریکا قادر است به حیات خود ادامه دهد و لطمات حاصل از دوران ریاست جمهوری ترامپ را از سر بگذراند. اما برای این منظور به یک عزم ملی نیاز است و مردم باید به نهادهای حکومت و سیاستمداران اعتماد کنند. در مقابل سیاستمداران و نهادها باید راه حلهای عملی و منطقی برای رفع مشکلات ارائه کنند و به مردم وفادار باشند، در این حالت ساختار جامعه مستحکم باقی میماند.
عملکرد ترامپ سبب آشوب و بیثباتی بیسابقه در داخل کاخسفید شده است. تعداد زیادی از مقامات کاخسفید یا استعفا داده یا برکنار شدهاند و نیز اتهامهای مختلفی به شخص ترامپ نسبت داده شده و چندین پرونده درباره او و نزدیکانش در حال رسیدگی است و بعید نیست در آینده نزدیک ترامپ در آستانه سوال یا استیضاح قرار گیرد. اطرافیان او در کاخسفید افراد سالخورده، سفیدپوست و برخی اعضای خانوادهاش هستند و این برای جامعه آمریکا چندان خوشایند نیست. ترامپ رسانهها را «دشمن مردم» توصیف کرده و حساب توییتری او مملو از کلمات توهینآمیز، اشتباهات دیکتهای، دروغ و خودشیفتگی است.
سیدنی بلومنتال، کسی که زندگینامه آبراهام لینکلن را نوشته، میگوید: «بدون شک ترامپ فردی است با بدترین ویژگیهای شخصی برای یک رئیسجمهوری. در دو سال اخیر لطماتی که او وارد کرده برابر با لطمات و خسارتهای وارد شده از سوی بدترین روسای جمهوری آمریکاست که جنگ داخلی را پدید آوردند و زمینه احیای ملیگرایی سفیدپوستان و نژادپرستی را فراهم کردند.» بلومنتال معتقد است حتی اگر در انتخابات دو سال بعد او رای نیاورد و از کاخسفید خارج شود اثرات اقدامات و سیاستهای او باقی خواهد ماند. او میگوید: «این ایده که با شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ با یک بازسازی ساده میتوان به جایی بازگشت که قبل از سوگند ریاست جمهوری او قرار داشتیم یک توهم خطرناک است. سالها زمان لازم است تا لطمات حاصل از اقدامات و سیاستهای ترامپ به جامعه آمریکا جبران شود.»
برخی جنبههای مثبت نیز وجود دارد. برای مثال نوعی بیداری اجتماعی درباره خطرات ترامپیسم پدید آمده و نیز در نوامبر ۲۰۱۸ میزان حضور رایدهندگان در انتخابات میاندورهای کنگره بالاترین میزان از سال ۱۹۱۴ بود. این حضور کمسابقه حاصل تمایل رایدهندگان به مخالفت با ترامپ و سیاستهای او بود. همچنین مخالفت با ترامپ به یک جنبش مدنی تبدیل شده است جنبشی که خواهان حفظ هنجارهایی نظیر برابری سفیدپوستان و رنگینپوستان، تعامل و مذاکره با دیگران، چندجانبهگرایی و... است.