محمود دولتآبادی: تحریم دزدها را فربهتر و فقرا را فقیرتر میکند
به گزار ش اقتصاد نیوز، به نقل از دویچه وله؛ محمود دولتآبادی، چهره ادبی مطرح ایران به عنوان نویسنده مهمان در روزنامه آلمانی زود دویچه در مقالهای از تجربه خود در دورههای مختلف سانسور و مشکلات نشر در ایران نوشته است. آقای دولتآبادی در این مقاله همچنین به فرصتهایی که تحریم برای غارتگران به وجود آورده اشاره کرده است.
دویچهوله بخشهایی از این مقاله را که روز دوشنبه ۳۰ اردیبهشت (۲۰ مه) منتشر شد ترجمه کرده است.
«هرکس که آدم را میبیند، اولین چیزی که میپرسد این است: تازه چه خبر؟ خبرهای جدید داری؟» محمود دولتآبادی، مقاله خود را با این جمله شروع کرده و ادامه داده است:
«شایعات زیادی در جریاناند. اما بهترین جوابی که حال و روز امروز ما را بیان میکند «نمیدانم» است. چون ندانستن بهتر از کم دانستن است. به همین دلیل من درباره چیزهایی سخن میگویم که به حوزه خودم، یعنی نویسندگی و نشر مربوط میشود.»
کاری که سانسور میکرد حالا تحریمها میکنند
محمود دولتآبادی در ادامه نوشته است: «در این وضع متلاطم آنچه عجیب است این است که شاهد باز شدن فضای فرهنگی هستیم. شمار بالای مراجعه کنندگان به نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و کم شدن سانسور، نشانههایی از بهبود اوضاع هستند. خود من بهار امسال دو کتاب را بدون معطلی طولانی و بدون هیچ ممیزی منتشر کردم. به یک تور کتابخوانی در شهرهای مختلف رفتم. برگزاری این گونه برنامهها رو به ازدیاد است و مایه تقویت جامعه مدنی.»
در بخش دیگری از مقاله آمده است: «اما در حالی که فشار سانسور کم میشود، نویسندگان و انتشاراتیها با یک مشکل جدید روبرو شدهاند: کاغذ گران و نایاب میشود. این نیز از پیامدهای تحریم است که همه جا کمبود و گرانی به بار آورده است. همان فشاری که تا به حال ممیزی وارد میکرد، جایش را به کمبود کاغذ داده است.»
دولتآبادی نوشته است: «سانسور در ایران سنتی دیرینه دارد. زندگی من به عنوان نویسنده با سم و تلخی عجین شده است. در دهه هشتاد پنج سال حتی یک کتاب از من اجازه انتشار پیدا نکرد. من شغلم را به عنوان مدرس در دانشگاهاز دست دادم. آنزمان جنگ ایران و عراق حاکم بود. من به یک ویرانه پناه بردم تا به نوشتن ادامه دهم. تنها پس از رسیدن محمد خاتمی به ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۶ بود که کتابهای من از اجازه چاپ پیدا کردند.»
او درادامه مقاله و درباره وضع «غریب» نشر در دوره محمود احمدینژاد نوشته است: «تجدید چاپ یکی از رمانهای من، "روزگار سپری شده مردم سالخورده"، ممنوع شد که در طول جنگ و در دروه پس از آن نگاشته بودم. پس از آن وضع غریبتر هم شد. من رمان «کلنل» را در فاصله سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ نوشته بودم اما تقریبا یک چهارم قرن بعد از نگارش آن به انتشاراتیام تحویل داده شد. این کتاب همین امروز هم در ایران منتشر نشده است. پس از سالها صبر بیحاصل تصمیم گرفتم این رمان را برای ترجمه به خارج از ایران بدهم. اولین ترجمه به آلمانی و در انتشاراتی Züricher Unionsverlag به آلمانی منتشر شد و بعدها به زبانهای دیگر.»
باز شدن فضای فرهنگی حاصل پایداری و صبر و باور به تغییر
محمود دولتآبادی در بخشی دیگر از مقالهاش نوشته است که باز شدن فضای فرهنگی نه ناشی از اراده نهادهای دولتی و وزارت ارشاد که حاصل مقاومت، صبر، کار خستگیناپذیر و باور به تغییر است که آنها را وادار به عقب نشینی کردهاند و بعد از این هم میکنند.
او در ادامه نوشته است: «اما حالا که اداره سانسور کمی فشار را کم کرده مشکلات دیگری خود را نمایان کردهاند؛ تورم، سقوط پول ملی و گرانی شدید، بخصوص گرانی کاغذ. اگر وضع به همین منوال پیش رود دیگر کسی قادر به خرید کتاب نیست و این اقتصاد است که این بار نقش اداره سانسور را بازی میکند.»
این نویسنده در مقالهاش به تحریمها و فساد اقتصادی در ایران پرداخته و نوشته است که اقتصاد رانتی و اختلاس در ایران به یک امر عادی تبدیل شده و طبقه جدیدی را به عرصه آورده که برای آن «همهکاری مجاز است مگر کارهایی که ممکن نیست. برای این طبقه تحریمها یک هدیه است.»
نویسنده کلیدر ادامه داده است: «این دزدها، این برندگان اقتصاد رانتی در تمام عرصههای جامعه فعالاند. چندتایشان به زندان افتادهاند اما آن دزدی پنهان و آشکار در تمام کشور ادامه دارد. هرچه وضع مغشوشتر شود نیز فرصت برای آنها برای دزدیهای بزرگتر بیشتر میشود.»
دولتآبادی برای زود دویچهنوشته است که این باید پیامی برای قدرتهایی باشد که تحریمها را وضع میکنند: «آنها باید بدانند که با با مجازتهای خود دزدها را فربهتر میکنند و مردم عادی را بیشتر به ورطه فقر میکشانند.»