ترامپ در حال زنده کردن همان دکترینی است که بوش را بیاعتبار کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: ترامپ با برخی اظهارنظرهای سیاسی مبنی بر عقب نشینی ایران قصد دارد اقدام بی پروا خود را موجه جلوه دهد. ترور رهبران دولتی، تحریک کشور مقابل به انتقام و سپس جلوگیری از جنگ وسیع، موفقیت استراتژیک نیست، به ویژه اینکه این دولت آمریکا بوده در دیپلماسی 5 سال پیش را بست و از توافق هستهای خارج شد. از همه مهمتر، ترور سلیمانی به عنوان ابزاری برای دفاع پیشگیرانه، این سؤال مهم را مطرح میکند که آیا ترامپ همان دکترینی که برای حمله به عراق استفاده شد و بی اعتباری آن هم پس از چندی ثابت گردید دوباره احیا کرده است.
طبق قانون فعلی، ترامپ اجازه صدور فرمان قتل یکی از بالاترین رهبران نظامی یک کشور خارجی که آمریکا با آن در جنگ نبود، را نداشته است. پیش از حمله، واشنگتن به عنوان یک ماده قانونی بین المللی درگیر جنگ مسلحانه با ایران نبوده است. همچنین نمی توان به طور منطقی استدلال کرد که این حمله براساس مجوز سال 2002 کنگره برای استفاده از نیروی نظامی (AUMF) قابل توجیه است. لایحه سال 2002 به منظور تأمین نیرو برای دفاع از تهدیدات مداوم آمریکا از جانب عراق تحت حاکمیت صدام حسن اعتبار داشت و اکنون قابل استناد نیست.
قابل انکار نیست که سردار سلیمانی بسیاری از نیروهای شبه نظامی را طی سالهای متمادی حمایت میکرد، اما به هر حال او رهبر یک گروه تروریستی نبود، بلکه به واقع دومین مقام عالی رتبه یک کشور مستقل به حساب میآمد. اگر هم بنا به چنین کاری بود بایستی مانند آدم یاماموتو ایزوروک، قهرمان نظامی ژاپن در حمله به پرل هاربر، در جنگ هدف قرار میگرفت. ترور او عملا نوعی اعلان جنگ به ایران بود به همین خاطر هم نیاز به مجوز کنگره داشت. بدون شک اگر ترور پیش بینی شده او صرفاً برای بین بردن اش بود نه یک پاسخ ضروری و متناسب برای مقابله با تهدید قریب الوقوع حمله از جانب ایران، این یک ترور کاملا غیرقانونی است که اتفاقا توسط دستورالعمل اجرایی دولت فورد ممنوع شده است.
نباید فراموش کرد که وی بازیگر سطح بالایی بود. آمریکا معمولا علیه کشورهای مستقل با ابزار مجازات، دیپلماسی و اخطار عمل میکرد نه ترور، اکنون اینکه سلیمانی رئیس سپاه قدس، به عنوان یک سازمان «تروریستی خارجی» برای آمریکا بوده او را به هدف موجهی تبدیل نمیکند. بنا بر گزارشها، سلیمانی در یک مأموریت دیپلماتیک در عراق بوده است. فرض کنید کشوری فرماندهی عملیات ویژه مشترک آمریکا را به عنوان سازمان تروریستی خارجی اعلام کند و فرماندهان آن را هنگام آموزش در کشورهای خارجی هدف قرار دهد، در این صورت آمریکا چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ آمریکاییها اکنون چگونه با ترور سلیمانی احساس امنیت بیشتر میکنند در حالی که بالافاصله جانشین او تعیین شده است؟
فراتر از قانون و روندها، در عصر حملات پهپادها و قتل های هدفمند، ترور پیشگیرانه به عنوان یک گزینه سیاسی چه مشکلاتی دارد؟ طبق خود قانون آمریکا، ترور ممنوع است چرا که میتواند موجب جنگ و بی ثباتی شود. همان منطقی که برای ترور سلیمانی استفاده شد، میتواند فردا علیه کیم جونگ اون رهبر کره شمالی، بشار اسد رئیسجمهور سوریه یا نیکولاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا استفاده شود. حالا با توجه به اصل عمل متقابل در حقوق بینالملل چقدر طول میکشد کشورهای دیگر شروع به استفاده از همان منطق برای هدف قرار دادن مقامات آمریکا کنند؟ قانون، سیاست و فرآیند تصمیمگیری عمیقاً به هم پیوستهاند. این یک اصل سیاسی است که تصمیمات خوب باعث ثبات و تصمیمات بد باعث بی ثباتی میشود.
دولت جورج بوش با استفاده از دفاع پیشگیرانه و لایحه کنگره در سال 2002 دست به اقدام علیه عراق زد و بعدها ثابت شد که این کشور هیچ سلاح کشتار جمعی نداشته است. تجربه دولت بوش به بهترین وجه خطرات جنگ پیشگیرانه را نشان میدهد.
ما نمی توانیم اجازه دهیم که ترامپ و دولت وی با استفاده از ادعاهای مبهم توییتری دست به آغاز جنگی تازه علیه ایران و متحدان آن بزند. آمریکاییها باید به پمپئو یادآوری کنند که هر عملی نیاز به استناد قانونی دارد و نمیتوان همینطوری ادعا کرد اقدام ما پیشگیرانه بوده است. کنگره، رسانهها و همهی مردم باید وارد این مساله شده و ادعاهای ترامپ مبنی بر قانونی بودن این حمله به دلیل حملات قریب الوقوع ایران را زیر سوال ببرند. ترامپ واقعا چه سند و مدرک قانونی درباره ادعای خودش دارد؟ بدون داشتن چنین اطلاعاتی، ترور سلیمانی به واسطه تصمیمی سیاسی کاملا غیرقانونی بوده است. اگر هم احیانا اسناد مستندی در مورد این قضیه وجود داشت ترامپ باید آن را به کنگره ارائه میداد.
ترامپ و پمپئو مدام یک دو قطبی ایجاد کردند که یا باید حمله میکردیم یا بدون عکسالعمل منتظر ضربه خوردن میماندیم که این ادعا درست نیست. حتی اگر به قول پمپئو، خطر عدم واکنش آمریکا بیشتر از خطر اقدام آن باشد، لزوما نیاز به پاسخ یک جانبه نظامی نبود. دولت آمریکا میتوانست به جای انجام چنین عملیات نظامیای یک راه سوم را انتخاب کند و متوسل به دیپلماسی، تحریم یا خلع سلاح شود.
این راه سوم باید آشنا هم به نظر برسد، چرا که دقیقاً چنین روندی باعث شد دولت اوباما توافق هستهای با ایران را در سال 2015 منعقد کند. ترامپ با عمل عجیب خود باعث بالا گرفتن تنش و ایجاد چرخهای از انتقام بین دو کشور شد و حالا در شرایطی صحبت از دیپلماسی و مذاکره به میان میآورد که در صورت انجام آن هم توافق جدید فقط شکل ضعیفی از برجام خواهد بود.
به رغم موضوع استیضاح، کنگره باید پیگیر شهادت افراد در موضوع ترور سلیمانی هم باشد. نمایندگان باید ترامپ را وادار کنند که اهداف نزدیک و بلند مدت آمریکا در ایران و عراق را روشن کند. همچنین مجلس سنا باید لایحه اخیر مطرح شده مبنی بر لزوم محدود کردن اختیارات نظامی ترامپ در مقابل ایران را تصویب کند. کنگره همچنین باید لایحه مبنی بر عدم دسترسی ترامپ به بودجه برای هرگونه اقدامات خصمانه علیه ایران را تصویب کند. همانطور که پیشتر هم گفته شد، کنگره باید کنوانسیون کنونی منسوخ شده در سال 2002 را لغو کند و بی درنگ به به لایحه جنگ قدرتها که توسط سناتور تیم کین ارائه شد، رای دهد.
استیضاح اخیر مجلس نمایندگان و مستنداتی که در مورد ماجرای اوکراین درز کرده نشان میدهد که ترامپ یک تهدید آشکار علیه امنیت ملی است . ترور سلیمانی تأیید میکند که کنگره نمیتواند نسبت به اقدامات رئیس جمهور بی تفاوت بماند تا او آتش جنگی تازه این بار علیه ایران را روشن کند.